میراث مکتوب- در پی در گذشت استاد عبدالله انوار شخصیتهای علمی و فرهنگی در پیامهای جداگانه در گذشت وی را تسلیت گفتند.
غلامعلی حدّاد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در پیام تسلیت خود نوشته است:
«درگذشت استاد دانشمند، مرحوم سیّد عبدالله انوار، عضو افتخاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی، موجب تأسف و تأثر همۀ کسانی شد که از مراتب علم و فضل آن بزرگوار آگاهی داشتند. شادروان انوار که به خاندانی اصیل تعلّق داشت از نظر علمی شخصیّتی جامع بود که در فنون مختلف استاد و صاحبنظر و مخصوصاً در نسخهشناسی و احاطه بر منطق و ریاضیات دورۀ اسلامی کمنظیر بود.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فقدان ایشان را به جامعۀ علمی و فرهنگی کشور و نیز به شاگردان و ارادتمندان و بازماندگان ایشان تسلیت میگوید و برای آن دانشیمرد فرهیخته از خداوند رحمان طلب آمرزش و مغفرت میکند.»
محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیام خود آورده است:
«از گنج شایگان دانش و حکمت و معرفت، گوهر نفیسی رفت. روح بلند استاد سید عبدالله انوار، حکیم، فیلسوف، تاریخ نگار، نسخهشناس، موسیقیدان و ریاضیدان برجسته به پیشگاه حضرت دوست و سرای ابدی شتافت. او که دلی پرمهر، سری پرشور و طبعی والا داشت، رخ در نقاب خاک کشید.
استاد انوار به عنوان یکی از مواریث فرهنگی این سرزمین، ضمن احاطه بر دانش قدیم، در علوم نوین نیز چیره دست و صاحب مهارتی زبانزد بود. در جامعیت ایشان در دانشهای مختلف همین بس که ایشان از منطق، فلسفه، موسیقی و ریاضیات تا تاریخ، نجوم و نسخهشناسی تسلط و تبحر داشتند. کوششها و فعالیتهای خالصانه این استاد در حوزههای تهرانشناسی و تاریخنگاری معاصر، نیز از دیگر خدمات ارزنده علمی و فرهنگی وی بشمار میرود.
نوروز ۱۴۰۱ که به همراه همکارانم دیداری با استاد انوار دست داد، در آن دیدار ایشان را مردی نیکنفس و بیآلایش و پر تلاش یافتم که لحظهای از تکاپوی علمی و فرهنگی باز نمی ایستاد و از همین رهگذر نیز این توفیق را پیدا کرده بود که شناختی جامع در برخی از زمینه های علمی از جمله آثار ابن سینا را بیابد.
بیتردید فقدان این استاد بزرگ برای جامعه علمی و ادبی کشور که از خرمن دانش و معرفت ایشان بهره مند میشدند، غمی است گران و برای ایران اسلامی ضایعهای جبران ناپذیر و فراموش ناشدنی. هر چند گامهای بلند آن گرانمایه در راه آموزش و گسترش عرصههای نوین علمی و فرهنگی، نام ایشان را تا همیشه برتارک آسمان دانش و فرهنگ ایران زمین به نیکی زنده و جاودانه خواهد ساخت.
از خداوند سبحان برای روح پاک و بلند این اندیشمند و پژوهشگر فرهنگ ایرانی اسلامی جایگاهی رفیع و برای خانواده معظم و علمپرور ایشان و تمامی شاگردان و علاقهمندانشان اجر و شکیبایی طلب میکنم.»
علیرضا مختارپور، رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی، نیز در پیامی برای درگذشت انوار نوشته است:
«پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مرگ عالم مصیبتی جبرانناپذیر و رخنهای بستهناشدنی است. او ستارهای است که غروب میکند.»
درگذشت دانشمند فرزانه، و پژوهشگر یگانه، شادروان استاد سید عبدالله انوار را به جامعه علمی کشور و آحاد هموطنان عزیز، و بهویژه تمامی همکاران ایشان در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تسلیت عرض میکنم.
آن فقید سعید از زمره نادرهمردانی بود که در حوزههای گوناگون ریاضی، منطق، موسیقی، فلسفه، تاریخ، تهرانشناسی، حقوق، نسخهشناسی، فهرستنویسی، و ادبیات، صاحبنظر و صاحب اثر بود، و از اوان جوانی تا واپسین دم حیاتِ پربارش دست از دانشاندوزی و جستوجوگری برنداشت، و الگوی سختکوشی و مصداق این سخن پیامبر اکرم بود که در سروده میرزا ابوالقاسم فخرالاسلام تجلی یافته است:
چنین گفت پیغمبر راستگوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی
روانش شاد و راهش پر رهرو باد»
علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران، نیز در پیامی آورده است:
«پژوهشگر گرانمایه، اندیشمند اثرگذار ایران زمین و خادم شریف فرهنگ ایرانی – اسلامی، استاد عبدالله انوار، رخ در نقاب خاک کشید. سراسر عمر شریف و پربرکت ایشان وقف فرهنگ شده بود و از این نظر شخصیتشان خاص و یکه است.
این استاد معزز و صاحب تفکر، در ادامه سنت حکمای ایران زمین در عمده زمینههای علمی تبحری عالی و متعالی داشت.
کار عظیم ترجمه و شرح شفای ابنسینا را در ۲۲ جلد به سرانجام رساند که متاسفانه هنوز به صورت کامل رنگ انتشار به خود ندیده است. «شفا» از برجستهترین منابع در علوم عقلی است و ترجمه و شرح آن یک تیم علمی را میطلبد که استاد انوار آن را به تنهایی به سرانجام رساند و حتی اگر همین یک کار را در کارنامه خود داشت، خدمت به فرهنگ و تفکر را تمام کرده بود.
تعلیقات ایشان بر «اساس الاقتباس» خواجه نصیرالدین طوسی که از منابع سترگ تمدن اسلامی در علم منطق است، شاهکاری بود که مطالعه این منبع را برای نسل جدید آسان کرد. ترجمهها و شروح ایشان از متون حکمی و علمی متعدد است و حیرت انگیز، چرا که احاطه کاملش را بر فلسفه، ریاضیات، هندسه، موسیقی، منطق، فقه، تاریخ و… میرساند. علاقه ایشان به ریاضیات و رسالههای علمای مسلمان در این علم نیز زبانزد خاص و عام بود. فهرست نویسی نسخ خطی کتابخانه ملی نیز کار سترگ دیگری از او بود که آشنایی حیرت انگیزش به رسالهها، کتابها و نسخ خطی در تاریخ تمدن ایران زمین را اثبات میکرد.
اما خدمات ایشان به فرهنگ به این موارد خلاصه نمیشود. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، منزل ایشان به عنوان یک مرکز فکری و فرهنگی شناخته شده بود و هر کسی که اندیشهای نو برای عرضه داشت، ابتدا به منزل استاد عبدالله انوار فکر میکرد. تاریخ معاصر در باب جلسات حکمی و فلسفی که در منزل ایشان برگزار میشد، صفحات دلکشی را به خود دیده است. در کنار تمامی این موارد، ایشان فرزند سید یعقوب انوار شیرازی (از بزرگان نهضت بیداری ایرانیان) بودند و خاطرات دلکشی از پدرشان داشتند. این خاطرات در کنار سیر و سلوک ایشان در طول عمر و روابطی که با دیگران داشتند، تاریخ زندهای از تهران معاصر در یک قرن و نیم گذشته را تشکیل میداد.
درگذشت ایشان ضایعه عظیمی بر فرهنگ معاصر است.
این ضایعه را به ایرانیان فرهنگ دوست تسلیت عرض میکنم و امیدوارم راه این بزرگمرد ادامه پیدا کند و آثار هنوز منتشر نشده ایشان نیز رنگ انتشار به خود ببیند.»
محمود شالویی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با صدور پیامی درگذشت سیدعبدالله انوار را تسلیت گفت. در این پیام آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ ثمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ
درگذشت استاد سید عبدالله انوار؛ متن پژوه، ریاضیدان، فلسفه پژوه و تهرانشناس برجسته کشور را به خانواده، شاگردان و جامعه علمی کشور تسلیت و تعزیت عرض می نمایم.
فعالیت های پژوهشی و آثار ماندگار علمی این استاد فقید و چهره ماندگار نسخه شناسی ایران همواره به مثابه چراغ راه استادان و پژوهشگران متون کهن ایرانی – اسلامی است و یاد و نام این محقق گرانقدر همیشه زنده و جاودان خواهد بود.
اینجانب رحلت جانگداز آن مرحوم را به عموم ملت علم و فرهنگ دوست ایران تسلیت عرض نموده، برای آن عزیز سفرکرده علو درجات از درگاه باری تعالی خواستارم.
خداوند روح آن فقیدِ سعید را با روح اولیا و اوصیا محشور فرماید.
در متنی که کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، نوشته، آمده است:
إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
با نهایت تألّم و تأثّر، خبر درگذشت استاد سیّدعبدالله انوار را دریافت کردم.
ایشان سالها عضو شورای علمی دانشنامۀ تهران بزرگ بود و مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی خوشهچین خوان دانش بیکرانش بهویژه در عرصۀ تهرانشناسی بود.
اینجانب وفات این دانشمند جامعالاطراف را به جامعۀ علمی ایران تسلیت عرض میکنم و آرزومندم شاگردانی که در محضرش بالیدهاند، راهش را ادامه دهند.
بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا نیز پیام تسلیتی صادر کرد. در این پیام آمده است:
از شمار دو چشم یک تن کمر وز شمار خرد هزاران بیش. فقدان دانشمند ذوفنون، حکیم سینوی، فیلسوف، ریاضیدان، مورخ، نسخهشناس و فهرستنویس و ادیب و در یک واژه علامه روزگار، حضرت استاد عبداله انوار داغی است بر دل اندیشه و فرهنگ و دوستداران دانش و دانایی.بنیاد علمی و فرهنگی بوعلیسینا این مصیبت را به پیشگاه اهل معرفت و خردمندی تسلیت میگوید و برای آن مرحوم رحمت واسعه خداوندی طلب میکند.
همچنین دکتر ژاله آموزگار در پی درگذشت عبدالله انوار به ایسنا گفت: من نه نسخهشناس هستم و نه تخصصم در تخصص ایشان است، ولی به عنوان فرد بسیار تأثیرگذار در گذشته ایران، برای ایشان احترام قائل بودم و وجود نادرهای بودند و متأسفانه فکر نمیکنم جانشینی برای خود گذاشته باشد. انوار هم به علوم قدیم آشنا بود و هم علوم جدید. بارها در خدمت ایشان بودم و از گستردگی اطلاعاتش واقعا تعجب میکردم و شگفتزده بودم. به عنوان فردی که در این قرن زندگی کرده، احترام خاصی برای او قائلم و خودم را خوشبخت میدانم که همنسل چنین بزرگانی بودم. آموزگار خاطرنشان کرد: انوار یکی از افراد تأثیرگذار بود و کسی بود که اسمش درخشان است و در قرن گذشته ما میدرخشد. قرن گذشته ما واقعا بزرگپرور بود و ایشان هم یکی از نادران بود. به قول ایرجافشار «نادرهکاران» [ کتابی از ایرج افشار درباره مفاخر فرهنگی ایران و ایرانشناسان مدرن غرب] بود. ایشان از نادرههای روزگار ما بود. همین و بس.
وصف انوار از زبان خود او
او سالها پیش در گفتوگویی با ایسنا اینگونه خود را معرفی کرده بود: «سید عبدالله انوارم، در یک خانواده مذهبی و سیاسی در سال ۱۳۰۳در خیابان صنیعالدوله در تهران به دنیا آمدم؛ خیابانی که بعدها نامش را به «سعدی» تغییر دادند. در سال ۱۳۱۰ برای مقطع ابتدایی در مدرسه ابتدایی ثبت نام کردم.
در ۱۳۱۶وارد مدرسه آمریکاییها شدم که امروز کالج «البرز» نام دارد. زبان انگلیسی را آنجا یاد گرفتم. در تابستان، ششم ادبی متوسطه را امتحان دادم و در کنکور مدرسه حقوق شرکت کردم و قبول شدم. هم مدرسه حقوق و هم ششم ریاضی را در این دبیرستان اسم نوشتم. با تمام کردن مدرسه حقوق، رشته ریاضیات عالی را خواندم. بعد از فارغ التحصیل شدن، در هنرسرای آلمانیهایی که در ایران تاسیس کرده بودند، در همان مدرسه صنعتی قدیم. در دوره مهندسی معلم ریاضی میخواستند، در کنکور قبول شدم و چند سال آن جا درس ریاضیات عالی دادم.
انوار معتقد بود: آنچه ایران بر پایهاش میتواند استوار باشد، دانشگاه است؛ هر قدر دانشگاه ما جلوتر برود، خیلی امیدها هست و هر قدر هم عقبتر بیفتد، خیلی به بدبختی دچار میشویم. دانشگاه را باید طوری درست کرد که بتواند هادی مملکت باشد.
انوار را مترجم، محققِ تهران قدیم، نسخهشناس، نسخهپژوه، فهرستنویس و ریاضیدان مینامند؛ با صفتی که دوستانش به او دادهاند «ابنسینای زمان». کسی که بیش از ۲۰سال رییس بخش نسخ خطی کتابخانه ملی ایران بود و در طول دوران کاری خود حدود ۱۰جلد فهرست نسخههای خطی به فارسی و عربی را تدوین کرد. حتی گفته میشود یکی از حروف (مجلدات) «لغتنامه دهخدا» را تدوین کرد و ترجمه نقد «خرد ناب » را از روی برگردان انگلیسی آن به «قلم کمپ اسمیت» انجام داد. از مهمترین و مشهورترین تصحیحاتِ او به «جهانگشای نادری» میتوان اشاره کرد .
او درباره ورودش به کتابخانه ملی و شروع به کار شناسایی و خواندن نسخههای خطی گفته بود: «به گمانم سال ۳۸بود که به کتابخانه ملی وارد شدم. من مترجم زبان انگلیسی و فرانسه در اداره نگارش وزارت فرهنگ قدیم بودم که کتابخانه ملی هم زیرمجموعهاش بود. آنروزها رئیس بخش خطی کتابخانه ملی، دکتر مهدی محقق بود. برای انجام کار نسخهشناسی و فهرستنویسی چند نفری معرفی شده بودند که صلاحیتشان رد شد، چون نسخههای خطی گرانقدرو باارزش بودند و ممکن بود یک آدم ناهنجار در نسخهها دست ببرد. بعد با معرفی ایرج افشار، وقتی سابقهام را پرسیدند، مرا به کتابخانه ملی بردند و به کار شروع کردم.
افشار که سالهای جوانیاش بود، سال ۴۰آمد و رئیس کتابخانه ملی شد. مجتبی مینوی هم آدم فاضلی بود و رفیق ایرج افشار و عاشق کاری که من میکردم. او به همراه دکتر معین، چون عضو لغتنامه دهخدا هم بودم، از من خواستند و تشویقم کردند که کار را با جدیدت ادامه دهم و مرا، به ویژه مرحوم مینوی، خیلی تشویق میکردند تا نسخهها سریعتر به صورت کتاب، فهرست و چاپ شوند و اتفاقا کتابخانه ملی در آن زمان تنها کتابخانهای بود که نسخههایش فهرست و چاپ شد؛ در کتابخانه مجلس و کتابخانه ملک هنوز این کار صورت نگرفته بود.
۱۰جلد فهرست نسخههای خطی کتابخانه ملی ایران، شش جلد فارسی و چهار جلد عربی، حاصل آن سالهاست و به گمانم سال ۵۹تمام شد. البته فهرست دو جلد با حوادث انقلاب و سال ۵۷همراه شد که بعدا آنها را هم کامل کردم و چاپ شدند؛ چیزی نزدیک ۲۰، شاید هم ۳۰هزار نسخه خطی که در این مجلدها فهرست شدهاند.
انوار میگفت: الان خیلی از نقاط ضعف کار فهرستنویسی و نسخهشناسی مرتفع شده است. یکی از چشمهای من به علت آلودگی و میکروبی بودن همین نسخهها به مشکل و خونریزی دچار شد، ولی حالا همه نسخهها را تمیز به دست نسخهشناس میدهند. حتی در برخی نسخهها موجوداتی بود که اگر با بدن تماس میگرفت، آن قسمت بهشدت متورم میشد.»
او که با علاقه به نسخهشناسی میپرداخت و کارهایش سالهای سال برای چاپ روی زمین میمانند و یکی از گلههایش چاپ نشدن «شفای بوعلی سینا» بود که به قول خودش خیلیها میترسند به طرفش بروند، میگفت: کار علمی تنها با حقوق و پول بهدست نمیآید. شما اگر به شخصی میلیونها هم بدهید، ولی عاشق کار نباشد، نسخهای بیارزش تحویل میدهد. نسخهشناسی جزو کارهایی است که کشش و علاقه شخصی میخواهد. نسخههای خطی خودشان راهی هستند که آدم را با گذشته مربوط میکنند تا بداند در عصر جدید چه باید کند.
او درباره نسخهشناسی گفته بود: «نسخهشناسی کار سادهای نیست که با چند فرمول حل شود؛ مقدار زیادی نیازمند ذوق و ویژگیهای شخصیتی است. حالا که متاسفانه تا بخواهی نسخهشناس پیدا شده، چون مسوولیتی از او نمیخواهند. نسخهشناس مسوول کار است، در نظریهای که می دهد که ممکن است غلط هم باشد و هیچ عیبی هم ندارد و کار علمی اشتباه هم دارد.
نام عبدالله انوار با تهران هم گره خورده و مقالهها و کتابهای بسیاری درباره قناتها، باغ و شهر تهران نوشته است: «تهران خانهی من است، وابسته به تهرانام و در این شهر زندگی کرده و بزرگ شدم. تهرانی که من در گذشته میشناختم، تهران جدید نبود، تهران محدودی بود که شمال آن خیابان انقلاب بود، جنوب آن خیابان مولوی، شرق خیابان ری و غرب آن خیابان سیمتری بود. حالا تهران آنقدر وسیع و گشاد شده که دیگر کارش از تاریخ نویسی هم گذشته است، آن نقاط را تا جایی که توانستم شرح دادم که اگر روزی هم خواستند گذشته تهران را ببینند این مقالهها نسبتا مفید است.»
او درباره شروع تهرانپژوهیاش نیز گفته بود: «یکی از نویسندگان لغت نامه دهخدا بودم، زمانی قرار شد برای دویستمین سالِ نادر شاه، بزرگداشتی برگزار کنند، بنابراین باید دو کتاب «دوره نادره» و «جهانگشای نادری» از میرزا مهدی خان استرآبادی که درباره تاریخ نادر نوشته شده بود را برای چاپ جدید بازبینی میکردیم. مرحوم شهیدی رئیس لغت نامه دهخدا «جهانگشای نادری» را برای تصحیح به من داد. مرحوم معین از من خواست تا نقاط جغرافیایی که نادرشاه در چهار نقطهی «ایران»، «عراق»، «افغانستان» و «هندوستان» فتح کرده را مشخص کنم، تا این نشان دادن جغرافیای این نواحی، تاثیر بیشتری در آن مراسم داشته باشد.
این کار باعث شد به فکر تهران بیفتم. تهران در حال گسترش بود. به فکرم رسید که نقاط قدیمی تهران را شناسایی کنم، برای این کار روزی ۳۰کیلومتر هر روز در تهران راه میرفتم و محلههای قدیمی را فیشبرداری کرده و برایشان اسم میگذاشتم. مدتی نیز یک خانمِ استاد دانشگاه «کوبان» اسمها را برایم خارج میکرد تا من بنویسم.
او تنها زندگی میکرد و یکی از ویژگیهایش تنهایی و انزوایش بود، او در این باره میگفت: این که خودم را در همه امور داخل نکردهام که درست است و یکی از کارهایم بوده و هیچگاه نمیخواستم اینها را عرضه کنم و اگر هم کارهایی درباره کتاب و کتابداری کردم، به این دلیل بود که کار دیگری از من ساخته نبود. نه اهل مقام بودم و نه اهل ثروتاندوزی. کارم این بود که بنشینم و کتاب بخوانم.
منبع: روزنامه اطلاعات