میراث مکتوب- طرح پژوهشی «نشانهشناسی سکههای پارس» در سال 1399 توسط سرکار خانم دکتر صفورا برومند، عضو هیأت علمی پژوهشکده تاریخ ایران، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به اتمام رسید.
مطالعات سکهشناختی مبین این امر است که از حدود سالهای پایانی حکمرانی سلوکیان در ایران (حدود 280 تا 250پ.م)، حکومتی کمابیش مستقل در ایالت پارس ایجاد شد. این ایالت در دوران اشکانیان (حدود 247 پ.م-224 م.) نیز از حکومتی نیمهمستقل و به ویژه از حق ضرب سکه برخوردار بود. نکته شایان توجه این است که زمینه سقوط اشکانیان و بنیان سلسله ساسانی نیز در ساختار سیاسی و اجتماعی ایالت پارس فراهم شد.
به رغم فقدان اطلاعات در متون و منابع مکتوب تاریخی، مجموعه سکههای موجود از ایالت پارس در دوران مورد بحث – سقوط سلوکیان تا پایان دوره اشکانی- اطلاعات ارزشمندی از این حکومت نیمه مستقل به دست میدهند که در منابع مکتوب مرتبط با دوران مورد بحث، مسکوت باقی مانده است.
اما به رغم بیش از یک قرن پژوهش در خصوص سکههای حکام پارس، هنوز برخی از پرسشها در خصوص هویت فرهنگی و سیاسی آنها بیپاسخ باقی مانده است. از جمله این که مطالعه نشانهشناختی سکههای پارس چه اطلاعاتی را در اختیار مورخ قرار میدهد؟ و چه نشانههایی از هویت فرهنگی ایران در این سکهها شناسایی میشود؟ از اینرو، در این پژوهش، سکههای حکام پارس به عنوان مستنداتی تاریخی جهت بازشناسی تاریخ سیاسی و فرهنگی دوران مورد بحث، با رویکرد نشانهشناختی بررسی شدهاند. بر این اساس، این پژوهش، بر مبنای مطالعات تاریخی با تکیه بر دادههای گردآوری شده از سکههای حکام پارس و دیگر مستندات مکمل و آثار مرتبط با این دوره و نیز تکمیل اطلاعات بر اساس منابع مکتوب، با رویکردی توصیفی– تحلیلی به بررسی نشانهشناختی این سکهها پرداخته است.
دستاوردهای این پژوهش از سکههای حکام پارس به عنوان پربسامدترین و اصیلترین میراث بازمانده از این حکمرانان حکایت میکند. همچنین، این سکهها حلقه ارتباطی بین پژوهشهای سکهشناختی دوره سلوکی، اشکانی و ساسانی به شمار میروند و در بازشناسی روند تداوم یا انقطاع برخی ویژگیهای سکهشناختی از جمله معیارهای وزن، جنس، ارزش پولی، عناصر فرهنگی و زبانی تعیینکننده ساختار کلی سکهها، نقش مهمی دارند.
از منظر نشانهشناسی، استفاده از نشانههای نمایهای یا قراردادی به صورت خط آرامی و واژگان فرترکه و krny به معنای اتوکرات یا خودمختار، از التزام به هویت فرهنگی حکام پارس حکایت میکند. استفاده از نشانههای شمایلی تداعیکننده آداب عصر هخامنشی، پیامی است برای تبیین همانندی جایگاه حکام پارس و نیاکان آنها.
اگرچه تلاش برای واقعگرایی و ثبت دقیق جزییات صورت شاه و سازه را میتوان تاثیرپذیرفته از هنر واقعگرای هلنی ـ سلوکی قلمداد کرد، با دور شدن از فضای هنر هلنی، به تدریج از کیفیت واقعگرایی تصاویر سکهها کاسته میشود و طرحهای استیلیزه شده جایگزین نشانههای شمایلی میشوند. اما پیام این طرحهای استیلیزه شده، همان پیامی است که در نقوش واقعگرای پیشین به کار رفته است و به واسطه نهادینه شدن در فضای فرهنگی دوران مورد بحث، از بار معنایی و اثرگذار همان نقوش واقعگرا برخوردارند.
نقش نشانههای نمایهای را نیز در طراحی سکههای حکام پارس نمیتوان نادیده انگاشت. بازنمایی نوع پوشش بومی حکام پارس از جمله کرباسیه، دیهیم، تاج کنگرهدار، کلاهخود، کندیس، اشیاء مجسم شده در سکه از جمله اورنگ، درفش، سازه، دیگر موجودات مانند فروهر و شاهین، هر کدام پیامی را منتقل میکنند و نشانهای دلالتگر به شمار میروند که با رخدادهای سیاسی ـ اجتماعی دوران مرتبط با ضرب سکهها ارتباط دارند و تعلقات فرهنگی، اجتماعی و دینی حکام پارس را بازگو میکنند.
استفاده از نشانههای اساطیری چون شاهین، هلال ماه و ستاره، نیز تاکیدی است بر مشروعیت مینوی و مجموع این نشانهها از تلاش حکام پارس برای احیای پیشینه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آنها در عصر تحرکات نظامی و تسلط سلوکیان و سپس به قدرت رسیدن اشکانیان حکایت میکند. تشابهات نشانههایی چون استفاده از دیهیم و کلاهخود یکسان، نقش شاهین و هلال ماه و ستاره بر سکههای حکام پارس و اشکانیان را میتوان همسویی فرهنگی و از سوی دیگر گونهای رقابت برای اعاده مشروعیت قلمداد کرد.
مقایسه سکههای حکام پارس با حکومت نیمهمستقل همعصر آنها یعنی حکام خاراکن (در محدوده خرمشهر امروزی) که کاملاً با نمادهای یونانی چون زئوس، آپولو و هرکول، تزیین شده است، بیش از پیش تاییدی است بر تقیّد حکام پارس به حفظ میراث و هویت بومی.
تجسم نمادهایی از سازههای حکومتی شهر پارسه بر سکههای حکام پارس و شناسایی نگارکندهای بازمانده از حکام متأخر پارسی در سالهای پایانی قرن دوم میلادی در محوطه پارسه، نشانی است از انقیاد آنها به حفظ ارتباط خود با نیاکان پارسی و سلاله هخامنشی.
بدین ترتیب، بازخوانی نشانههای سکههای حکام پارس و انطباق آنها با معدود مستندات بازمانده از دوران مورد بحث، از تلاش آنها در حفظ ساختار اجتماعی و فرهنگی قلمرو خود در دوران سلوکی حکایت میکند. اگر چه حکام پارس تا مدتی تابع سلوکیان بودند، اما با بازنمایی نوع پوشش و آیینهای سنتی و بومی در سکهها به دور از نشانههای شمایلی و نمادین عصر سلوکی و هلنی، بر هویت فرهنگی خود صحه گذاشتندِ؛ نافرمانی خود نسبت به سلوکیان را با ضرب سکهای خاص و منحصر به فرد، اعلام کردند و با انتخاب مشترکات فرهنگی با اشکانیان همسو شدند. رمز ماندگاری حکام پارس همان پایبندی به هویت فرهنگی و بومی بود که میراثی بازمانده از عصر هخامنشی میانگاشتند. این ماندگاری هویتی سرانجام به شکلگیری زمینههای کسب قدرت اردشیر پاپکان و تشکیل حکومت ساسانی منجر شد.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی