کد خبر:14613
پ
o_1butadd7ck1v9mr7msnrb126t4i

نقد تصحیح «ثواقب المناقب اولیاءالله»

در یکی از شماره‌های اخیر مجلۀ معارف نقدی بر تصحیح عارف نوشاهی از «ثواقب المناقب اولیاءالله» منتشر شده است.

میراث مکتوب- مجلۀ «معارف» هر ماه از سوی دارالمصنفین شبلی آکادمی، در شهر اَعظم‌گَر در هندوستان، منتشر می‌شود.

در شماره ژوئن 2019 مجلۀ معارف نقدی بر تصحیح «ثواقب المناقب اولیاءالله» منتشر شده است.

شمس‌الدین احمد افلاکی عارفی (درگذشت: رجب 761 هجری) کتاب فارسیِ «مناقب العارفین» دربارة حالات و مناقب مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی (604- 672 هجری) تالیف نمود. به دلیل ضخامت و رطب و یابسِ بودنِ آن در طول تاریخ بارها خلاصه آن نوشته شده است که یکی از آنها «ثواقب المناقب اولیاء الله» است که عبدالوهاب بن جلال الدین محمد همدانی (درگذشت: 954 هجری/ 1547م) که در سال 947 تالیف نمود. عارف نوشاهی با مقایسه سه نسخه خطی آن را تصحیح نمود و با مقدمه و نمایه آماده کرد که در سال 2011 از سوی نشر میراث مکتوب منتشر شد.

وی این کتاب را برای دوستش، معین نظامی، استاد فارسی دانشگاه پَنجاب لاهور، فرستاد و از وی نظر خواست. معین نظامی هم این نامه را به تاریخ 19 نوامبر 2011 فرستاد که عارف نوشاهی در مجله معارف، شماره ژوئن 2019 منتشر کرده است: البته معین نظامی پیش از چاپ، این نقد را دوباره خواند و حواشی مختصری بر آن افزود که در نامۀ اولی نبوده است:

 

حضرت والا

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

از صمیم قلب تبریک می گویم به خاطر چاپِ بسیار خوب کتاب مهمِ «ثواقب المناقب اولیاء الله». اهمیت این کتاب در مطالعات رومی شناسی روشن است و بدون آن کامل نمی شود. باید آن را «جوهر مناقب العارفین» و «لب الالبابِ افلاکی» نامید. جالب است که افلاکی از مریدان مخلصِ حضرت عارف چلپی بود و خلاصه، انتخاب و ترتیب ابواب هم قسمتِ او شده بود. با دیدن این چاپ، منزلت این کتاب در نزد من افزون تر شد. زحمت افلاکی به رایگان نرفت و با دولتِ قبول سرفراز شد و خواهد شد.

فرد ظریف مزاجی درباره مولفِ «ثواقب المناقب اولیاء الله» خوب گفته بود: «شیخ عارفی برای تو این مسوده را جمع نموده و گذاشته که به بیاض بَری».

مسوده «ثواقب المناقب اولیاء الله» مستور و مهجور بود تا اینکه به سعی مشکور شما زندگی دوباره یافت. گویا می گوید: «ای عارف نوشاهی! شیخ عبدالوهاب همدانی برای تو این مسوده را جمع نموده و گذاشته که به تصحیح و چاپش بپردازی و اثر و صاحبِ اثر را دوباره زنده کنی»

سبحان الله که شما این مسئولیت را به خوبی انجام دادید. زیارت های قوینه شریف، حالات وارده و ارادت به مولانا و آثار و اخلافش پذیرفته شدند که این تصحیح به دست شما انجام یافت و ان شاء الله فتح بابی برای آثار دیگر خواهد بود.

میراث مکتوب تهران هم به چاپ این کتاب توجه ویژه نمود و در کنار حسن معنوی به حسن ظاهری چاپ اثر هم توجه کرد. افسوس که در پاکستان کتاب های شرقی به این زیبایی و دقت چاپ نمی شوند. تشکر از شما و اکبر ایرانی واجب است که هر دو فرصت لطف اندوزیِ ما از این کتاب را فراهم آوردید. خداوند متعال هر فردی که در چاپ این کتاب، سهیم بوده است پاداش ویژه عطا کند.

در 28 اکتوبر 2011 کتاب را به من عنایت فرمودید. میزبانی دکتر نجدت طوسون، ازدواج های پی در پی در فامیل ها و مشغولیت های دفتری فقط اجازه داد آن را سرسری نگاه کنم. در ای میل از من خواستید که سریع تر کتاب را به دقت مطالعه کنم و حسب سابق، رای مفصل و نقدی بر آن بنویسم. از 15 تا 18 نوامبر 2011 امتثال امرتان شد. بی اندازه لطف بردم. زحمت شما را تحسین نمودم و دعا کردم که خداوند چنین خدماتی را باز هم نصیب تان گرداند.

این چاپِ «ثواقب المناقب اولیاء الله» بهترین نمونه تصحیح متن است. حسبِ معمول، هنگام مطالعه نشان هایی گذاشتم و اکنون که نگاه می کنم تعدادشان زیاد شده است. اگر همه آنها را بنویسم «مثنوی هفتاد من کاغذ شود». برخی ها کلی و برخی جزئی هستند. ممکن است نظر من هم اشتباه باشد. به نظرم بهتر است حضوری اینها را ملاحظه بفرمایید و بنده هم عرایضم را برسانم.

شما اطلاع دادید که صحبت از رونمایی کتاب است، اگر ناگزیر شد، نوشتن هم برای من آسان است. چون در گفتگوی رسمی، این ملاحظات را باید انتخاب کرد و به طور عمومی سخن گفت.

 

چند درخواستِ توجه طلب:

1- کمیِ حواشی و تعلیقاتِ در کتاب به شدت احساس می شود، در صورتی که گنجایشِ تعلیقاتِ مبسوطی داشت.

2- «ثواقب» و «مناقب» با هم مقایسه می شد و در مقدمه یا تعلیقات می آمد.

3- در مقدمه فقط از ص 25 تا 27 درباره «تصحیحاتِ مولف» است. تشنگی مانده است. چرا فقط به «یک نمونه از تنقیحات همدانی» بسنده شده است؟ بحث انتقادیِ تصحیح در مقدمه نیست.

4- درباره مولف بسیار کم نوشته شده است. البته نمی توانستید از طرف خودتان چیزی اضافه کنید. دست کم این جمله را می نوشتید که با وجود جستجو درباره زندگی مولف بیش از این یافت نشد. اینکه مولف درمصر و مدینه به چه کارهایی مشغول بوده است؟ ازدواج کرده بود یا خیر؟ درباره فرزندانش و … همگی در گوشه ای پنهان هستند و ما چیزی نمی دانیم.

5- در مقدمه نمونه کلام مولف از روی احتیاط «گمان می رود» معرفی شده است. اینها شعرهایی هستند که در خودِ «ثواقب المناقب اولیاء الله» هستند. جای هیچ شکی نیست. در مقدمه آنجا که نوشته شده است «نمونه اشعار مولف» چنین بر می آید که فقط این دو شعر از مولف است، در حالی که مثنویِ آمده ص 184 و 185 از خودِ مولف است. شواهدی است که این را ثابت می کند: کاربرد تخلص «وهابی»، ارادتِ مولف به علاءالدوله سمنانی، با توجه به سبک شناسی شعر، مشخص می شود که مولف از شاعرانِ معمولی بوده است و همگی این شعرها، بی جان و ساده هستد. در مقدمه تصحیح، درباره شعر گویی مولف چیزی نوشته نشده است، در صورتی که با توجه به شعرهای موجود در «ثواقب المناقب اولیاء الله» و رسائل منظوم دیگر گنجایش بحث داشت.

6- همین طور درباره سبکِ نثر مولف چیزی نوشته نشده است. مولف خودش در مقدمه و خاتمه و در مناجات هایش شیوه نگارشش را نشان می دهد. نثر عبدالوهاب همدانی و نثر افلاکی «ناقص» هستند یعنی مصنوع، متکلف، مسجع، مقفی، مترادفات نویسی و شاعرانه است. در حالی که مولف به دلیل همین ویژگی ها سبکِ نگارش افلاکی را پسند نکرده است. جالب اینجاست که با این وجود، نثرِ افلاکی جاندار و پرکشش است. شاید ذوق و شوق افلاکی دلیل آن است. همدانی اگر به نثر مرسل می نوشت، ضخامت ثواقب کمتر می شد. در چند جا هم همدای چند روایات را تکرار کرده است.

7- در مقدمه تصحیح ذیل «منابع ثواقب المناقب» از کتاب «تذکره الاولیا» نامی نیامده است. در ص 190-191 مولف به راه راست از «تذکره الاولیا» استفاده کرده است.

8- همدانی در نهایت دقت روایت های پراکنده در «مناقب العارفین» را گردآوری نموده است. اما این امر ما را از «مناقب» بی نیاز نمی کند. انتخاب کننده معیارش را بیان می کند که می توان با آن موافق نبود. اگر با معیار انتخاب کننده بخواهیم ببینیم بسیاری از متون مانند:مثنوی معنوی، مقالات شمس و متون اصلی سلسله مولویه را هم باید تصحیح کنمی. مولف تاویلاتِ معذرت خواهانه ای از روایات ارائه کرده است که شاید خیلی ها با این تاویلات موافق نباشند. البته باید در نظر داشته باشیم که او به هر حال به عارف نقشبندی بود و به خانواده مولوی ارادات داشت و این نظر او از سر اخلاصش است. اگر چه به نظر من خطا بود. به هر حال صاحب اجر است.

9- قدرت استدلال در همدانی جای ستایش دارد. او توانایی فهماندن مطلب را دارد. روایات مختلف را کنار هم قرار داده تشریحات را در نظر گرفته و مطالب را خوب استخراج نموده است و همین می رساند که او در علم منطق مهارت داشته است. در مقدمه باید این هنر او را تعریف می شد

10- آیا «معین الفقرا» در «خلاصة المناقب» معیار خلاصه اش را گفته است یا خیر؟آیا روایات افلاکی را به نثر خود بیان کرده است؟ با مقایسه «خلاصه» و «ثواقب» کدام بهتر است و چرا؟ چرا پس از «خلاصه المناقب» همدانی دوباره آن را خلاصه کرد؟ پاسخ این پرسش ها باید داده می شود و راهی بری تصحیح و چاپِ «خلاصة المناقب» گشوده می شد.

11- در تصحیح، نسخه N اساس قرار داده شده است که بسیاری از عبارت هایش کوتاه است و همین عبارت ها در نسخه های دیگر کامل هستند. آیا اقدم بودن نسخه N می تواند دلیل باشد که نسخه اساس قرار بگیرد؟ در صورتی که این نسخه مشکل املا دارد، اشتباهاتش زیاد است که شاید عبدالرحیم دست کرده است. چه بسا عبدالرحیم نسخه های دیگری از «ثواقب» را داشته است.

12- نسخه اساس N است و در تصحیح از نسخه های دیگر هم استفاده شده است. در این صورت، این تصحیح التقاطی است.

13- در تصحیح آیات داخل متن استخراج نشده است و عبارت های عربی هم ترجمه نشده اند.

14- در تصحیح احادیث داخل متن استخراج نشده است. آیا به این دلیل که در دیگر منابع مربوط به مولوی این احادیث استخراج شده اند؟ ولی اگر در این تصحیح هم آیات و احادیث استخراج می شدند، برای خواننده بهتر بود.

15- در متن بیشتر اشعار از مثنوی است بعد از سعدی و دیگر شاعران. این اشعار هم استخراج نشده اند. معلوم نیست که افلاکی چه اشعاری را آورده است و همدانی چه اشعاری را. حدس قوی این است که پس از افلاکی، شعرها را همدانی افزوده است. در پاورقی دو سه جا، اشعار در حاشیه آمده است، بدون ذکر منبع.

16- در فهرست، آیات و احایث هم آورده می شد، بهتر بود.

17- در املا و نقطه گذاری روش یکسانی به کار برده نشده است. در یک صفحه املاهای مختلف است، واژگان متصل و منفصل: «است»، «اش»، «ات»، «می» جایی چسبید و جایی جدا از هم هستند، علامت برای جمله معترضه، برخی عبارت های عربی درشت هستند و برخی باریک. «اند» جایی همراه الف است و جایی جدا از آن. «به» جایی متصل است و جایی منفصل. جایی «آوان» است و جایی «اوان». جایی «لاذیق» است و جایی «لادیق». برای «خشنود» و «کاربان» بهتر بود که طبق رسم الخط مولف نوشته می شد.

18- و اکنون نکاتی درباره خودِ تصحیح:

–         پشت صفحه کتاب سال ولادت 504 هجری نوشته شده است. اصل سال ولادت 604 هجری است.

–         در ص 19، سطر 6: هر دو مصراع بیت غلط است. در ص 33 این شعر کاملاً درست است.

–         ص 31:ویژگی های املایی… نیامده است که کاتب اکثر «ه گان» می نویسد. مصحح هم این قبیل واژگان را همین طور آورده است یا تصحیح نکرده است. مثلاً «شکسته گان» (ص 191) البته مثالها فراوان هستند.

–         ص 5 سطر 10: موضعی اغلاقی درست است.

–         ص 14 سطر 20: تفرقه ای لازم درست است به جای تفرقه لازم.

–         ص 52 سطر 21: این آیه نیست. حدیث است. منبع هم درست نیست.

–         ص 64، سطر 3: می بُرد غلط است. می بَرَد درست است.

–         ص 69، سطر 1: ضعیف و نالی، غط است. در صفحه 28 دراین باره بحث شده است.

–         ص 73، سطر 3: «می پنداشتیم» ، «می پنداشتم» آمده است. درست را باید نوشت.

–         ص 87، سطر 23: «درست تر» باید باشد.

–         ص 107، سطر 11: «قبابِ عزت» درست است.

–         ص 108، سطر 14: فقیری فعیل، این ترکیب بی معنی است. «معیل» درست است. ضبط … ؟؟ بهتر است.

–         ص 112، سطر 10: مصرع دوم بی وزن است. «ببیند» درست است. «ببینید» غلط است.

–         ص 133، سطر: آخری کلمه آیه «بنیه» است. در جای دیگر ص 248 درست نوشته شده است.

–         ص 137، سطر 22: «مردمِ عوام» درست است.

–         ص 144، سطر 2: مصرع اول بی وزن است. «هر چه»درست است، نه «هر چند».

–         ص 161، سطر 20: «اسنای» درست است نه «اثنای».

–         ص 173، سطر 1: «دست» اشتباه است.

–         ص 183، سطر 21: به جای «می بینم» شاید «می بینی» باید باشد.

–         ص 185، سطر 8: «جاهلِ کاهل» یا «جاهل و کاهل» درست است.

–         ص 186، سطر 7: «در کَه» درست است نه «درگه».

–         ص 189، سطر 14: مصراع دوم بی وزن است. «بیند» درست است.

–         ص 199، سطر 14: مصراع دوم بی وزن است. «ابرو (و)».

–         ص 199، سطر 22: «که» مصراع را بی وزن کرده است. ضبط کلیات درست است.

–         ص 199، سطر 23: شعر بی وزن است در هر دو مصرع «آیینه» باید باشد.

–         ص 201، سطر 2: «صحابی ای» درست است.

–         ص 201، سطر 2: مصراع اول بی وزن است. نیاز کافی است.

–         ص 214، سطر 13:«بادیه ای» بهتر است.

–         ص 222، سطر 9: «داروی» درست است نه «دارویی»

–         ص 224، سطر 5: علیهم و السلام؟

–         ص 233، سطر 2: حسب الاتماس؟

–         ص 239، سطر 14: سبحانه [و] تعالی باید باشد.

–         ص 265، سطر 13: «نزدِ آنچه …. »، مفهوم واضح نیست.

–         ص 265، سطر 21: در «خونبارِ اختیار» کسره اضافت نباید باشد.

–         ص 287، سطر 7: «طاقت» درست است نه «طاعت».

–         ص 279، سطر 14: مصراع اول با «نپذیری» وزنش درست می شود.

–         ص 279: روایتی که به این باب مربوط نیست، اگر در حاشیه داده می شد، تکمیل منشایِ مولف می شد. او از بی ربطیِ افلاکی، شاکی است.

–         ص 284، سطر 2: «اسنای» درست است، نه «اسنی».

–         ص 287، سطر 13: به جای «محفوظ» آیا «محظوظ» بهتر نیست؟

–         ص 288، سطر 15: در این جمله : «مجلدات مثنوی را (بر) …» بدون «بر» جمله بی معنی است.

–         ص 297، سطر 6: «درین؟» می تواند «در دین» می تواند باشد.

–         ص 300، سطر 9: در «نگرنده ء پر»، همزه نباید باشد.

–         ص 301، سطر 1: «استمالت نامها» اشتباه است. «استمالت نامه ها» درست است.

–         ص 305، سطر 20: «رحمة الله تعالی»درست است.

–         ص 309، سطر 6: (و) بی جاست. شاید به دلیل معنی.

–         ص 312، سطر 11: «و بر گلویش نکشید» چه مفهومی دارد؟

–         ص 312، سطر 13: این کاربردِ «کردید» نادر و مهم است. باید در مقدمه دراین باره توضیح داده می شد.

–         ص 316، ص 317: «مصلح الدین» یا «ناصح الدین» کدام درست است؟

–         ص 324، سطر 1: «نوبت بار دوم…» در تمام متن نمونه دیگری نیست که آن را سبک مولف بتوان قرار داد.

–         ص 327، سطر 4: از «می رند» مصرع دوم چنین بر می آید که زبان عامیانه (روزمره) استفاده می شده است در صورتی که شواهدی نداریم. این کلمه «میرند» است یعنی امیرانند.

–         ص 329، سطر 3: «به نقلِ خانه اش کردند؟» به خانه اش نقل کردند. ضبط اولی در صورتی صحیح است که شواهد دیگری از ین دست در متن باشد که نیست.

–         ص 336، سطر 6: صحبت از «پسر» است. شاید «شهر» همان «پسر» است. اول و آخر از قرائن این طور معلوم می شود.

–         ص 345، سطر 12: مصرع دوم «ور» درست است. «در» اشتباه است.

–         ص 348، سطر 22: در مصرع اول، «بی تلبیس اند» اشتباه است. «پیِ تلبیس اند» درست است.

 

خلاصه عرایض تمام شد. باقی عند التلاقی.

ارادتمند

معین نظامی (المولوی العارفی)

19 نوامبر 2011 شنبه، ساعت سه و نیم عصر

 

خلاصه شده از مقاله به زبانِ اردو: «ثواقب المناقب اولیاءالله»، مقاله‌ نویس: عارف نوشاهی- معین نظامی، جلد 203، عدد 6، ژوئن 2019، صفحات: 461- 471. ماه نامه معارف، دارالمصنفین شبلی آکادمی، اَعظم گَر، هندوستان.

خلاصه و ترجمه: لیلا عبدی خجسته

منبع فارسی: پایگاه خبری نسخ خطی

منبع اصلی: پایگاه شبلی آکادمی

 

 

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612