کد خبر:43198
پ
1376450

نگاهی به کتاب «عارفانه‌های عطار و مولانا»

سمیه تصدیقی در کتاب پژوهشی «عارفانه‌های عطار و مولانا» به بررسی تطبیقی و سیر تحول استعاره‌های شناختی در مثنوی‌های عطار و مثنوی مولانا پرداخته است.

میراث مکتوب- اخیراً به همت انتشارات استاد شهریار کتاب پژوهشی با نام «عارفانه‌های عطار و مولانا» به قلم سمیه تصدیقی، استاد و پگوهشگر زبان و ادبایت فارسی در ۲۸۰ صفحه و با قیمت ۳۲۰ هزار تومان عرضه شده که در ادامه نگاهی بر آن خواهیم داشت.

در گذشته استعاره را عنصری بلاغی و تنها مختص زبان ادبی می‌دانستند، نظریه استعاره‌های شناختی یا مفهومی اولین بار توسط لیکاف و جانسون در «کتاب استعاره‌هایی که با آن زندگی می کنیم»، مطرح شد. طبق نظر وی، استعاره دیگر تنها عنصری بلاغی و مختص زبان شعر نبود، بلکه وی معتقد بود که زیربنای تفکر انسان، استعاری است؛ گرچه ابتدا استعاره‌های شناختی در زبان روزمره بررسی شد، اما با توجه به انتزاعی بودن زبان عرفان، آرام آرام جای خود را در مطالعات عرفانی باز کرد.

عطار و مولانا دو قطب ادبیات عرفانی زبان فارسی هستند. این کتاب با رویکرد توصیفی- تحلیلی، به دنبال بررسی شناختی نگاه عطار و مولانا و تطبیق دیدگاه‌های آنها در مفاهیم عرفانی است و مثنوی‌های عطار و مثنوی مولانا در چهار بخش، بررسی شده‌اند: اول بررسی تطبیقی نگاه عطار و مولانا به عشق، دوم بررسی تطبیقی طرحواره‌های حرکتی، سوم، بررسی تطبیقی طرحواره‌های حجمی و در نهایت، بررسی تطبیقی طرحواره‌های قدرتی در مثنوی‌های این دو شاعر را شامل شده است.

بررسی استعاره شناختی عشق در مثنوی‌های دو شاعر نشان می‌دهد که آتش، بندگی و اسارت، بیماری، جنگ، جاندار، راه از قلمروهای مبدأ مشترک در اشعار دو شاعر است. در یک تقسیم‌بندی، مجموع استعاره‌های شناختی به کار رفته در اشعار دو شاعر را می‌توان در پنج دسته نابودگری، قدرتمندی، راهبری، گستردگی و فراگیری، و ابزاری و یاریگری تقسیم‌بندی کرد.

از بین استعاره‌هایی با قلمرو مبدا مکان و راه، قلمرو مبدا راه در مثنوی‌های عطار، نزدیک به سه برابر مثنوی مولاناست حال آنکه مولانا بیشتر قلمرو دریا را انتخاب کرده است. آن‌گونه که از زندگی‌نامه عطار به دست می‌آید، عطار برخلاف مولانا، اهل سفر نبوده است؛ بنابراین شاید بتوان گفت که با توجه به اینکه راه بر حرکت و رفتن دلالت دارد، با وجود اینکه عرفان هر دو شاعر انفسی است نه آفاقی، عرفان مولانا نسبت به عطار، انفسی‌تر است.

در بررسی طرحواره‌های حرکتی در مثنوی‌های عطار و مثنوی مولانا، با توجه به نوع طرحواره‌های حرکتی که در اشعار این دو شاعر قابل تطبیق است توجه مولانا به حرکت موجود در هستی جلب نظر می‌کند، به این معنا که مولانا به حرکتی ساری و جاری در هستی بیشتر از عطار توجه داشته است. این حرکت به سمت تعالی، در اندیشه مولانا نسبت به عطار نمود بیشتری دارد. عطار به زندگی به چشم سفری می‌نگرد که مقصد نهایی آن، یافتن خویشتن است و گمشده و هدف انسان‌ها، خود آنها هستند که از یاد رفته‌اند و باید دوباره خوند را پیدا کنند. این اندیشه نیز گرچه در جای‌جای مثنوی مولانا به چشم می‌خورد، اما در مثنوی حرکتی به سمت تعالی که در کل عالم ساری و جاری است، نمود بیشتری دارد.

در بررسی طرحواره‌های حجمی در مثنوی‌های دو شاعر، طرحواره‌های حجمی مرتبط با دنیا در مثنوی‌های عطار و طرحواره حجمی مرتبط با دل در مثنوی مولانا بسامد بیشتری دارند. در مثنوی‌های هر دو شاعر، دل جایگاه و ظرف مفاهیم انتزاعی است. عمده‌ترین مظروف دل در اشعار عطار، خداوند است و در اشعار مولانا نیز خداوند / معشوق، پرتکرارترین مظروف دل است که با توجه به بررسی‌های نویسنده کتاب ۴۳ بار در مثنوی تکرار شده است و این امر نشان می‌دهد که از نگاه هر دو شاعر، مظروف حقیقی دل انسان، خداوند است.

در ارتباط با طرحواره‌های حجمی مرتبط با روح و بدن، عطار دو حوزه مبدا و حسی را برای تن انتخاب کرده است که عبارتند از چاه و گلخن؛ حال آنکه مولانا، حوزه‌های حسی متعددی را برای جسم انسان به کار برده است که عبارتند از قفس (۶۳ بار)، چاه (۱۳ بار)، کشتی (یک بار)، نای (یک‌بار)، دیگ (یک بار)، جوی، حمام (یک‌بار) و کفش (یک‌بار). نگاه مولانا به جسم را می‌توان تلطیف‌شده دیدگاه عطار دانست گرچه مولانا نیز با به کاربردن قلمروهایی چون قفس و چاه، ضیق بودن جسم را برای روح به تصویر می‌کشد، اما همین جسم، برای قدم‌گذاشتن روح در دنیایی که با آن سنخیتی ندارد، لازم است بنابراین از عطار تا مولانا، ذهنیت از غلظت و ضیق بودن جسم به سمت ضیق بودن و ابزاری بودن جسم حرکت کرده است.

در رابطه با طرحواره‌های حجمی مرتبط با دنیا، عمده‌ترین قلمرو حسی که عطار برای دنیا در نظر می‌گیرد، زندان است که ۹۲ بار در مثنوی‌های عطار آمده و پس از آن، گلخن با ۸۶ بار تکرار قرار دارد. در مثنوی مولانا اولین قلمرو مبدأ دام است و پس از آن زندان و زندان بودن دنیا متاثر از نگاه دینی به دنیا و تبعید شدن آدم ابولبشر و ابنای او از بهشت است. علاوه بر آن، ضیق بودن، شکنجه و عذاب نیز درون این ایماژ تعبیه شده است.

آلوده بودن گلخن نیز باعث انتخاب این قلمرو حسی برای دنیا در مثنوی‌های عطار است. در مثنوی مولانا، عمده‌ترین قلمرو حسی که برای دنیا در نظر گفته شده، دام است. در واقع، دام اگرچه صید را به مخاطره می‌اندازد، اما همین دام قطعاً جذابیت‌هایی داشته که صید در آن اسیر شده است. در واقع، می‌توان گفت که ذهنیت در مورد دنیا از عطار تا مولانا، از قلمرو معنایی غلظت و ضیق بودن به سمت جاذبه کاذب داشتن (دام) و ضیق بودن (زندان) حرکت کرده است.

بررسی تطبیقی موانع سیر سلوک و عبودیت در مثنوی‌های عطار و مثنوی مولانا، نشان از نگاه مشترک و مشابه دو شاعر به این موانع دارد. دنیا در نظر عطار و مولانا بزرگ‌ترین دام محسوب می‌شود و پس از آن، جسم و تن بزرگ‌ترین مانع است. در مثنوی‌های عطار، دنیا ۷۳ درصد از موانع موجود را تشکیل می‌دهد که این رقم در مثنوی‌موانا، به ۳۳ درصد تقلیل می‌یابد. برعکس تن و جسم انسان و حواس مادی در مثنوی‌های عطار، ۱۷ درصد از موانع را به خود اختصاص می‌دهد حال آنکه در مثنوی مولانا، این عدد به ۲۰ درصد افزایش می‌یابد.

بررسی طرحواره‌های قدرتی در مثنوی‌های هر دو شاعر نشان می‌دهد که طرحواره‌های قدرتی نوع اول و دوم، به یک میزان استفاده شده‌اند. این مسئله نشان می‌دهد که در نظر ایشان، در برابر هر مانع و سد به همان اندازه که امکان توقف و عدم ادامه مسیر وجود دارد، راه‌حل برای گذشتن از مانع و عبور از آن نیز وجود دارد.

طرحواره قدرتی نوع سوم در مثنوی‌های هر دو شاعر بسامد بسیار کمتری نسبت به نوع اول و دوم دارد. در مثنوی‌های عطار، یک طرحواره قدرتی نوع سوم مشاهده می‌شود و آن هنگامی است که مرگ، حجاب هستی را به کلی از میان برمی‌دارد. در مثنوی مولانا دو طرحواره قدرتی نوع سوم مشاهده می‌شود؛ یکی مرگ که مانع تن و حواس را به کلی از میان برمی‌دارد و دیگری، عشق که خیال را ریشه‌کن می‌کند. این مسئله نشان می‌دهد که در اندیشه هر دو شاعر، بزرگترین مانع، وجود و هستی خود انسان است و اهمیت آن، به اندازه‌ای است که در قالب طرحواره قدرتی نوع سوم بررسی می‌شود، به این معنا که اگر از میان برداشته شود (طرحواره قدرتی نوع سوم) سایر موانع از بین خواهند رفت.

منبع: ایبنا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612