ميراث مكتوب: محمدحسين ساكت اعتقاد دارد كه بايد يك روز را به نام روز تاريخ ، نامگذاري كنيم و اگر كه نماد اين روز تاريخ را بخواهيم، تهيه كنيم، بيهقي است.
وي كه در نشست نقد و بررسي چاپ جديد كتاب تاريخ بيهقي سخن مي گفت ، افزود: بله ما فرد بزرگ و يلي در اين زمينه به نام طبري داريم ،ولي به دلايل گوناگون بيهقي را در برخي از زمينه ها برجسته تر از او مي دانيم و كارش گسترده تر از اوست ، هرچند كه تاريخ بيهقي با هيچ تاريخي قابل قياس نيست. بنابراين اگر بخواهيم روزي به نام تاريخ گذاشته شود ،آن روز را بايد به نام بيهقي گذاشت.
دكتر ساكت ادامه داد: تاريخ بيهقي نگاشته اي چند ساعتي است، زبان شناسان، دستوردانان و اديبان به تاريخ بيهقي يك نگاه دارند و تاريخ دانان و تاريخ نگاران نگاهي ديگر. در اين ميان ،كارشناسان تاريخ حقوق تاكنون آنگونه كه مي بايست و مي شايست به بررسي تاريخ بيهقي ننشسته اند و از اين گرامي نامه سده ميانه اي، طرفي نبسته اند. براي آگاهي از مشاغل قضايي و نيمه قضايي بعضي از قضات در روزگار غزنويان و براي نمونه خاندان قاضي پرور تبّانيان ،نگريستن به تاريخ بيهقي مي تواند آگاهي هاي سودمندي به ما برساند .در نگاشته هاي بسياري از خاورشناسان كه به تاريخ حقوق اسلام پرداخته اند، نام و نشاني از تاريخ بيهقي و داده هاي آن در اين زمينه ،در ميان نيست. شايد ارج و بهاي تاريخ بيهقي براي دستيابي به آگاهي هاي ارزنده از رهگذر ترجمه ، از تاريخ بيهقي ميسر گردد كه بزودي در امريكا نشر خواهد يافت. در اين ميان همچنين خاورشناسان غربي و پژوهشگران عرب زباني كه با زبان فارسي آشنا نيستند ،خواهند توانست از اين گنج شايگان بهره گيرند.
وي همچنين گفت: بيهقي در سه جاي تايخ خود واژه جنباشيان را به كار برده است. يكي آنجا كه از آمدن سلطان محمود با گروهي از غلامان خاص آمل، سخن مي گويد و قرار گرفتن لشكر و آمدن به لشكرگاه و جنباشيان گماشته بودند، چنانكه هيچ كس را يك درم زيان نرسيد و رعايا دعا كردند كه لشكر و قدرتي ديدند كه هرگز چنان نديده بودند و من پيش از لشكر در شهر رفته بودم ،سخت نيكو شهري ديدم، همه دكان ها درگشاده و مردم شادكام و پس از اين بگويم كه حال چون شد و بدآموزان چه باز نمودند تا بهشت آمل دوزخي شد. دوم هنگام نگارش گزارش سال 429 بيهقي درباره توبه سلطان مسعود از باده گساري مي نويسد و روز سه شنبه 5 روز مانده از محرم امير به حلبم (نام رودي در پنجاب) رسيد و بر كران آن نزديك كوته فرود آمد و عارضه اي افتادش از نالاني و 14 روز در آن بماند، چنانكه بار نداد و از شراب توبه كرد و فرمود تا هر شرابي كه از شرابخانه برداشته بودند ،در رود جيلان ريختند و آنان كه مناهي وي بشكستند و هيچ كس را زهره نبود كه شراب آشكار خوردي كه جنباشيان و منتصبان گماشته بود و اين كار را سلب كرده. سوم در گزاره هاي سال 426 هجري كه از فتح خوارزم و كشته شدن قوم عبدالجبار و شكست آنان و بازگشت اسماعيليان حمدان به شهر مي گويد و شهر را ضبط كردند و جنباشيان گماشتند و آن روز بدين مشغول بودند تا نيمه شب تا آنچه نهادني بود با اسماعيل نهادند و عهدها كردند و روز بعد يعني يكشنبه 20 جمادي الاولي، اسماعيل بر تخت ملك نشست و لشكر جمله بيامدند و اميري بر وي قرار دادند و خدمت حساب كردند و بازگشتند و قرار گرفت. شادروان فياض در زيرنويس اين بخش نوشته كه جنباشيان كلمه ناشناسي است كه در سابق هم بود (يعني 2 موردي كه خدمتتان خواندم) يك بار در حك و اصلاح در چند نسخه اي كه ايشان ديدند چند پاسبان را نوشته اند. در اينجا واژه جنباشيان بايستي به معناي گزمه ، كارآگاه و تجسس گر باشد. هنوز جاي بررسي درباره ريشه اين واژه هست. واژه جنباشي به اقتباس از جنبيدن و حركت كردن گرفته شده ، آيا پسوند تركي باشي كه براي شغل و پيشه مي آيد ،به واژه امر جنب درآمده است؟