میراث مکتوب- نشست نقد و بررسی کتاب «کارستان سخن؛ درهمتنیدگی تخیل و واقعیت در شاهنامه» با حضور محمد دهقانی، امیر مازیار و ندا غیاثی (نویسنده کتاب) روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ برگزار شد.
نقد دقیق بر زبان، عنوان و ساختار کتاب «کارستان سخن»
محمد دهقانی استاد و پژوهشگر ادبیات فارسی نخستین سخنران این نشست بود. وی گفت: من معتقدم که این اثر، به ویژه با توجه به اینکه برای انتشار در بنیاد موقوفات در نظر گرفته شده است، از اهمیت علمی و پژوهشی بالایی برخوردار است. اما در نقد این کتاب باید بگویم که عنوان “کارستان سخن” بهتنهایی چندان روشنگر نیست، گرچه واژگان “کارستان” و “سخن” هر دو در شاهنامه کاربرد دارند. اما زیرعنوان کتاب نیز که به “درهمتنیدگی تخیل و واقعیت در شاهنامه” اشاره دارد، برای من که سالها با متون ادبی سروکار دارم چیز تازهای ارائه نمیدهد؛ چرا که در همه متون ادبی، این تنیدگی وجود دارد و مختص شاهنامه نیست. بنابراین بهتر بود عنوان کتاب گویاتر و دقیقتر انتخاب میشد.
دهقانی تصریح کرد: زبان شاهنامه، برخلاف تصور رایج، زبانی ساده و مستقیم نیست. این زبان، محصول اندیشه و گزینش دقیق فردوسی است. مقایسه آن با متون همدوره مانند ترجمههای طبری، نشان میدهد که فردوسی زبانی خاص و منحصربهفرد خلق کرده است؛ نه زبانی عام و ساده که بتوان آن را به سادگی تحلیل کرد.
وی همچنین خاطرنشان کرد که مواجهه با متنی چون شاهنامه نیازمند دقت، شناخت زبان و تاریخ و نیز پرهیز از سادهانگاری در تحلیل است. او گفت: باید در تحلیل چنین متنی به تفاوتهای بین زبان ادبی، زبان کلامی و زبان تاریخی توجه کرد. برای مثال، تعبیراتی چون “حکایت” و “افسانه” در شاهنامه، بیهقی یا حتی طبری، دارای بار معنایی متفاوتی هستند که از دستگاههای الهیاتی گوناگون سرچشمه میگیرند.
در بخش دیگری از نقد خود، وی به ضعفهای نگارشی و ترجمهای کتاب نیز اشاره کرد و افزود: در برخی بخشها، کنایهها و اصطلاحات انگلیسی بهدرستی به فارسی منتقل نشدهاند. برای مثال، اصطلاح انگلیسی “eggs in one basket” بهصورت ناقص ترجمه شده که معنا را مخدوش میکند. در یک رساله ادبی یا پژوهشی، دقت در چنین مواردی بسیار ضروری است.
او گفت: امروزه در حوزههای مختلف همچون جامعهشناسی، حقوق و علوم سیاسی، رسالههایی با موضوع متون ادبی نوشته میشود. اما بدون مشاوره با متخصصان ادبیات، بسیاری از این آثار دچار ضعفهای بنیادی در فهم متن میشوند.
دهقانی در ادامه: به بررسی نظریه محوری کتاب نیز پرداخت و آن را قابل تأمل دانست و گفت یکی از تزهای اصلی کتاب این است که شاهنامه صرفاً روایتی خطی از رویدادها نیست، بلکه دارای لایههایی از تخیل و ساختار عمودی است که متن را به سطحی بالاتر از روایت صرف ارتقا میدهد. من با این نگاه کاملاً موافقم. تخیل و واقعیت در شاهنامه نه در تضاد، بلکه در همتنیدهاند و نمیتوان آنها را از هم جدا کرد.
او افزود: اگرچه ساختار اسکلتوار داستان در شاهنامه قابل ترجمه و انتقال است، اما آنچه متن را زنده و اثرگذار میکند، گوشت و پوستِ خیال است که به متن جان میبخشد؛ امری که در ترجمهها، بهویژه ترجمههای کلاسیکی همچون ترجمه بنداری یا حتی دیویس، به درجات مختلف قابل مشاهده است.
دکتر دهقانی: ابراز امیدواری کرد که این کتاب، با وجود برخی کاستیها، بتواند راهگشای پژوهشهای آتی در حوزه شاهنامهپژوهی باشد و از نویسنده خواست در ویرایشهای بعدی، با بهرهگیری از نظرات تخصصی، متن را پختهتر و دقیقتر کند.
در ادامه نشست، دکتر دهقانی گفت: بیتهایی که در کتاب نقل شدهاند بهخوبی نشان میدهند که فردوسی با مفهومی از زمانه سروکار دارد که فراتر از “لحظه” یا “ثانیه” است. برای نمونه، بیت “زمانه زما نیست چون بنگری / ندارد کسی آلت داوری” را نباید با نگاه صرفاً تاریخی نگریست، بلکه اینجا “زمانه” مفهومی فلسفی دارد، نزدیک به درک خیامی از بیثباتی روزگار.
او افزود: زمان در شاهنامه، زمان زیسته و تجربهشده است، نه صرفاً ترتیب رخدادهای تاریخی. دعوت فردوسی به شادی، بهنوعی واکنشی به سختیهای این زمانه است. در این میان، یکی از ویژگیهای ممتاز کتاب ندا غیاثی، تلاش برای واکاوی این لایههای پیچیده از مفهوم زمان است.
وی خاطرنشان کرد: در شاهنامه، شخصیتها به معنای مدرن آن – یعنی کاراکترهایی با پیچیدگی روانی – کمتر حضور دارند. آنچه بیشتر با آن روبهرو هستیم، تیپسازی است: شاه، پهلوان، دیو، وزیر. ما با “سنخ”ها طرف هستیم، نه شخصیتهای فردی.
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود، یکی از نتیجهگیریهای پایانی کتاب را ستود و گفت: در انتهای کتاب، نویسنده با نقل چند بیت از شاهنامه بهویژه در ستایش نام و سخن، نشان میدهد که چگونه فردوسی از دل داستانها، پیامی فرازمانی بیرون میکشد. شاعر، گذشته را به حال پیوند میزند و نام را بهعنوان حلقه واسطی میان تخیل، روایت و واقعیت تثبیت میکند.
او افزود: فردوسی در این بازی زمانی، هم تاریخ را روایت میکند، هم اندیشه میپرورد، و هم نقد غیرمستقیمی از حال و حکمرانی زمانه خود همچون محمود غزنوی ارائه میدهد. این پیوند میان تخیل، روایت و سیاست، از جمله نکات برجستهای است که کتاب «کارستان سخن» بهخوبی بدان پرداخته است.
دهقانی در پایان، ضمن اشاره به تفاوت نگاه بیهقی به تاریخ و داستان، تأکید کرد که بیهقی هرگز داستان را بیرون از تاریخ نمیبیند. او، همچون فردوسی و طبری، تاریخ را بر اساس الهیات خود روایت میکند و هر سه، با معیارهای خاص زمانهشان، درصدد ثبت واقعیت از منظر خویشاند.
شاهنامه عرصه تخیلِ خردورز است، نه واقعیت صرف یا افسانه صرف
امیر مازیار استاد فلسفه دیگر سخنران این نشست بود. وی با رویکردی فلسفی و تأملبرانگیز به تحلیل جایگاه تخیل در شاهنامه و متون ادبی پرداخت و گفت: برای بازگشت دوباره به متون کلاسیک و آثار هنری کهنمان، باید ابتدا به نقش تخیل در شکلگیری ادبیات و شناخت حقیقت توجه کنیم؛ چراکه بدون تخیل، راهی به سوی معارف عمیق و بنیادین بشری باز نمیشود.
وی گفت: با توجه به شکاف تاریخیای که عقلانیت مدرن در قرون اخیر میان علم و دیگر اشکال تجربه انسانی ایجاد کرده، از دوران روشنگری به بعد، حقیقت به حوزه علم و تجربه محدود شد و اسطوره، دین، هنر و ادبیات صرفاً بهعنوان عرصههایی زیباشناسانه و احساسی تعریف شدند، نه حاملان حقیقت. این تفکیک، بسیاری از منابع درک ما از جهان را بیاعتبار جلوه داد.
وی ادامه داد: وقتی عقل مدرن به شاهنامه مینگرد، آن را نه تاریخ میداند، نه فلسفه، بلکه صرفاً اثری تخیلی قلمداد میکند. اما اگر تخیل را صرفاً معادل “غیردقیق بودن” بگیریم، از حقیقتی که در این آثار نهفته است دور خواهیم شد. تخیل، در حقیقت، سازوکار فهم و سازماندهی تجربه انسانی است؛ بیتخیل، حتی علم نیز وجود نخواهد داشت.
دکتر مازیار: او با تأکید بر اینکه متون ادبی کلاسیک همچون شاهنامه نه برای توصیف صرف وقایع، بلکه برای آفرینش معنا و مواجهه فعال با هستی نگاشته شدهاند، گفت: فردوسی همچون مورخان سنتی، تاریخ را عرصه عبرت و خردورزی میدانست. او واقعیت را نمیخواست بازنمایی کند، بلکه آن را از نو میساخت تا در خواننده تأثیر بگذارد و او را درگیر فهم خیر و شر، فرزانگی و سقوط کند.
مازیار در ادامه، ادبیات را تجربهای زیسته، و تخیل را ابزاری دانست برای ساختن «واقعیتهایی قابلزیست» و افزود: درک ما از مفاهیمی چون وطن، هویت ملی، قهرمان، شهر و سرزمین، نه از دادههای تجربی، بلکه از بستر تخیلی متونی چون شاهنامه شکل میگیرد. ایران، بیش از آنکه در مرزهای جغرافیایی تعریف شود، در روایتها و ایماژهای فرهنگی ساخته میشود.
وی گفت: شاهنامه از خلال این ابزارهای زبانی، انسان را درگیر روایت میکند؛ او را وارد آوردگاهی از نزاع، انتخاب، اخلاق و تصمیمگیری میسازد. به همین دلیل، این متن فقط روایت یک گذشته نیست، بلکه فضای زندهای برای درک زمان، خرد، و تجربه بشری است.
مازیار در پایان افزود: کتاب «کارستان سخن» گامی مهم در جهت بازشناسی کارکرد تخیل در شاهنامه است؛ هرچند هنوز جای پرداخت و بسط بیشتری دارد. باید بتوانیم ورای دوگانه سادهانگارانه واقعیت / تخیل حرکت کنیم و تخیل را نه آغاز دروغ، بلکه آغاز خردورزی بدانیم.
فاطمه مهاجری
منبع: ایبنا