میراث مکتوب- بیش از دو سال از زمانی که مؤسّسۀ لغتنامۀ دهخدا به تصرّف بیگانگان با فرهنگ و ادب درآمد و تألیف «لغتنامۀ فارسی» متوقّف شد میگذرد. آن روز که قلم را بر این مصیبت میگریاندم و لغتنامه را شمعی که مردنش را به نظاره نشستهایم وصف میکردم، دیدنِ امروز بسیار دور از انتظار بود؛ آن روز میپنداشتم که این شب هیچ گاه سیاهکاری از سر نخواهد نهاد. امروز اما بشارت میرسد که استاد حسن انوری به لغتنامه بازمیگردند و دیگر مؤلّفان دانشمند لغتنامه نیز همراه ایشان خواهند بود. بشارت میرسد که روزگار فترت سپری شدهاست. بشارت میرسد که تألیف لغتنامۀ فارسی از سر گرفته خواهد شد، و مرا که در این دو سال و اندی یکی از بزرگترین حسرتهایم توقّف تألیف آن فرهنگ گرامی بودهاست -اگرچه بر سر راه آغاز دوبارۀ تألیف عوایق بسیار است- «بدین بشارت فرخنده شاد باید بود».
اما نکتهای که ممکن است برای بعضی محلّ پرسش باشد آن است که ‘با وجود فرهنگ جامع زبان فارسی دیگر چه نیازی به تألیف لغتنامۀ فارسی هست؟’. مقایسۀ گذرای شیوههای این دو فرهنگ نشان میدهد که اینها، با وجود همپوشانی، نه رقیب یکدیگر که مکمّل هماند. بعضی شیوههای روزآمد در تألیف لغتنامۀ فارسی پذیرفته نشده و این از قضا نقطۀ قوّت آن نسبت به فرهنگ جامع است؛ هرچند نقطۀ قوّت فرهنگ جامع روزآمد بودن و قاعدهمداری آن است. لغتنامۀ فارسی گذشته از آنکه معانی دقیق و تفکیکهای جزئی را به دست میدهد، یک پیکرۀ بزرگ، گزیده و پیراسته از واژگان زبان فارسی است که بر خلاف فرهنگ جامع، بنای آن در نقل شواهد بر تفصیل است. فواید چنین فرهنگی را نه از “فرهنگنویس” که از متنپژوه باید پرسید. مقایسۀ این دو فرهنگ ارزشمند نوعی قیاس معالفارق است.
باری آنچه بر لغتنامه رفت تجربهای بود که بهروزیِ بعضی کسان را به محک زد و آن را که در او غش بود سیهروی ساخت؛ و نعوذ بالله من الخذلان. اگر بخت یاری کند و بزرگان و دلسوزانِ زبان و فرهنگ ایرانی به حمایت خود از لغتنامه ادامه دهند، امید است که تألیف این فرهنگ عظیم ادامه یابد و این سند عظمت زبان و فرهنگ ایرانی، مانند بسیاری کارهای دیگر، ناقص نماند. نمیدانم که آیا به سرانجام رسیدن تألیف لغتنامۀ فارسی را خواهم دید یا باز هم کسانی آن را متوقّف خواهند ساخت؛ در این هنگامۀ بشارت چارهای جز امیدواری نیست و از اینجا که منم در دست ما هیچ نیست جز دعا.
مسعود راستیپور
@QalamAndaz