کد خبر:21898
پ
D986D8ACD981D982D984DB8C20D8ADD8A8DB8CD8A8DB8C203_1

پژوهش‌های فارابی در حوزه پزشکی

در کتاب «عیون الأنباء فی طبقات الأطباء» بیان شده که فارابی در پزشکی بسیار ماهر و استاد بوده است.

میراث مکتوب- متنی که در ادامه می‌خوانید گفتاری است از دکتر نجفقلی حبیبی، استاد، پژوهشگر و مصحح متون فلسفه اسلامی، که در سال‌های اخیر دو جلد از تصحیح قانون فی الطب ابن سینا نیز به کوشش وی تصحیح و چاپ شده است. متنی که در ادامه می‌خوانید دربارۀ پژوهش‌های فارابی در حوزه پزشکی است.

بحثی که بنده می‌خواهم درباره فارابی بیان کنم، مربوط به پزشکی او می‌شود، گرچه در کتاب «عیون الأنباء فی طبقات الأطباء» بیان شده است که او در پزشکی بسیار ماهر و استاد بوده، اما علی رغم اینکه تمام رساله‌های فارابی را در آنجا نام برده، هیچ اثری از پزشکی وی نام برده نشده است. قبل از او هم در«تاریخ الحکما»ی قفطی همین‌طور است، یعنی حتی اشاره‌ای به مهارت پزشکی فارابی نشده است.

به هر حال بنده در منابع موجود تحقیق و جستجو کردم و هنوز هم هیچ اثری از پزشکی میان آثار فارابی پیدا نکردم و تنها مطلبی که یافتم این بود که وقتی داشتم کتاب «التحــفه الـسعدیه» قطب‌الدین شیرازی را تصحیح می‌کردم، دیدم که در اوایل کتاب و در تعریف طب، مطلبی را از قول فارابی نقل می‌کند و خیلی با احترام و تجلیل، به عنوان تیمّن و تبرک، عین عبارت فارابی را آورده است. در چاپهای جدید حدود دو صفحه مطلب در تعریف طب مطرح کرده است.

بنده بنا دارم همان بخش پزشکی فارابی را در اینجا مطرح کنم، بر اساس آنچه قطب‌الدین شیرازی از او نقل می‌کند. البته در بعضی جاها بعدا دیدم که اشخاص دیگری هم در آثار خود آنها را آوردند، ولی متاسفانه بنده نمی‌توانستم به آنها دسترسی پیدا کنم و الان هم در تلاش هستم که بفهمم رساله‌ای از فارابی در باب پزشکی هست یا خیر. ولی وقتی در کتاب «عیـون الانباء» می‌گوید او در پزشکی مهارت داشته، برمی‌آید که وقتی چنین آدمی که اهل قلم و نوشتن است؛ باید نوشته‌ای از او در باب پزشکی به دست آید.

بحثی که فارابی در طب می‌کند، تعریف طب است و مباحث مختلفی را که در طب مطرح می‌شود، به طور کلی در قالب گفتار کوتاه بیان می‌کند. ایشان فرموده‌اند که پزشکی یک دانش سامان یافته است. زیرا قرنها بر روی پزشکی کار شده بود و شخصیت‌های بزرگی در پزشکی کار کرده بودند، اما این تعبیر که سامان یافته است بسیار مهم است. به همین دلیل، همان‌طور که می‌دانید هر علمی که سامان یافته است موضوع و غایت دارد و پزشکی هم موضوع و غایت دارد و هم مشتمل است بر افعالی که غایت آن با همان افعال محقق می‌شود. یعنی کارهایی باید انجام شود که وقتی آنها انجام شد، آن چیزی که غایت طب است، محقق می‌شود. یک مثال می‌زند که اگر یک تکه آهن موضوعی باشد برای آهنگری و غایت آن ساختن چیز جدیدی از این آهن باشد که چیزی از آن بر بیاید، (فرض کنیم که تبدیل به بیل شود یا کلنگ) و این هدف و نتیجه حاصله آن باشد؛ بعد، افعال را مورد تأکید قرار می‌دهد که شامل کارهایی است که باید بر روی آن انجام شود تا به نتیجه برسیم. پس می‌شود موضوع، غایت و افعال.

افعال یعنی همان نتیجه یا کارآمدی‌هایی که به دست می‌آید. مثلا در مورد آهنگر، غایت این است که با ابزاری که آهنگر ساخته بتوان کارهایی کرد. افعال، کارهایی است که آهنگر بر روی آهن انجام می‌دهد تا تبدیل شود به بیل و کلنگ و هر محصول دیگری که مد نظر است. بنابراین پزشکی یک صناعت است. اینجا از کلمه صناعت به جای علم استفاده شده تا نشان دهد جنبه عملی دارد و نه نظری و تعبیر می‌کند که این یک صناعتی است فعال، که کارآمد است.

طب در انسان به‌کار می‌رود و موضوع آن آدمی است و غایت فعالیت پزشکی هم سلامت و تندرستی‌ای است که در آدمی ایجاد می‌شود. پس با عمل طبی بر روی انسان کار می‌شود و نهایت و نتیجه آن هم سلامت است. حال می‌فرماید که در اینجا دو کار انجام می‌شود؛ یکی کوشش می‌شود تا سلامتی‌ای که موجود است را حفظ کرد و دیگری کوششی که برای بازگرداندن سلامت از دست رفته انجام می‌گیرد. یعنی هنگامی که بیماری‌هایی رخ داده و سبب شده سلامت آسیب ببیند. پس طب در واقع دو قسمت می‌شود: یکی کوشش‌هایی برای حفظ سلامت و یکی کوشش‌هایی برای رفع دشواری‌هایی که سلامت را از بین برده و آن را تهدید کرده است.

در قسمت اول و دوم این‌گونه می‌فرماید که تغذیه و غذا خوردن کمک می‌کند به حفظ سلامت، اما اگر ما بیمار شدیم و لازم بود تا دارو مصرف شود، خوردن دارو کمک می‌کند تا سلامت از دست رفته برگردد. همین‌طور از کلمه «تکمید» استفاده می‌کند یعنی هنگامی که در عضوی از بدن درد ایجاد شده یا آسیب دیده است، با قرار دادن پارچه گرم باعث تسکین آن می‌شویم، این هم به بازگشت سلامتی از دست رفته کمک می‌کند. «بط» یعنی شکافتن زخم و بیرون کشیدن چرک که این هم باز به احیای سلامت از دست رفته برمی‌گردد. یکی هم «جبر» است که درباره شکسته‌بندی به کار می‌رود. مثلا هنگامی که استخوان شکسته است و تلاش می‌کنیم استخوان شکسته را به سر جای خود برگردانیم و آن را به اصطلاح جا بیندازیم. این هم بخشی است درباره بازگرداندن سلامت از دست رفته است.

 

در اقدامات پزشکی و بسیاری از صناعات دیگر، گفته شده که افعال و ابزارهایی است که با کمک آنها کار انجام می‌شود و در پزشکی داروها و غذاها جزو ابزارهایند، که برای موفق شدن و نتیجه گرفتن از آنها استفاده می‌شود. منتها توضیح می‌دهند که بیماری‌ها چند نوع‌اند؛ گاهی بدن انسان سالم است، اما سلامت پنهان است و خیال می‌کنند که مریض است و به کمک طب کوشش می‌شود تا مشخص شود که بیمار نیست؛ و سلامت است ولی در واقع بیماری پنهان است و باز با کمک طب تلاش می‌شود تا بیماری آشکار و معالجه شود. اینها صور گوناگونی است که ممکن است در یک فرد بیمار اتفاق بیافتد.

موضوع دانش پزشکی با این حساب بدن انسان است و غایت این دانش پزشکی هم انواع صحتی است که ممکن است به دست بیاید. صحتی که پنهان بوده و کمک می‌شود تا مشخص شود یا صحت از دست رفته بازگردانده ‌شود تا معین گردد که این عمل پزشکی نتیجه داده است.

پس غایت پزشکی صحتی است که تقویت شده یا وجود نداشته و برگشته و افعالی که در اینجا انجام می‌شود؛ اعم از تغذیه، دارو خوردن و شکسته‌بندی که در بالا گفتم، مجموع افعالی است که با آنها صحت آدمی، حفظ یا بازگردانده می‌شود. هر دانش کارآمدی موضوعات و افعال و غایات خود را باید سامان دهد؛ افعالی که غایات آنها را محقق می‌سازد. در پزشکی هم باید این کار صورت بگیرد تا این غایات محقق شوند؛ باید افعالی را که در پزشکی صورت می‌گیرد دسته‌بندی کنیم.

از نظر فارابی این کارها باید در دانش طب رعایت شود؛ یکی اینکه تک تک اعضای بدن به طور کامل شناخته شوند. بعد انواع صحت و سلامتی را شناختن و دانستن اینکه هر عضو به چه گونه‌ای صحت و سلامتی دارد.

سومین مورد این است که باید انواع بیماری‌ها را بشناسیم و بدانیم که اگر اتفاقی افتاد و بدن یا هر عضوی از آن نتوانست وظیفه‌اش را انجام دهد، علت آن را بیماری بدانیم. شناختن بیماری‌ها هم لازم و ضروری است و انواعی دارد و هر کدام به نوعی خاص صحت را مورد تهدید قرار می‌دهد. پس باید تمام آنها را شناخت. بنابراین کل مجموعه برمی‌گردد به همان افعال که بحث آن را قبلا کردیم.

بعضی از این بیماری‌ها وارد عضوهایی می‌شوند که آن عضوها باطنی‌اند. مثلا اگر دست ما شکسته باشد بسیار آشکار است و آن را خواهیم دید، ولی اگر در داخل بدن اتفاق افتد و بیماری ایجاد شود، ما قادر به دیدن آن نیستیم و تمام اینها باید از طریق عملکرد بدن و حدس طبیب به اینکه مشکل از کجاست و تلاش و کوشش برای درمان و حل آن، بررسی شود.

پنجمین قسمت این شناخت‌ها برمی‌گردد به شناخت غذاها و داروها که دو نوع هستند؛ داروهای ساده و داروهای مرکب. داروی ساده یعنی یک چیز، مانند گل گاوزبان. و داروی مرکب یعنی از ترکیب چند دارو یا عصاره و مخلوط آن، که برای بیمار تجویز می‌کنند. همین‌طور در پزشکی لازم است که پزشک ابزارهایی را که برای کارش لازم دارد، بشناسد و بداند که چه ابزارهای وجود دارد و البته بداند که باید آنها را چطور در هر بدنی به کار برد. با توجه به ابزارهایی که در گذشته ساده بودند و امروزه وسایل و ابزارهای جراحی بسیار پیچیده شده‌اند؛ خود همین مسئله یک نوع تخصص ایجاد کرده است.

ششمین موضوعی که فارابی آن را بسیار مورد تاکید قرار می‌دهد، شناختن و حفظ قوانین و مقررات کارهایی است که باید انجام شود تا اگر تندرستی هست، حفظ بشود و اگر فرد آسیب دیده است، سلامتی او مجدد برگردانده شود. این موضوع مهم است یعنی در واقع تمام دانش طب به همین شکل می‌شود: شناخت و حفظ قوانین و مقررات کارهایی که باید انجام شود برای حفظ تندرستی یا برگرداندن تندرستی.

هفتمین مسئله‌ای که ایشان مطرح می‌کند، قوانینی است که برای این کار وجود دارد؛ یعنی مجموع دانش پزشکی که با رعایت آنها صحت بدنها حفظ می‌شود یا سلامت اعضای بیمار برمی‌گردد، طبیب اینها را هم باید بشناسند. یعنی هفتمین وظیفه پزشک این است که باید تمام این قوانین را بشناسد، یعنی بداند که هر بخشی در بدن چگونه کار می‌کند و بشناسند و هم اینکه چه بیماری‌هایی ممکن است بر فرد عارض شود؛ به اصطلاح باید آن وظایف طبیعی‌ای را که بدن و اعضای آن دارند و ممکن است که آنها را از دست بدهند، بشناسد. این امور خیلی دامنه وسیعی پیدا می‌کند.

پس هفتم شناختن قوانینی است که باید رعایت شود تا صحت و سلامتی ابدان و اعضای بیمار برگردد و همین‌طور باید دقت بشود که کاربرد این قوانین در هر بدن و عضوی به صورت عادت در بیایند.

بحثی در اینجا مطرح می‌شود اینکه در دوره‌ای که فارابی زندگی می‌کرده است؛ یعنی در بخش اول یا نیمۀ اول قرن چهارم، مهارت او در فلسفه بیشتر مطرح شده است و نه در طب، در همین دوره زکریای رازی زندگی می‌کرده است که او هم با دو یا سه سال تفاوت نسبت به فارابی در همین دوره وفات می‌کند. بنابراین این دو نفر باهم در یک دوره زندگی می‌کرده‌اند. زکریای رازی ممحض در طب است و بیشتر آثار و کارها و تلاش‌هایش در گسترش دانش طب بوده است. و همان طور که عرض کردم متاسفانه ما از طب فارابی آنچنان مطلبی نداریم و اینها را هم قطب‌الدین شیرازی نقل کرده است؛ اما هنوز رساله خاصی از فارابی به دست نیامده است. پس فارابی در فلسفه ممحض است و زکریای رازی در طب ممحض است و در اواخر این قرن هم ابن سینا ظهور پیدا می‌کند و در سال ۳۷۰ قمری متولد می‌شود که او هم در طب مهارت دارد و بزرگ است و هم در فلسفه. علی ابن عباس اهوازی هم که مؤلف کتاب «کامل الصناعه الطبیه» است، او هم در همین دوره‌هاست و البته می‌دانیم که تا قبل از کتاب قانون، کتاب او مورد توجه اطبا و نیاز جامعه آن روزها نیز بوده است.

همه کسانی که درباره طب صحبت کرده‌اند مانند فارابی و ابن سینا و… طب را تقسیم کرده‌اند به دو قسمت: طب نظری و طب عملی. طب نظری این است که به اصطلاح بحث کنند و از نظر علمی شناخت بر روی مسائل حاصل کنند، عملی هم این نیست که بروند و طبابت کنند، بلکه این است که عمل را بدانند و آگاه باشند؛ که در اینجا باید چه کار کرد. یعنی متخصص یا عالم طب مانند زکریای رازی یا خود ابن سینا در واقع کار آنها در عمل طب این نیست که بیایند مانند پزشک‌هایی که در بیمارستان مشغول کارهای پزشکی هستند و عمل جراحی می‌کنند یا هر کاری را که مربوط به طب است، انجام بدهند، بلکه کار آنها شناخت عمل است؛ یعنی بدانند که در مورد این بیماری باید چه کار کرد؛ این خیلی فرق می‌کند؛ لذا باید دقت شود که شناخت عمل تا خود عمل متفاوت است. یعنی اینکه من بدانم درباره این بیماری چگونه باید عمل کرد تا رفع بشود فرق می‌کند با اینکه خود من وارد عمل بشوم و چیزهایی که لازم است برای بهتر شدن و رفع این بیماری انجام دهم. طبیب در واقع عمل مستقیم بر روی بیمار دارد و کارهای بیماری را پیگیری می‌کند و تمام کارهایی را که لازم است تا بیمار بهبود پیدا کند، انجام می‌دهد؛ اما کار فیلسوف یا عالم طب این نیست و فقط باید بداند که چه چیزی لازم است، اما اینکه مستقیم وارد عمل شود؛ هیچ‌کدام از علمای بزرگ ما این کار را شرط ندانستند.

منبع: روزنامه اطلاعات

 

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612