ميراث مكتوب: پنجمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان گونهشناسي ترجمههاي كهن، روز دوشنبه 10 آذر 82 در اين مركز برگزارشد.
در آغاز نشست اكبر ايراني قمي مدير مركز ضمن خير مقدم به حضار ، گزارشي از فعاليتهاي مركز از بدو تأسيس مركز بويژه چاپ تفسيرهاي كهن قرآن و انگيزه برگزاري نشستها ارائه كرد. آنگاه دكتر رواقي درباره گونهشناسي ترجمههاي قرآن سخنراني نمود و در پايان به سئوالات حاضران پاسخ گفت.
پرسش. استاد فرمود كه چند گونه داريم و فقط دو سه گونه را نام برد و درباره گونههاي هروي و ماوراءالنهري و سيستاني به تفصيل صحبت كرد. خواهشم من اين است كه حداقل اين گونهها را فهرستوار نام ببرند تا شناختي نسبت به آنها پيدا كنيم.
پاسخ. اين بحث خيلي طولاني است و لازمه آن آگاهي از حركت هاي سياسي و فرهنگي, هجرت ها, مهاجرت ها, جا به جايي ها و مانند اين هاست كه با وجود در اختيار بودن منابع بسيار,كسي به آنها نپرداخته است. وانگهي تاكنون به اين نكته توجه نشده كه زبان سيستاني چه بوده است؟ يا اين كه يعقوب فرمان به ترويج كدام زبان داده است؟ ما براساس متون موجود, يعني متوني كه چاپ شدهاند و در دسترس هستند, داوري كردهايم. بر پايه اين نوشتهها ميتوان در حدود شش گونه زباني را تشخيص داد و از آنها شاهد و نمونه ارائه كرد.
گونه يك. غنيترين و پرترين گونه موجود گونه ماوراءالنهري يا فرارودي است.يك گونه زباني ،گونه ماوراءالنهري است,بعد به گونه هروي ميرسيم و پس از آن به گونه سيستاني كه اين هر دو نيز خيلي غني هستند .
يك گونه ديگر، گونه مركزي و رازي است. گونه ديگر «سورآبادي» است.
پرسش. اگر ملاك تعيين گونهها را نسخههاي ترجم قرآن بگيريم, چهار نسخه هم به گونه مازندراني يا طبري هستند كه ميتوانند متعلق به يك گونه مستقل باشند و در نتيجه هفت گونه زباني خواهيم داشت.
پاسخ. اشاره بسيار بجايي است، البته اين نكته به شيوه كاربردي زبان طبري مربوط ميشود كه نمونهاش يك نسخه ترجمه مقامات حريري موجود در كتابخانه مك است، البته در حوزه طبري و بهتر است بگوييم: حوزه طبرستان, گونهها متفاوت هستند و گونه مكتوب آن معروف به طبري است. بديهي است كه اين گوناگوني مشكلاتي هم دارد, چنان كه در مورد زبان كردي و گونههاي مختلف آن ديده ميشود كه به چهار تا شش گونه نوشته ميشود. علت وجود اين مشكلات كمبود صورت هاي مكتوب است.
پرسش. سؤال مربوط ميشود به قضيه مهاجرت زرتشتي ها به سيستان و حضور موبدان، عرض كنم كه در آيين مَزد يسنا آمدن رسول غربي مصادف است با هزاره زرتشت و به همين اعتبار هيچ زرتشتي تا سال 444 حق نداشته كه با اعراب بجنگد يا با آنان مخالفت كند. اگر همان تاريخ سيستان را ملاحظه كنيد ميبينيد كه در آن ميخواستهاند بگويند كه در سال 444 چه واقعهاي قرار بوده است رخ بدهد؟ بهرام كجاست؟ و اتفاقات ديگر. البته چون سرزمين زرتشتيها هند بود، فكر ميكردند كه آن كس كه چشم به راهش هستند بايد از هند بيايد، و بر مبناي همين اعتقاد هم تا سال 444 هيچ زرتشتي هيچ مخالفت و مغايرتي با آيين اسلام پيدا نميكرد.
آنچه نهضت در ايران روز داد، ايراني بود و از خود ايران نشأت ميگرفت، و هرچه درباره آمدن اعراب به اين جا گفته ميشود سراپا دروغ است. هيچ عربي بجز حاكم و فرمانده به اين جا نيامده است. عربستان ظرفيت و امكان فرستادن چنين قشوني را به سرزميني به وسعت ايران نداشت. اين نوعي انحراف است كه تا به امروز ادامه يافته است.
پاسخ. در مورد آمدن اعراب به ايران كتاب هاي متفاوت نوشته شده و مآخذي در دست هست كه آمدن اعراب به ايران به زمان ساسانيان ميرسد و البته براي جنگ كردن نبوده، بلكه نوعي كوشيدن بوده است.
پرسش. اين درست است ،زيرا كه در آن روزگار عربستان ايالتي از ايران بوده است.
پاسخ. بلي، ما دو بخش عربنشين داريم. يكي شبه جزيره و ديگري اين سمت يعني شمال. از آن بخش شمار زيادي آمده بودند كه ميتوان به تعبيري آنان را ستون پنجم ناميد. همينها به لشكريان عرب پيوستند. كساني بودند كه نان و نمك خوردند و نمكدان را شكستند، لذا مشكلات داخلي ما ناشي از آنهاست. اينان نام ايراني بر خود گذاشتند و مدتها با نام هاي ايراني زندگي كردند، اما وقتي كه با خانوادههاي ايراني وصلت كردند و وقتي كه لشكريان عرب آمدند، به نام هاي اصلي خود بازگشت كردند. به هر حال كوچ اعراب به ايران قبل از اسلام آغاز شده و بعد هم ادامه يافته ، زيرا كه نعمت درخوري در اين جا بوده و آنچه در قرآن به عنوان آرزو خواسته شده ،در اين جا وجود داشته است. آنان به اين جا ميآمدند تا از اينها بهره ببرند.
پرسش. وقتي كه اسلام ميآيد ايوان مداين ميشكند، درياي ساوه خشك ميشود، آتشكدهها خاموش ميشوند. چرا يكي از اين اتفاقات در رم يا شامات رخ نميدهد؟ ما خودمان اين نيرو را ساختيم و به اين جا آورديم.
پاسخ. عربستان داراي موقعيت آب و هوايي مناسبي براي تكاثر جمعيت نبوده ، اما در طول تاريخ و در دورههاي ماقبل تاريخ گاه انفجار جمعيت در آن جا روي داده و مردم آن جا به سبب وضعيت اقليمي و اقتصادي به شرق و غرب سرريز كردهاند. آخرين انفجار جمعيت عربستان مهاجرت قبايل عرب به همراه فتوحات اسلام بود كه اعراب به جاهاي مختلف حتي به قسمت هاي غربي چين رفتند و از آن سو تا اسپانيا رسيدند. اسپانيا در سال 92 فتح شد. در همان اوايل چند قبيله عرب را به ماوراءالنهر كوچاندند و در آن جا اسكان دادند.
از سوي ديگر از قرن دوم به فكر سامان دادن به لهجات العربيه و تدوين زبان عربي افتادند. اما در ايران دو عامل زبان و دين در برابر آنان قد علم كرد. درواقع مردم بسيار كوشيدند و واژه واژه زبان خود را حفظ كردند و در راه آن خون دادند. چنان كه با همان كوشش زبان سيستاني را حفظ كردند، اما نتوانستيم راهشان را ادامه بدهيم كه بعداً به آساني از دست رفت.
پرسش. در مورد مهاجرت و اسكان عربها دو نكته را نبايد از ياد برد. نكته نخست اين است كه در ضمن فتوحات بخش مهمي از نيروها را خود ايراني ها تشكيل ميدادند، مخصوصاً ايرانياني كه قبلاً به يمن مهاجرت كرده بودند.
دوم، اين كه ،اين گونهشناسي كه نتيجه بدعت و خلاقيت شما در حوزه سبكشناسي است، بيشتر متكي بر ترجمههاي قرآن و متون ادبي است. اكنون سؤال اين است كه آيا متون علمي پزشكي، فقه، نجوم … هم مشمول اين گونهشناسي ميشوند يا نه؟
پاسخ. درست همين است، اما بايد ديد كه نويسنده يك متن تا چه حد متأثر از حوزه زباني و زيرگونه زباني بوده است.
و اما، چنان كه گفتيم، زبان كتاب هاي علمي به زبان معيار نزديك است هرچند كه اثرپذيري از زبان هاي حوزهاي در آنها مشاهده ميشود. اين نزديك شدن به زبان معيار بيشتر در ترجمه ديده ميشود. درواقع در آن زمان يك نهضت ترجمه در ايران شكل گرفته بود كه آثار آن در دانشنامه علايي و التفهيم و مانند اينها مشهود است. در كنار آن نهضتهاي ديگر هم وجود داشتند، مثل نهضت فردوسي، كه البته منسجم و به هم پيوسته نيستند.
پرسش. اگر فقه را علم بدانيم يك نمونه خوارزمي از آن موجود است. همچنين يك فرهنگ فارسي، تركي، عربي داريم كه در آن شمار انبوهي از واژههاي خوارزمي در مقام معادل نقل شده است.
پاسخ. درست است. فراموش كردم از تركي جُغتايي بگويم كه يك ترجمه قرآن به اين زبان داريم و چندين نسخه از آن در دست است.
پرسش. زبان خوارزمي در مقام زبان علمي كاربرد داشته است.
پاسخ. در مقدمه الادب نمونههايي از آن به چشم ميخورد. در مقدمه قرآن قدس هم به اين نكته اشاره شده است. بعضي از كتاب ها هم مثل سمك عيار و دارابنامه متأثر از حوزههاي زباني خود هستند. علت اين امر اين است كه اين كتاب ها، افزون بر مخاطب عام، مخاطب خاص خود را هم دارند.
پرسش. وضعيت كاتب هم خيلي مهم است، چنان كه دكتر حامد دانش در اشاره به يك نسخه موجود در لندن تصريح ميكند كه كاتب آن ترك بوده است .
پاسخ. اين مشكل در مورد نسخههاي شاهنامه هم وجود دارد كه كاتب هاي مختلف داشتهاند. نقش كاتب مهم است ،اما در قياس با نويسنده در درجه دوم اهميت قرار دارد.