میراث مکتوب- بهتازگی کتاب «مولاناخوانی: کتاب عشق و آیات عرفانی» به قلم عفیفه احمد در اندونزی منتشر شدهاست. احمد مستقیم از منابع دستاول و معتبر مولویپژوهی در زبان فارسی بهره برده است و با انتخاب زبانی ساده برای نگارش کتاب جامعۀ مخاطب خود را از افراد متخصص به عموم مردم گسترش داده است.
نشست نقد و بررسی این کتاب در روز چهارم خردادماه 1400 با مشارکت عفیفه احمد، اولی الابصار عبدالله و محمودرضا اسفندیار به صورت مجازی برگزار شد.
مولوی به طعم و آهنگ فارسی
عفیفه احمد، مؤلف کتاب، اظهار داشت: من مولاناشناس نیستم. بلکه از دوستداران مولوی هستم و با نگارش این کتاب خواستم دریافت خودم را از اندیشههای مولوی به مخاطبان اندونزیایی ارائه دهم. من و همسرم اهل مسافرت بودیم و پیشازاین، به شهرهای مختلف ایران، بهویژه به مقبرهی شاعران و عارفان، سفر میکردیم. در هرکدام از این سفرها یادداشتها و کتابهای مختلفی را جمعآوری میکردیم و به تدریج، این سفرها من را به دنیای تصوف و عرفان سوق داد و به اشعار و اندیشههای مولوی بیشتر علاقهمند شدم. آنچه برای اولینبار در زمستان ۹۵ از مولوی به زبان فارسی شنیدم اتفاقاً مهمترین ابیات و در عینحال قلب همهی شعرهای مثنوی بود: «بشنو این نی چون حکایت میکند/ از جداییها شکایت میکند». قبلاً در اندونزی شعر مولوی را خوانده بودم. اما چشیدن آن به زبان فارسی طعم دیگر است. این تجربه من را به شوق عظیمی فراخواند. تصمیم گرفتم مولوی را بیشتر بشناسم. پس، در کلاسهای مختلف، از جمله کلاس مولاناخوانی مرکز فرهنگی شهرکتاب، شرکت کردم. گرچه «مولاناخوانی» از فضای دانشگاهی منشأ نگرفته است، سعی کردم از اساتید دانشگاهی و منابع معتبری چون «تفسیر مثنوی معنوی»، «مناقبالعارفین»، «پلهپله تا ملاقات خدا»، «غزلیات شمس تبریزی» ]به گزینش و تفسیر[ محمدرضا شفیعیکدکنی، «زندگی مولانا» نوشتهی بدیعالزمان فروزانفر در این زمینه کمک بگیرم.
او توضیح داد: این کتاب شامل پنج فصل است. در فصل اول سعی کردم با ورود به بحث عشق، جهانبینی مولوی را بیان بکنم. مفهوم عشق زیربنای تمام اندیشههای مولوی است. به گفتهی مولوی انسان یک عاشق است که در سرزمین بیگانه زندگی میکند و سعی میکند عشق واقعی را به دست بیاورد تا این عشق را به موجودات دیگر ببخشد. بنابراین، از نظر مولوی عشق هدیهای است که خداوند به هر انسانی میدهد، اما فقط کسانی با تلاش و مراقبت از آن به عشق واقعی میرسند. این پایهی محکم عشق میتواند به انسانها کمک کند که در زندگی خود سازنده و درعینحال، همیشه به منبع عشق متصل باشند.
او ادامه داد: در فصل دوم کتاب، دربارهی زنان و برابری بحث شده است. این فصل بر مبنای چگونگی ارتباط مولوی با زنان پیرامون خود قرار گرفته است. در این مورد به کتاب زهرا طاهری، «حضور پیدا و پنهان زن در متون صوفیه»، مدیونم. در این کتاب چگونگی حضور زنان در حلقهی مولوی بیان میشود و این عصر را عصر طلایی حضور زنان در حلقه میخواند. ادامهی بحث این فصل مربوط به دیدگاه مولوی دربارهی جایگاه زنان است. به باور مولوی روح جوهر انسان است و جنسیت نمیشناسد. به همین سبب، زنان و مردان برای رسیدن به قلهی معنویت برابرند. مولوی در شعر دیگری بسیار زیبا میگوید: «پرتو حقست آن معشوق نیست، خالقست آن گوییا مخلوق نیست». از نظر مولانا زنان ابژه نیستند، بلکه سوبژهاند که میتواند خود مستقل بایستد. او با استفاده از واژهی «خالق» زنان را مادر زندگی طبیعت و مادر اجتماعی معرفی میکند. این بلندترین نگاه مولوی به شخصیت زنان است. تعجبآور این است که این صحبت در قرن سیزده میلادی مطرح شده است. زمانی که حتی جنبش زنان در جاهای مختلف شاید هنوز متولد نشده است.
احمد افزود: فصل سوم کتاب میخواهد به ارتباط شعر مولانا با مشکلات معاصر مثل ایجاد رابطهی میان انسان و جهان پاسخ دهد. هانس کونگ برای بهبود رابطهی ادیان در نقش پایهی تسامح در جهان «اصول اخلاق جهانی» را مطرح کرد. اما مولوی مدتها پیش پایههای این تعلیم را در اشعار مختلف گذاشته است، مانند اصل قانون طلایی تسامح. بحث دیگر در این فصل دربارهی رابطهی انسان با محیط زیست است. مولانا نیز منابع بسیار محکمی را ارائه میدهد. از نظر مولوی ما همه اعضای عالم هستیم و باید یکدیگر را دوست داشته باشیم و حتی ما دارای ماهیت واحد با تمام موجودات در عالم هستیم. در فصل چهارم این کتاب جنبههای باطنی عبادت از نظر مولوی را بررسی میکنم. اینکه نگاه مولوی به مسائل شریعت مانند نماز و روزه چگونه است. در کتابهای مولوی در اندونزی کمتر به این موضوع اشاره شده است. مولوی در جایگاه صوفی و عارفی که از جامعهی اسلامی متولد شده است حتماً نکات جالبی در تفسیر مسائل عبادی دارد. به عنوان نمونه در بیان نماز میگوید که وقتی شروع به گفتن تکبیر میکند، بدین معنی است که قول میدهد مانند اسماعیل خودخواهی خود را ذبح کرده باشد. بنابراین، اصل تکبیر در نماز برای کنترل خودخواهی ما است. در فصل پنجم چند منبع مهم برای مولویشناسی معرفی شده است که در اندونزی چندان شناخته نشده است. این بحث با استقبال خوبی روبهرو شد و بسیاری خواهان ترجمهی این کتاب به زبان اندونزی شدند. در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنم که مولویشناس در اندونزی بیشتر از منابع زبان انگلیسی یا عراقی استفاده میکند و فقط شاید انگشتشمار افرادی باشند که در این زمینه مستقلاً از فارسی بهره میبرند.
او در پایان گفت: من سعی کردم «مولاناخوانی» را به روش مقالات کوتاه و به زبان ساده بنویسم. چراکه احساس میکنم در این دوره علاقهی مردم به مطالعهی کتاب در طولانیمدت کاهش یافته است و یکی از راههای دوباره سوق دادن مردم به سمت کتاب شاید این باشد که کتاب را طوری طراحی بکنیم که مطالب آسانیاب باشد. از طرف دیگر، میخواستم این کتاب مقبول گروههای مختلف از نوجوان تا زنان خانهدار قرار بگیرد. نکتهی دوم اینکه، گرچه این کتاب به زبان ساده نوشته شده است، به محتوای علمی و منابع معتبر اهمیت داده و خوشبختانه در محیط دانشگاهی مورد استقبال خوبی قرار گرفته است. نکتهی سوم اینکه در انتهای این کتاب بخشی با عنوان «آلبوم شعر مولانا» هست که شامل تمام شعرهای مولوی در متن کتاب به زبان فارسی و اندونزیایی است. این روش برای اولینبار در اندونزی انجام میشود و هدف آن این است که خوانندگان از زیبایی موسیقی در شعر مولوی لذت ببرند. علاوهبراین، خوانندگان میتوانند از اصالت این اشعار ]متعلق بودن آنها به مولانا مطمئن[ باشند.
فصلی جدید در مولویشناسی محققان اندونزیایی
محمودرضا اسفندیار در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: سابقهی روابط فرهنگی ایران با مردم منطقهی مالایی به دوران پیش از اسلام میرسد. بخش مهمی از جهان مالایی همان مجمعالجزایر اندونزی است که بزرگترین کشور اسلامی با جمعیتی حدود ۲۴۰-۲۵۰ میلیون مسلمان است. این کشور از لحاظ فرهنگی بسیار غنی است. در واقع، اسلام به مردم این منطقه هویت واحدی بخشیده است. پیش از ورود و گسترش اسلام، این منطقه تحت تأثیر فرهنگ هندی بود و دین بودایی و هندویی در آن رواج داشت. پس از آنکه اسلام با طعم عرفان و بیشتر بهواسطهی کوششهای صوفیان در این منطقه گسترش پیدا کرد از آمیزش این فرهنگها تمدنی شکل گرفت که میتوان از آن با عنوان تمدن مالایی یاد کرد. غلو نیست اگر بگوییم تصوف و عرفان اسلامی سنگ زیربنای این تمدن است. چراکه اساساً عرفان اسلامی در تمدنسازی، فرهنگسازی و بالندگی هنر و ادبیات در این منطقه بیشترین سهم را داشته است.
او ادامه داد: از متفکران مسلمان و عارفان مهم و مؤثر این منطقه در گسترش تفکر عرفانی میتوانیم از حمزه فنصوری، شمسالدین سوماترایی، عبدالرئوف سینکیلی، عبدالصمد پالمبانی یاد کنیم که هرکدام به یکی از طریقههای تصوف مرتبط بودند. بهواسطهی اینکه اساساً عرفان و تصوف در جهان اسلام بسیار مدیون فرهنگ ایرانی است لاجرم اندیشه و تفکر عارفان ایرانی نیز از طریق این سلسلهها در این منطقه گسترش پیدا کرد. کمااینکه حمزهی فنصوری در آثار خودش به اشعار عارفان ایرانی مانند مولانا، جامی، شاه نعمتالله ولی، فخرالدین عراقی و شیخمحمود شبستری بسیار اشاره میکند و دو نفر اخیر تأثیر بسیار مهمی در عارف بزرگ این منطقه، شمسالدین سوماترایی، داشتهاند.
اسفندیار افزود: با اینکه اندیشهی ایرانی و ادبیات عرفانی ما تأثیر بسیار مهمی در این منطقه گذاشته است و کلمات فارسی بهوفور در زبان اندونزیایی دیده میشود، متأسفانه اندیشهی پربار و بالندهی مولوی چندان در این منطقه گسترش پیدا نکرد. البته مولوی در اندونزی و دیگر سرزمینهای مسلماننشین جنوب شرقی آسیا علاقهمندان زیادی دارد و بهخصوص در چند دههی اخیر اقبال به مولوی بسیار بیشتر شده است. اما این فرصت کمتر در اختیار محققان اندونزیایی بوده است که بیواسطه از منابع فارسی و آثار درخشان بزرگان عارف ما استفاده کنند. چراکه کمتر با زبان فارسی آشنایی داشتهاند و از طریق زبانهای واسطه مثل انگلیسی و عربی با میراث عارفان فارسیزبان آشنایی حاصل کردند. این مقدمه به ما کمک میکند که اهمیت کار عفیفه احمد و پنجرهای را که به روی علاقهمندان به مولوی در اندونزی گشوده است بیشتر درک بکنیم.
او بیان داشت: این کتاب با مقدمهی حسین محمد، یکی از اندیشمندان مطرح و پیشرو در اندونزی، منتشر شده است و من بر آن مؤخرهای نگاشتهام. مؤلف بهسبب آشنایی با زبان و ادبیات فارسی و علاقهی عمیق به مولوی سالهای سال به مطالعه و تحقیق در حوزهی فرهنگ ایرانی پرداخته و بیواسطه از آثار مولوی بهره برده است. او کتابی به نام «راه ایران» به اندونزیایی نوشته است که به معرفی فرهنگ و تمدن ایرانی اختصاص دارد و در جای خود بسیار ارزشمند بوده و باعث اقبال خوانندگان اندونزیایی به ایران شده است.
او دربارهی ساختار و محتوای کتاب گفت: این کتاب در پنج فصل تألیف شده است. در فصل اول مؤلف به موضوع عشق و انسان توجه کرده است. عشق را از حیث هستیشناختی بررسی کرده است و جایگاه عشق را در نظام هستی در نزد مولوی کاویده است. در فصل دوم مؤلف به موضوع مهم و چالشبرانگیز زنان و کرامت انسانی توجه کرده است و جایگاه ویژه و مهم زن در نظام هستی و ابیات مهم مولوی را دربارهی آنها در مثنوی شرح و بسط داده و نتیجه گرفته است که از نظر مولوی زن و مرد مکمل یکدیگرند. همچنین، سعی کرده است که کارکرد بسیار مهم زنان را از نظر مولوی بهخوبی بیان کند. به خصوص بیت معروف «پرتو حقست آن معشوق نیست/ خالقست آن گوییا مخلوق نیست» که در واقع شاهبیت «مثنوی» دربارهی زنان است و براساس همین اندیشه سعی کرده است از منظر عرفان نگاهی معنوی و عرفانی به موضوع برابری زن و مرد بیفکند. در فصل سوم به موضوع مهم صلح و مدارا، روابط اجتماعی و نوعی اخلاق انسانی عرفانی پرداخته شده است که موجب لطافت جامعه و تلطیف روابط انسانی از نظر مولوی میشود. در این فصل، نویسنده به عبادت توأم با عشق و شادمانی اشاره دارد، تصویر مولوی از بُعد عاشقانهی رابطهی انسان و خداوند را بهخوبی برجسته کرده، آن را با شواهدی از اشعار مولوی توضیح داده و به کارکرد عرفانی عبادت و جنبههای نمادشناسی اعمال عبادی نزد مولوی توجه کرده است.
او افزود: فصل پنجم به کتابشناسی مولانا و معرفی آثار مهم و معروفی پرداخته است که خواننده در مولویشناسی به آنها نیاز دارد. در این بخش منابع دستاولی مانند «مناقبالعارفین» افلاکی و آثار پژوهشگران معاصر ایرانی مثل کریم زمانی و بدیعالزمان فروزانفر هم معرفی شده است تا خوانندهی اندونزیایی با آثار مولویپژوهان ایرانی هم آشنا بشود. همچنین گزیدهای از اشعار مولوی به دو زبان فارسی و اندونزیایی کنار هم قرار گرفته است که بر جذابیت کتاب افزوده است.
اسفندیار در پایان گفت: این کتاب از این حیث که به زبان ساده نوشته شده است و مخاطب عمومی را هم منظور نظر داشته بسیار جالب توجه است. همچنین، پیشگامی زنی اندونزیایی برای نگارش چنین کتابی در اندونزی هم موضوع قابلتوجهی است. من به سهم خودم از مؤلف کتاب برای نوشتن این کتاب ارزشمند تشکر میکنم و امیدوارم این کتاب آغازی باشد برای فصلی جدیدی در مولویشناسی محققان اندونزیایی.
تصوف چهرهی اسلام را زیبا میکند
اولی الابصار عبدالله اظهار داشت: این کتاب را اثری بسیار ارزشمند میدانم، زیرا عمیقاً در تحلیل شخصیت مولانا جلالالدین رومی کوشیده است. مولاناجلالالدین رومی صوفی بزرگ و عارف مشهور اسلامی است که تأثیر اندیشههای او نه فقط در جهان اسلام که خارج از اسلام، از جمله در کشورهای غربی، آشکارا به چشم میخورد. با انتشار کتاب عفیفه احمد گنجینهها و ادبیات مربوط به مولوی در زبان اندونزیایی غنیتر شد. خوانندگان اندونزیایی مدتها است که به اندیشههای مولانا جلالالدینرومی توجه شایانی دارند. تصور میکنم اولین کسی که دربارهی مولوی به اندونزیایی نوشت پروفسور عبدالهادی، یکی از شاعران مشهور اندونزیایی، بود که مولوی را در دههی هشتاد به جامعهی اندونزی معرفی کرد. سپس، اندیشمندان و روشنفکران مسلمان دیگری از جمله حیدر باقر، محمدنور جابر و همچنین عمار عبدالله در این باره نوشتند و این کتاب عفیفه احمد در واقع آخرین اثر از این مجموعهی مولویشناسی در زبان اندونزیایی به شمار میرود.
او ادامه داد: به نظر من، یکی از خصوصیات این کتاب این است که مؤلف آن، عفیفه احمد، برای پژوهش مستقیماً به زبان فارسی دسترسی داشته است. پژوهشهای پیشین در این حوزه فاقد چنین ویژگیای بودند و محققان مولویپژوه پیش از عفیفه احمد در اندونزی از چنین امتیازی بهرهمند نبودند. برخی مثل حسین محمد از طریق زبان عربی به اندیشههای مولوی دسترسی داشتند و برخی دیگر از طریق زبان انگلیسی به اندیشههای مولوی دسترسی پیدا کردند. نقطهی قوت پژوهش عفیفه احمد برای من این است که او افزون بر آنکه به زبان فارسی تسلط دارد، مولوی را در مقام یک صوفی دوست دارد و در عینحال، عاشق آثار او است. اگر این کتاب را بخوانیم، عشق پرشوری عفیفه احمد به مولوی در مقام شخصیتی عرفانی و شاعر را بهخوبی احساس خواهیم کرد.
اولی الابصار عبدالله در پایان گفت: من از انتشار این کتاب بسیار خوشحالم زیرا این اثر میتواند به گنجینههای معنوی و تصوف اسلامی در جامعهی اندونزی بیفزاید. ما این روزها (در جامعهی اندونزی) به تصوف نیاز داریم زیرا تصوف چهرهی اسلام را زیبا میکند. همانطورکه میدانیم مضمون اصلی تصوف مولوی و البته تصوف دیگر عارفان مانند ابنعربی و امام غزالی (که گرایش به اخلاق دارد) محبت یا عشق است. عشق خدا که به اشکال مختلف در جهان تجلی مییابد و عشقی که در این دنیا احساس میکنیم انعکاسی از عشق واقعی به خدا (یا محبت الله) است. این مضمون عشق زمینهساز همهی منابع تصوف و عرفان به ویژه در مورد مولوی است. بنابراین، من از ظهور چنین آثاری بسیار خوشحالم. بهویژه آثار مولوی که نیازمند مسلمانان امروزی؛ یعنی جنبهی عشق، را فراهم میکند. زیرا ما در دورهای زندگی میکنیم که در آن موجی از نفرت، تعصب، توهین و انحصارطلبی وجود دارد و زندگی اجتماعی را ناخوشایند میکند. این روزها تعالیم مولوی بیشتر و بیشتر از روزهای پیش مورد نیاز است.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مؤسسۀ فرهنگی شهر کتاب