ميراث مكتوب- حجت الاسلام علي صدرايي خويي، در نشستي با عنوان «نقد و بررسي كتاب جامعالافكار و ناقدالانظار» گفت: نراقي در اين كتاب، حواشي و نظرياتي كه بزرگان بر تجريد داشتن را جمع آوري كرده و به همين جهت نامش را جامع الافكار گذاشته است.
وي در سي و پنجمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب كه روز دوشنبه 11 مهر ماه 84 در تهران برگزار شد، افزود: مرحوم نراقي حدود 9 اثر درباره كلام داشت، اعم از كلام مباحث نور عامه و فلسفه الاهيات، اما به معناي اخص يك كاري كه در اثر تصحيح جامع الافكار انجام دادند و در تصحيح اثر ديگرشان نديدم، يكي اينكه اولاً درباره تصحيح اين اثر، مصحح محترم از روي 4 نسخه انجام داده كه يك نسخه، نسخه اصل بوده -يعني مرحوم نراقي به خط اصل مصحح بوده- خودش تحرير نموده و مطلبي كه ايشان درباره اين اثر يعني نسخه اصل در مقدمهي همين چاپ فرمودند، مايه تأسف است. ايشان فرموده من نسخه را از يك كتابخانه شخصي به امانت گرفتم، استفاده كردم و عكسش را تهيه كردم، بعد از آن، از سرنوشت اين نسخه خبري در دست نيست يعني الان غيرقابل دسترسي است، اين اتفاقي است كه يعني در ظرف همين ده، پانزده سال اتفاق افتاده و اين متصديان امر را واميدارد كه درباره حفظ و نگهداري اين آثار ارزشمند يك مقدار تدابير ويژهاي ان شاا.. اتخاذ بشود. متأسفانه در تصحيح اين اثر، در فهرست منابع فهرست مصادر نيامده، يعني در فهارسي كه در آخر جلد آمده، كتاب فاقد فهرست مصادر هست. اين كتاب در تصحيحاش از لمعات عرشيه استفاده شده يا نشده، ولي مُسَمِط لمعات عرشيه را بعد از جامع الافكار تحرير كرد و در لمعات العرشيه همان طور كه مصحح محترم در مقدمهاش فرمودند به اسلام الافكار حواله داده، يعني مطالبي از جامع الافكار ارائه شده و با بررسي كه بنده داشتم اين كتاب جامع الافكار و لمعات العرشيه مكمل همديگرند، يعني در حقيقت حدود 3/2 لمعات العرشيه همان مباحثي است كه در جامعالافكار تحرير شده و تحرير مجدد و تكميلتر اين مباحث در لمعات العرشيه آمده، مشكلي كه درباره لمعات العرشيه هنوز وجود دارد. مصحح محترم جلد اول اين كتاب را تصحيح كردن كه تا آخر مباحث رئوس عالمه ميرسد و اما جلد دوم اين كتاب نسخهاش در اختيار مصحح محترم نبوده و تصحيح نشده، الحمدالله نسخه دوم كتاب هم در دست است و در كنگره نراقي كه در قم در سال 81 برگزار شد، آنجا فرمودند كه جلد دوم لمعات العرشيه هم در دسترس هست و بايد چاپ بشود. اين كتاب و جامع الافكار مكمل همديگرند. هم بايد از تصحيح لمعات العرشيه استفاده ميشد كه نشده و متأسفانه لمعات العرشيه از يك تك نسخه مجلس استفاده شده كه مصحح محترم در مقدمه فرموده اين نسخه -نسخهاي كه اساس تصحيح لمعات العرشيه قرار گرفته- از بس بدخط بوده ؛ پدر نسخهايي داده كه پسرش استنساخ كند و از بس بدخط و ناخوانا نوشته، در ادامه كتاب ميگويد:« پدر ميگويد كه از بس پسرم بد خط نوشته، من آن را نخواندم و ادامهاش را خودم نوشتم.» چون مصحح محترم مرقوم فرمودند خط پدر هم بهتر از خط پسر نيست، كتابي كه نسخهي منحصر به فرد در آن تك نسخه شده باشد و با اين نسخهاي كه بد خط هست، قطعاً اين كتاب نياز به تصحيح مجدد دارد و در تصحيح حتماً بايد جامع الافكار استفاده بشود.
حجت الاسلام صدرايي خويي به مقدمه نراقي در جامع الافكار اشاره كرد كه چنين گفته است: من در جامع الافكار انديشههاي بزرگان را ميآورم، علاوه بر حواشي و شروحي كه بر شرح جديد نوشتهاند. تجريد يك كتاب بسيار ارزشمندي هست، كتابشناسياي كه بنده درباره تجريد انجام دادم به اسم كتابشناسي تجريد العتقاد، چاپ شده، در آن كتاب 229 اثر اعم از شرح و حاشيه درباره تجريد العتقاد به ثبت رسيده، يعني همه اينها، بعضيها تك نسخهاند، بعضيها دو نسخه دارند، بعضيها ده نسخه دارند كه بايد متذكر بشوم كه از اين نسخهها، حدود 112 حاشيه مربوط به شرح جديد يا شرح قوشچي است كه شرح اصفهاني را شرح قديم ميگويند و شرح علاء الدين علي قوشچي را شرح جديد ميگويند.
وي از حاشيه نويسي به عنوان يك سنت خوبي ياد كرد كه متأسفانه ترك شده و ادامه داد: اولاً كه اين حاشيهها به قلم خود مؤلفين هستند، از قلم هيچ كس در اينجا استفاده نشده. مگر اينكه نقل قولش آن هم به نحوي كه نقل قول به محتوا و مضمون پرداختهاند. بعدش در همه اين حواشي ذكر انديشه و عرضه انديشه مورد نظر بوده، بنابراين ما 112 انديشمند و نظريه در مباحث مختلف داريم. نراقي متذكر شده كه من در اين كتاب جامع الافكار حواشي و نظرياتي كه بزرگان بر تجريد داشتن را جمع آوري كردم، علاوه بر بزرگان و حكمايي كه دارد و به همين جهت نامش را جامع الافكار گذاشته،يعني من فكرها را جمع كردم. البته ادامهاش هم فرموده كه تنها جمع نكردم، ناقد الانظار، نقد هم كردم،تنها به جمع اكتفا نكرده، منتهي يك اشكال و ايرادي بر كار مرحوم نراقي وارد است. امروزه كه مصححين ما با آدرس با صفحه با اصل، كار دارند وقتي ميگويند فلان مطلب ميگويد كدام كتابه، صفحهاش كدومه، خب ايشان ميگويد من از شروح تجريد نقل كردم، عرض كردم 112 تا شرح حاشيه بر تجريد به ثبت رسيده، منتها ايشان در مقدمه نگفته من از چه حواشي استفاده كردم، يعني مصادر خودش را ذكر نكرده، اين يك معضلهايي است در تصحيح اين كتاب كه در تصحيح هم حل نشده و خود مصحح هم فرموده ما در صد صفحه اول تصحيح، بنامون اين بوده كه مصدر افكار و انديشهها را بنويسيم و بگوييم. منتها به يك مشكل بالاتري برخورده، مشكلي كه متأسفانه از اين 112تا حاشيه، تا به حال شايد 2 يا 3 عددش چاپ شده، يكياش حاشيه مرحوم مقدس اردبيلي كه آقاي دكتر عابدي تصحيح كردند و چاپ شده، يكي هم حاشيهي خفي است كه اخيراً چاپ شده و بيش از اين 2 تا من سراغ ندارم كه چاپ شده باشد. از 112 تا كتابي كه مطرح است دوتا چاپ شده، يعني بايد مصحح ما ميرفت و تمام اين مصدرهاي محدود را آدرس ميداد و اين كار نشده و ايشان خودش تصريح كرده چون كه اين كار سخت بوده، ما انجام نداديم.
سختي ديگر كار را خود نراقي بر كار افزوده، ايشان نيامده در ذكر انديشهها و مباحث، مؤلفين را ياد كند و اين متأسفانه در متون قديمي ما يك معضلهايي است. اغلب ميارن به عنوان بعض العلام ، بعض المتأخرين، بعض الاساتيد با چيز بعد يا به القاب عمومي و نوعاً مبهم ميآورند تا ما بخواهيم بفهميم كه اين قول مالي كي بوده، بسيار مشكل هست و اين كتاب هم اين معضلها را دارد و اين معضل در اين كتاب هست و در تصحيح اين كتاب اين معضل حل نشده است. در حاشيهاش بايد عرض بكنم كه مصحح محترم گفته ما آنجاهايي كه فقط اسم كتاب برده شده و اسم مأخذ برده شده، آدرس داديم كه اين هم باز، در ادامه تصحيح هم به عللي برگزار نشده است.
حجت الاسلام صدرايي خويي افزود: مثلاً در جلد اول صفحه 41 مصحح مطلبي نقل كرده از مرحوم نراقي از مبدأ المعاد ابن سينا. ايشان علامت نقل قول زده يعني معلومه كه اين عبارت، عبارت همان از مأخذ نقل شده، ولي آدرس نداده است. اين بزرگان ما در نقل هاشان بيشتر گرايش به نقل به مضمون و نقل به محتوا داشتند. قطعاً در اين 3-4 سطري كه ايشان نقل كرده، 2-3 تا نسخه بدل لازم بود از خود مطلب داده شود كه حداقل بگويد دراين كتاب مبداالمعاد ابن سينا كه حداقل هزار سال از تأليفش ميگذرد، 2-3 تا نسخه بدل جايش خالي بود. اين هم يك مسئلهاي است كه در تصحيح كتاب لحاظ نشده، اما مسئلهي ديگري كه هست، در اين كتاب چون بحث الاهيات مال اخص، فقط توحيد هست، اسما و صفات الهي، صفات ثبوتيه، صفات سلبيه، اين مباحث بخشي از كتاب لمعات العرشيه هست، لمعات العرشيه تقريباً يك دوره فلسفه هست و آن مطلبي هم كه مصحح محترم در اول جامع الافكار فرمودند كه نراقي يك دوره مباحث حكمت را به طور مبسوط بيان نكردهاند، با توجه به اين مسئله، در اين مطلب بايد كمي دقت بيشتري ميشد. بعد از ملاصدرا در الاهيات به معناي اخص كسي به اندازه ملاصدرا، نه نظريه داده و نه حرف زده و اتفاقاً ملاصدرا در كتاب اسفار بيشترين نظراتش بر همان شارحان و حاشيه نويسان تجريد هست. بعضي موقعها در اسفار چندين صفحه پشت سر هم نزاع دارد با اين دواني، با اين دشتكي، با اين بقيه كساني كه حاشيه بر تجريد نوشتند، متأسفانه نراقي كه هماش بر گردآوري و جمع آوري حاشيههاي تجريد العتقاد هست، در نقد و نقل انديشههاي ملاصدرا بياعتنايي كامل داشته، البته من تفحص كامل نكردم. خود مصحح محترم در مقدمه فرمودند كه در چند جا به اشاره و ايما از ملاصدرا ياد شده، چرا از لاهيجي ياد شده كه داماد ملاصدراست، منتها مشرق كلامي بوده، اما از ابن سينا ياد نشده است. در ديگر آثارش هم اين مطلب به چشم ميخورد كه معلوم ميشود انديشههاي مشايي بيشتر بر نظر مرحوم نراقي سايه داشتند و ايشان ديگر به گرايشهاي مشايي بيشتر قرار داشتند تا انديشههاي حكمت متعاليه و اين جا بايد عرض كنيم كه اين مطلب با توجه بر اينكه وفات مرحوم نراقي 1209 هست -يعني آخر افشاريه و ظهور قاجاريه- آن نظريهاي كه هست قبل از مرحوم شاه آبادي و شاگردشان ملاعلي نوري، انديشههاي ملاصدرا آنچنان كه شايد و بايد در حوزههاي فلسفي و معرفت شناسي مطرح نبوده كه يك موردش همين است. مرحوم بيدآبادي در اصفهان حوزه تدريس اش را بر پايه كتابهاي ملاصدرا قرار داد و بعد از آن هم حكيم ملاعلي نوري با آن طول عمري كه داشته و چندين دهه با تلاش اينها، حوزه فلسفي گرمي داشته است. حوزه فلسفي ايران و مخصوصاً تشييع، تحت سايه و نظرات ملاصدرا قرار گرفته كه بعد از ملاعلي نوري، شما كتاب كلامي يا فلسفي نميبينيد كه به مسائل حكمت متعالي نپرداخته باشد يا كه تحت تأثير حكمت متعالي قرار نگرفته باشد، ولي در جامع الافكار رد پاي سايههاي فكري حكمت متعالي بسيار كمرنگ است.
وي ادامه داد: حدود پنج جلد از اسفار ملاصدرا مخصوص همين مبحث الاهيات به معناي اخص توحيد است كه ايشان هم در ضمن بحث كرده، خوب بود حداقل ميآورد، نقد ميكرد و حذف ميكرد، اين يك كوتاهي بود كه مرحوم نراقي در اين مورد انجام داده است. مسئله ديگر در مورد شخصيت نراقي كه به خصوص از اين كتاب پيدا ميشود، اين جامع نگري ايشان بوده، ايشان با اينكه در عصري واقع شده بود كه صوفيه قشري مشكل داشتند، خود پسر ايشان در كتاب طاقديس كه مثنوي عرفاني واخلاقي است، شديداً صوفيه ظاهرگرا را ميكوبد، اما از آن طرف خودشان شديداً تحت تمايلات عارفانه بلند منشانه شيعي هستند و خود مرحوم نراقيين به عرفان و مسلك تصوف و فلسفه بيشتر نسبت دارند تا مثلاً فلسفه فقهي، با اينكه فقيه بودند و آثار فقهي هم دارند. نشانهاش هم در همين كتاب جامع الافكار است، وقتي در توحيد نظراتي نقل ميكند، اول ميگويد وحدت توحيد كه چند نظريه دارد؛ نظريه متكلمين، نظريه فلاسفه، نظريه صوفيه من اهل الكشف، پس معلوم ميشود آن ظاهرگرايي صوفيه، آن مشكلات اجتماعي كه داشتند، هيچ وقت اين انديشمند بلند مرتبه را از اين باز نداشته كه توجه پيدا كند عارفان داراي نظرات بلندي بوده اند. صوفيه داراي نظرات بلندي بودند، به همين جهت وقتي كلام متكلمين را ميگويد بعداً كلام صوفيه را و فلاسفه را ميگويد، در آخر به عنوان به اصطلاح تأييد مسائل صوفيه را نقل ميكند و از آنها نقل ميكند كه اهل كشف من الصوفيه در كتاب لمعات العرشيه هم اين مسئله را دنبال كرده است. حجت الاسلام صدرايي خويي در پايان گفت:لمعات العرشيه بعد از جامع الافكار تأليف شده و معلوم ميشود تا آخر عمر همين مبنا را ادامه داشته و ادامه ميداده است. اگر درباره جامعيت مرحوم نراقي بخواهيم نظر بدهيم، بهترين نمونهاش، نمونه كتاب مشكلات المعلومه، كتاب مشكلات علوم ايشان است و با اينكه كشكول ميگويند، ولي كشكول علمي است، نه كشكول تفريحي و كشكول طنز. ايشان در اين كتاب در انواع علوم حرف زده، نظر داده و به بهترين نحو از اين به اصطلاح علوم، وارد شده و تبحر ايشان در آن مشخص ميشود و يك انتقادي هم كه بر اين كتاب و نحوه چاپ اين كتاب وارده، اين كتاب كلامي است و حوزه استفاده علم، كلام است. قطعاً در علم كلام اصطلاحات متعددي هست و مسائل متعدد، در اين كتاب اصطلاحات مختلف وارد شده و آمده، در اين كتاب فهرستهاي مختلف آمده، ولي فهرست اصطلاحات نيامده، فهرست اصطلاحاتي كه يكي از ويژگيهاي مهم كتاب بايد باشد كه در لمعات عرشيه اين كار نشده، به نظر بنده در كتابهاي تخصصي، چه ميخواهد فلسفي و كلامي باشد و چه فقهي و اصولي، كارگشاترين فهرست در آخر كتاب، فهرست اصطلاحات هست كه ان شا الله در كتابهاي بعدي و در بازنگريهاي بعدي،اين مطلب رعايت شود.