میراث مکتوب- نشست «تعامل فرهنگی در سدههای هشتم تا دهم با تألیف فرهنگهای چند زبانه» با سخنرانی دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، روز دوشنبه ۲۸ آذرماه ۱۴۰۱، در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
در این نشست که با همکاری سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، دانشگاه فردوسی مشهد و مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب برگزار شد، فرهنگ المرقاه (فرهنگ عربی به فارسی با افزودۀ ترکی و ارمنی) منسوب به ادیب نطنزی (۴۹۷هـ) معرفی شد.
متن سخنرانی دکتر ایرانی در ادامه آمده است.
موضوع جلسه، معرفی فرهنگ عربی به فارسی المرقاه منسوب به ادیب نطنزی به شمارۀ ۳۷۲۳ کتابخانۀ آستان قدس رضوی است که بعدها دو ترجمۀ ترکی و ارمنی به آن افزوده شده است. مقدمهً عرض میکنم:
در منابع کهن دورۀ ساسانی از فرهنگ اوستایی به نام پارسیک یا پهلویک یاد شده (۱). اما فرهنگنویسی در دورۀ اسلامی را میتوان به دو دوره تقسیم کرد.
- فرهنگنویسی اسلامی که از همان سدههای نخستین شروع شد، چون زبان علمی زبان عربی بود، طبعاً برای همگانیسازی و استفاده عموم از قرآن و علوم عربی و نیز استفاده شاعران و ادیبان، ضرورت داشت تا فرهنگهای دوزبانۀ عربی/فارسی تألیف شود.
- فرهنگنویسی ایرانی (اگر این نامگذاری صحیح باشد) در قلمروهای شبهقارۀ هند، عثمانی(ترکیه و شامات)، ماوراءالنهر (آسیای مرکزی فعلی) و قفقاز رونق گرفت و سبب آن را میتوان گسترش تمدن ایرانی/اسلامی و تثبیت هویت ایرانی و رواج زبان فارسی در این مناطق دانست که البته عمدتاً از نیمۀ حکمرانی مغولان در ایران و به تعبیر حمدالله مستوفی در نزههالقلوب گسترۀ «قلمرو ایرانشهری» محقّق شد که در این ادوار شاهد تألیف فرهنگهای چندزبانه هستیم.
در شبه قاره قریب ۲۵۰ فرهنگ فارسی به فارسی و فارسی به زبانهای دیگر (هندی، اردو، و…) تألیف شد. همینطور در قلمرو عثمانی فرهنگهای چندزبانۀ فارسی/عربی/ ترکی/یونانی تألیف شد تا نیازهای غیرفارسیزبانان را تأمین کند.
برای نمونه، اشاره به یک فرهنگ ششزبانه که در دورۀ رسولیان یمن تألیف شده، خالی از لطف نیست. در سال ۷۷۸ قمری/۱۳۶۳ م. الملک الافضل العباس از حاکمان دانشمند یمن، فرهنگ لغتی به شش زبان رایج آن زمان به خط نسخ به زبانهای عربی، فارسی، ترکی، ارمنی، یونانی، مغولی تألیف کرد و انتشارات بریل در سال ۲۰۰۰ آن را منتشر نمود (Rasulid Hexaglot)؛ که گویا بیشتر برای تقویت تبادلات تجاری و تعمیق روابط فرهنگی (به تعبیر قرآنی لتعارفوا) و توسعۀ ارتباطات سیاسی، نوشتن این فرهنگ در عصر رسولیان یمن در قرن ۸ و ۹ هجری ضروری تشخیص داده شد. ابن بطوطه در سفرنامهاش از حضور تجّار هندی و دیگر کشورها در یمن یاد میکند (در ژورنال آزیاتیک (۵۲/۱٫ ۲۰۰۸) مقالۀ مفصلی در اهمیت این فرهنگ چاپ شده که قصد ترجمۀ آن را داریم).
اما موضوع بحث ما دربارۀ فرهنگهایی است که در دورۀ فرهنگنویسی اسلامی تألیف شد. هم ایرانیان و هم عربهای نومسلمان از آموزشهای زبانی بینیاز نبودند، لذا آثار متعدّدی برای اهل زبان تألیف شده است که عمدتاً مؤلفان این فرهنگهای لغت، مانند خلیل بن احمد فراهیدی صاحب العین و ابندُرید مؤلف الکتاب و جوهری مؤلف الصحاح ایرانی بودند، امّا چون زبانِ بسیاری از ایرانیان عربی نبود، این زبان بهویژه در سطوح مقدّماتی، تفاوتهایی در آموزش داشت و عمدتاً تألیف متونی به فارسی یا آمیختهای از فارسی و عربی، مورد توجّه بود. از سویی همین آثار نیز با توجّه به نیازهای گوناگون، در چند دسته قابل بخشبندی هستند که عمدۀ آنها مربوط به سه شاخۀ صَرف، نحو و لغت است.
در دو شاخۀ صرف و نحو، آثاری به فارسی (یا دو زبانه) از سدۀ پنجم هجری موجود است، در شاخۀ لغت هم، تألیفاتی از سدۀ پنجم بر جای مانده است. البته در این تألیفات لغوی نیز با شاخههای گوناگونی مواجهیم که برخی از آنها، اصولاً متون مقدّماتی نیستند و بعضاً آثاری تخصّصی در لغت عرب با برابرهای فارسی هستند. برای نمونه میتوان از لغتنامههای قرآنی (مانند تراجِم الاعاجم یا ترجُمان القرآن احمد غزنوی ق.۶) یا آثار مرتبط با وجوه معنایی قرآن (مانند وجوه قرآن حُبَیش تِفلیسی) و همینطور لغتنامههایی مربوط به مصادر (مانند المصادر زوزنی، تاج المصادر بیهقی و…) و یا لغتنامههای مربوط به اسمها (مانند السّامی فی الاسامی میدانی و تکمله الاصناف ادیب کرمینی) یاد کرد. امّا جز اینگونه موارد، یک شاخه از لغتنامههای عربی به فارسی، اختصاصاً برای آموزش نوآموزان نگاشته شدهاند و در تألیف آنها معمولاً حجم نسبتاً اندک و در عین حال اشتمال بر لغات کاربردیتر رعایت میشد و لذا این آثار، کتابهایی دمِدستی (دستنامه/هَندبوک) برای آموزش و از بر کردن لغات بودهاند (۲).
در بارۀ عنوان و اسم این فرهنگ:
کتاب المِرقاه (از ریشۀ رقی/ترقی بر وزن مِفعال/ در جامعالمقدمات میخواندیم:
اسم آلت که به آلت دالّ است مِفعل و مِفعَله و مفعال است
مرقاه یعنی وسیلۀ ارتقا/نردبان، این کتاب یکی از این دستنامههاست که با این ویژگی تألیف شده فرهنگی است در ۱۲ باب و هر باب آن اختصاص به یک موضوع دارد مانند آسمان، زمین، گیاهان، جانوران و …..
این اثر در سال ۱۳۴۶ ش با تصحیح سیدجعفر سجادی در بنیاد فرهنگ ایران به چاپ رسید (۳). نامهای متعددی بر این اثر گذاشتهاند.در مقدمۀ نسخۀ آستان قدس آمده:« فهذه صحائفُ تتَضمَّنُ اسماءً مترجَمهً لابدّ للمبتدی ان یَتلقّنَها و لمریدِ الادب ان یَتحَفّضها لیکونَ مرقاهً الی معرفه کلام العرب….»
نویسنده و مؤلف این فرهنگ
دربارۀ نویسندۀ اثر، هیچگونه آگاهی از منابع و نسخههای شناختهشدۀ آن به دست نمیآید و به همین دلیل از زمان دقیق نگارش اثر نیز آگاهی درستی نداریم، چنانکه در مقدّمۀ چاپ اثر و بسیاری از پژوهشهای بعدی اشاره شده، انتساب آن به ادیب نطنزی(۴۹۷هـ)، نخستین بار توسّط ادگار بلوشه در هنگام فهرستنویسی نسخهای متعلّق به کتابخانۀ ملّی فرانسه (به نشانی Supplment Persan 1648، مورّخ ۸۴۷ ق) مطرح شده و سپس علینقی منزوی به دلیل شباهتهای کتاب با دستوراللغه(الخلاص) آن را از ادیب نطنزی دانسته است (منزوی، ۱۳۳۷: ۲۶). و البته تنها مأخذ بلوشه در این انتساب، یادداشتی جدید در آغاز نسخه است که ظاهراً توسّط یکی از مالکان یا کتابداران عثمانی نوشته شده است: «کتاب المرقاه فی اللغه الفارسیه تألیف الامام ذیاللسانین بدیعالزّمان النّطنزی».
اصولاً مشخّص نیست که چرا بلوشه تا این حد به این یادداشت اعتماد کرده است! زیرا از همین عبارت که نویسنده آن را «فی اللغه الفارسیه» دانسته، میزان کمدقّتی او مشخّص است، چون المرقاه فرهنگی عربی به فارسی است.
بعدها دکتر علیاشرف صادقی مقالهای در ردّ انتساب اثر به نطنزی نگاشتند. از نوشتۀ دکتر صادقی در شناسایی این متن میتوان دریافت که برخی از واژههای مندرج در المرقاه متعلّق به گویشهای مرکزی و غربی ایران است (صادقی، ۱۳۸۱: ۲۲) و در عین حال دارای واژههایی از منطقۀ خراسان است که مطابق نظر استاد صادقی احتمالاً از السّامی فی الاسامی میدانی گرفته شدهاند (همانجا). ایشان بر مبنای استفاده از السّامی فی الاسامی، تألیف المرقاه را بعد از دورۀ میدانی و در قرن ششم یا آغاز قرن هفتم دانسته است (همان: ۳۰).
کتب لغت آموزشی
امّا نکتهای که در این مقاله بر آن تمرکز خواهیم کرد آنکه تعدادی از لغتنامههای عربی به فارسی، در ادوار بعدی پایۀ تألیفاتی در آموزش عربیّت به زبانهای دیگر قرار گرفتند. یکی از این لغتنامهها مقدّمهالادب زمخشری است که نسخهای از آن دارای واژههای خوارزمی است و با توجّه به خوارزمی بودن زمخشری، احتمال داده شده که این واژهها افزودۀ خود او باشد. امّا جز اینها، تعدادی از نسخههای مقدّمه الادب که مربوط به پس از سدۀ هشتم هجری هستند، جز متن عربی و برابرهای فارسی، دارای ترجمۀ لغات به زبان ترکی هم هستند (۴).
سفر نسخهها
یکی از شگفتیهای عالم نسخه و نسخهشناسی موضوع دستبهدست شدن و به اصطلاح سفر نسخههاست. به درستی نمیدانیم کی به مناطق ترکزبان و سپس به قلمرو ارمنیزبان منتقل شده و برابرهای ترکی و ارمنی موجود در المرقاه آستان قدس در کدام منطقه به متن افزوده شده است. اخیراً با یک زبانشناس ارمنی در بارۀ ترجمه ارمنی این نسخه، مشورت کردم. ترجمه ارمنی خوانا و قابل فهم بود. بالای صفحه اول نسخه اسم شخصی به نام گریکوری بانورتی(اهل شهر بانور) آمده که یا مالک و یا مترجم ارمنی است.
امّا با توجّه به دورۀ کتابت نسخه و برخی ویژگیهای نسخهشناسی میتوان احتمال داد که برابرهای ترکی این نسخه، در مناطق تحت حاکمیت عثمانیها پدید آمدهاند. پیشتر اشاره شد که متن المرقاه در اصل فقط عربی به فارسی بوده است، زیرا تعدادی از کهنترین نسخههای آن فاقد ترجمۀ ارمنی و ترکی هستند. برای نمونه نسخۀ ۱۶۴۸ افزودۀ فارسی کتابخانۀ ملّی فرانسه، مورّخ ۸۴۷ ق که مورد معرّفی بلوشه و اساس چاپ دکتر سجّادی بوده، فاقد برابرهای ارمنی و ترکی است (۵). اما با توجّه به اینکه برخی نسخههای دارای برابر ترکی در اوایل سدۀ نهم کتابت شدهاند (مانند نسخۀ ۱۱۱۸ کتابخانۀ رئیسالکتّاب، مورّخ ۸۲۲ ق که ظاهراً اقدم نسخههای تاریخدار اثر به شمار میآید (۶)، احتمالاً این برابرها در قرن نهم به این اثر/نسخه اضافه شده است.
از سویی میدانیم که تا زمان سقوط امپراطوری روم شرقی (بیزانس) و فتح قسطنطنیه توسّط سلطان محمّد فاتح در سال ۸۵۷ ق ارتباطات چندانی میان مسیحیان و مسلمانان وجود نداشت و احتمالاً افزودن برابرهای ارمنی باید پس از گسترش مناطق نفوذ عثمانی و شاید در اواخر دورۀ سلطان محمّد فاتح یا دورۀ فرزندش بوده باشد. به عبارتی، نیاز به ارتباطات با مناطقی که عثمانیان تحت تصرّف درآورده بودند، میتواند دلیلی قانعکننده دربارۀ افزودن برابرهای ارمنی باشد. پس برابرهای ارمنی این نسخه نیز احتمالا در اواخر سدۀ نهم یا اوایل سده دهم به آن اضافه شده است.
تاریخ نسخه
متأسّفانه نسخۀ مورد گفتگوی ما فاقد تاریخ کتابت است. نسخه در جلد سیزدهم فهرست کتابخانه توسط مرحوم گلچینمعانی شناسانده شده (نک: گلچینمعانی و عرفانیان، ۱۳۷۲: ۱۳۱-۱۳۲) و در آنجا تاریخ کتابت نسخه «حدود اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری» دانسته شده است. ظاهراً آنچه موجب تخمین سدۀ ۷ و ۸ توسّط فهرستنویسان شده، وجود برخی ویژگیهای رسمالخطّی مانند رعایت حروف ویژۀ فارسی (گ چ پ ژ) و پیروی از شیوۀ کهن رسمالخطّ فارسی است، چنانکه حتّی حرف یا واج گاف نیز در نسخه با سه نقطه مشخّص شده است. با این حال با توجّه به قرائن نسخهشناسی (مانند نوع کاغذ که شبیه به کاغذهای عثمانی است) و شیوۀ خطّ، ممکن است این نسخه به اواخر سدۀ نهم یا اوایل سدۀ دهم تعلق داشته باشد.
صفحهآرایی نسخه
استاد ایرج افشار در مقالهای با عنوان «سطربندی گشاد و کوتاه در نسخه» اشاره کردهاند که در برخی از نسخهها، کاتبان اندازۀ مِسطَر(سطرانداز بر کاغذ) چنان تنظیم میکردند تا فواصل بین سطرها افزایش یافته و جای کافی در بین سطور یا حواشی صفحات برای افزودن یادداشتها و حواشیِ توضیحی وجود داشته باشد (افشار، ۱۳۸۹). نسخۀ المرقاه دارای چنین ویژگی است؛ یعنی فاصلۀ بین سطور چنان تنظیم شده تا بتوان برابرهای ترکی و ارمنی را به آن افزود. لذا ممکن است این نسخه از اول به قصد چند زبانه بودن به این شکل کتابت شده، چنانکه مثلاً در دستنویسی از المرقاه (نسخۀ ۱۸۲۹۵ گدیک احمد پاشا، [حدود سدۀ ۹ ق]) که فاقد برابرهای ارمنی است، فواصل سطرها همانند دیگر نسخهها به شیوۀ متعارف نوشته شده است.
ارزشهای متنی و زبانی المرقاه
ارزشهای متنی و زبانی و ادبی لغتنامههای دوزبانۀ عربی به فارسی از دیرباز بر آگاهان پوشیده نبوده است. المرقاه نیز در شمار این متون است و ضمناً با توجّه به اینکه نویسههای فارسی در بسیاری از نسخههای آن رعایت شده، از دیدگاه چگونگی ضبط واژهها نیز اهمیّت ویژه دارد.
(در این باره به دو مقالۀ دکتر علی اشرف صادقی در نشر دانش ش ۱۰۶ و دکتر علی شاپوران در گزارش میراث ش ۸۸-۸۹ مراجعه فرمایید.)
واژههای ارمنی (واژههای دخیل)
با توجّه به اینکه زبان ارمنی از دیدگاه آثار مکتوب، دارای پیشینۀ قابلتوجّهی است، باید زبانشناسان به بررسی برابرهای ارمنی در نسخۀ المرقاه بپردازند و میزان ارزش آن در پژوهشهای زبان ارمنی و دورۀ افزودن برابرهای ارمنی به متن/نسخه را مشخص کنند و چنانکه اشاره شد، ما برای آگاهی از چگونگی خطّ و زبان اثر، اوراقی از نسخه را به دو تن از تحصیلکردگان ارمنی دکتر اویت تجریان و آلیس آسادوریان، ارائه کردیم و ایشان اظهار کردند که واژههای متن برایشان قابل فهم و مشابه واژههای رایج امروزین است و جزء واژههای ارمنی کهن، به شمار نمیآید. (قرار است پس از بررسی برابرهای ارمنی المرقاه، مقالهای برای چاپ عکسی این اثر بنویسند).
نکتۀ قابلتوجّه دیگر آنکه چون واژههای فارسی میانۀ غربی عمدتاً در دورۀ پارتیان به زبان ارمنی وارد شده، اینگونه وامواژههای آن زبان، از مهمترین منابع در پژوهشهای فارسی میانه بوده است و لذا دربارۀ آنها تحقیقاتی صورت گرفته و منتشر شده است (آیوازیان، ۱۳۷۱). بررسی این نکته که برابرهای ارمنی المرقاه دارای چه میزان از وامواژههای زبانهای ایرانی است، میتواند در آینده برای پژوهشهای زبانهای ایرانی نیز سودمند افتد.
ترجمۀ ترکی المرقاه
دربارۀ برابرهای ترکی نسخه نیز قرار است متخصّصان زبان ترکی به بررسی آنها بپردازند. امّا اصولاً لغتنامههای کهن ترکی پیش از سدۀ نهم هجری مانند دیوان لغات التّرک کاشغری (سدۀ ۵ ق)- از انگشتان دست تجاوز نمیکنند، از این رو برابرهای ترکی المرقاه از اهمیت فراوانی برخوردار است.(قرار است دو تن از زبانشناسان ترک در بارۀ این نسخه نظر بدهند و برای چاپ عکسی آن مقاله ای ارائه کنند.)
سخن پایانی
نسخۀ المرقاه آستان قدس رضوی با توجّه به ویژگیهای گوناگونی که دارد، دستنویسی بسیار نادر و احتمالاً منحصر بفرد است و نمونۀ مشابه آن ظاهراً در جایی گزارش نشده است. صرفنظر از اینکه نسخه با چه هدفی و در چه شرایطی تدوین شده، در روزگار ما میتواند سندی برای گسترش دیپلماسی فرهنگی و تعمیق دوستیها میان کشورهای فارسیزبان، عربزبان، ترکزبان و ارمنیزبان باشد و به همین دلیل چاپ تحقیقی و عکسی آن از سالها پیش جزو برنامههای مؤسّسۀ پژوهشی میراث مکتوب بوده که ان شاءالله سال آینده این اثر را منتشر خواهیم کرد.
پینوشت:
۱- البته فرهنگ اوستایی به پارسیگ با نام «اویم اویگ» و «فرهنگ پهلوی» (که عمدتاً شامل هزوارشها است) موجود است (تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تفضّلی، ۱۳۸۳: ۳۲۱-۳۲۴).
۲- شاخۀ نصابها (لغتنامههای منظوم عربی به فارسی یا دیگر زبانها) نیز در همین گروه به شمار میآیند.
۳- مؤلّف المرقاه در مقدّمه به ویژگی تألیف برای نوآموزان اشاره کرده است.
۴- مانند نسخۀ ۲۵۴۳ کتابخانۀ ملّی تبریز، مورّخ ۷۴۱ ق، نسخۀ ۳۲۲ کتابخانۀ طرخان والده سلطان مورّخ ۷۶۹ ق و نسخۀ ۴۸۵ کتابخانۀ مجلس.
۵- البته نسخه در برخی واژهها و آن هم بسیار نادر و پراکنده دارای ترجمۀ ترکی است که احتمالاً یکی از دارندگان نسخه در آناطولی این موارد را افزوده است.
۶- نسخۀ ۴۰۳۵ بخش یازما باغیشلار در کتابخانۀ سلیمانیه (استانبول) نیز دارای برابرهای ترکی است.
کتابنامه
آیوازیان (ترزیان)، ماریا، ۱۳۷۱ خ: وامواژههای ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی، تهران، مؤسّسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
افشار، ایرج، ۱۳۸۹ خ: «سطربندی گشاد و کوتاه در نسخه»، نامۀ بهارستان، پیاپی ۱۶، صص ۳۷-۴۴٫
صادقی، علیاشرف، ۱۳۸۱ خ: «بحثی دربارۀ فرهنگ عربی به فارسی المرقاه و مؤلّف آن»، نشر دانش، س ۱۹، ش ۴، صص ۱۸-۳۱٫
گلچینمعانی، احمد و غلامعلی عرفانیان، ۱۳۷۲ خ: فهرست کتب خطّی کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی، (ج ۱۳: لغت)، مشهد، انتشارات کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی.
منزوی، علینقی، ۱۳۳۷ خ: فرهنگنامههای عربی به فارسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
در ادامه تصاویری از این نشست را میبینید.