میراث مکتوب- میرزا ملکمخان ملقب به ناظمالدوله، روشنفکر، روزنامهنگار، دیپلمات و سیاستمدار دوره قاجار است. ملکمخان در سال 1249 ه.ق در اصفهان در خانوادهای از طبقه متوسط متولد شد. پدرش میرزایعقوب سنگتی از ارامنه جلفای اصفهان بود که به اسلام گرویده بود. ملکمخان برای تحصیل به فرانسه رفت و پس از بازگشت به استخدام دولت درآمد و بارها برای انجام مأموریتهای سیاسی به اروپا سفر کرد. ملکمخان در تاریخ معاصر ایران یکی از پیشروان اصلاحات، نوسازی و مروج ایدهها و نهادهای مدرن و قانونگرایی محسوب میشود و برخی او را پدر روشنفکری ایران میدانند. در میان سیاستمداران دوره استبداد بیش از هر کسی در آشناکردن مردم به دستگاه تمدن جهان و منافع قانون و مزایای حکومت ملی سعی و کوشش کرد و افکار او در روشنکردن اذهان مردم و پیدایش جنبش مشروطه بسیار تأثیرگذار بود. ملکمخان شخصیتی است مناقشهبرانگیز و کارنامه فعالیتهای سیاسی او مجموعه متضادی از ترویج افکار آزادیخواهانه و سوءاستفاده مالی و زدوبندهای سیاسی را شامل میشود. از مهمترین فعالیتهای او میتوان به انتشار روزنامه قانون، تأسیس اولین فراموشخانه در ایران و مشارکت در اجرای قرارداد رویترز اشاره کرد. ملکمخان بعد از مراجعت از سفر، رسالهای به نام «کتابچه غیبی» یا «دفتر تنظیمات» که حاوی مطالبی در اصول مملکتداری بود، تنظیم و به دربار تقدیم کرد. این رساله اخیرا به همراه برخی دیگر از نوشتههای ملکمخان منتشر شده است.
ملکمخان در سال 1274 ق که سال آخر صدارت میرزا آقاخان نوری بود، محفلی به نام «فراموشخانه» که در ابتدا گمان میرفت شعبهای از سازمان فراماسون (فرامیس) فرانسه است، در تهران دایر کرد. این محفل بهطور سری در خانه شاهزاده جلالالدین میرزا، پسر فتحعلیشاه و مؤلف «تاریخ جلالی» و «نامه خسروان» در محله مسجد حوض ـیکی از محلات جنوبی تهرانـ تشکیل میشد. شعار اصلی این محفل که ملکمخان آن را به نام «جامعه آدمیت» اداره میکرد، عبارت بود از «اصلاح بشریت عموما و ملت ایران خصوصا». اعضای فراموشخانه به وسیله رسالاتی که ملکم در انتقاد از اوضاع مینوشت و در دسترس آنان و سایر مردم میگذاشت و طبعا به عرض شاه هم میرسید، کمکم با روح اروپایی انس و آشنایی یافتند و عاقبت به این نتیجه رسیدند که باید به هر کوششی رژیم مشروطه در ایران استقرار یابد. این سازمان در آن روزگار دوامی نیافت. ملکم در مظان تبلیغ افکار جمهوریخواهی قرار گرفت و جمعی از شاهزادگان بر دولت شوریدند و شاه را سخت نگران کردند. به امر دولت جمعی از اصحاب او را گرفتند، عدهای فرار کردند و برخی به روضات مطهره پناه بردند. بالاخره روز پنجشنبه 12 ربیعالثانی 1278 ق اعلانی درباره ترک لفظ «فراموشخانه» در روزنامه دولتی منتشر و به این قرار به عملیات سازمان مزبور در ایران پایان داده شد. ملکمخان بعد از این، ابتدا به بغداد و از آنجا به استانبول رفت و در وزارت خارجه عثمانی مشغول به کار شد. در سال 1280 به سمت سرکنسول ایران به مصر فرستاده شد و از آنجا باز به استانبول فراخوانده شد. زندگی میرزا ملکمخان زوایای پنهان زیادی دارد. ناظمالاسلام کرمانی او را بیدارکننده ایران و از رهبران نهضت آزادی مینامد و درباره او میگوید: «مقام پرنس ملکخان در ایران همان مقام ولتر و ژان ژاک روسو و ویکتور هوگو است در ملت فرانسه». ظلالسطان، ملکم را که معلم زبان فرانسهاش بوده، «فیلسوف و معلم اول و مثل ارسطاطالیس و افلاطون آن روز و بلکه از آنها برتر» میشمارد. مستر ویلفرید بلنت که در ژوئن سال 1880 م (1297 ه.ق) ملکم را ملاقات کرده، او را از آگاهترین مردان شرق میخواند که در ایران 30 هزار نفر به او ایمان دارند. ولی کسانی هم ازجمله محمدحسنخان اعتمادالسلطنه او را «جاسوس و خائن و طماع و پولپرست و حقهباز و نادان و شارلاتان» مینامند. مخالفان ملکم خواستهاند حتی مقام علمی و ادبی او را نیز تخطئه کنند. آقا ابراهیم بدایعنگار وی را از «لطیفه دانش و ادب» بینصیب میداند و مخبرالسلطنه هدایت عقیده دارد که «آنچه ملکم مینوشت به عبارت دیگر در گلستان و بوستان هست». اما میدانیم که ملکم در پاریس حکمت طبیعی آموخته و در رشته حقوق سیاسی کار کرده است و هم در آنجا آثار فلاسفه بزرگ و پیشوایان انقلاب فرانسه را مطالعه کرده و بعد در مدت اقامت طولانی خود در لندن به مطالعه تألیفات نویسندگان و دانشمندان انگلیسی پرداخته و مخصوصا شیفته افکار و عقاید جان استوارت میل، حکیم نامی انگلیسی بوده و قطعاتی از کتاب معروف او در آزادی را به فارسی ترجمه کرده است. محصول این مطالعات چندین رساله است که وی در روزنامه قانون و رسالات فراوان خود مانند اصول آدمیت، ندای عدالت، توفیق امانت، حجت، مفتاح، کلمات متخیله، کتابچه غیبی یا دفتر تنظیمات، رفیق و وزیر، نوم و یقظه، اصول ترقی، مذهب دیوانیان و… سخن گفته است.
ملکم با وجود همه زدوبندها و ماجراجوییها و با وجود ایرادات اصولی که به بعضی از نوشتههای او وارد است، از اوضاع زمان و دردهای کشور خویش و سیاست دولتهای اروپایی درباره آسیا بیش از همه دشمنان و بدخواهان خود آگاهی داشت و کوششهای او در راه بیداری ایرانیان محرز است.
او به سائقه نوخواهی و نوجوییاش در زمینههای گوناگون ازجمله اصلاح خط فارسی به کوشش برخاست و برای تبیین دیدگاهها و باورهای خویش و ترویج آنچه برای پیشبرد جامعه ایرانی ضروری میپنداشت کوشش قلمی بسیار کرد و رسالههای فراوانی نوشت. از همان آغاز کار، ترجمه دروس آموزگاران خارجی دارالفنون را از زبان فرانسه به فارسی و هم ترجمانی دستگاه صدارت و دربار شاهی را بر عهده داشت و چون با عبارتپردازیها و مغلقنویسیهای دولتی کمتر آشنا بود، برای نقل متون اصلی به فارسی ناگزیر در اختیار کلمات و انسجام عبارات و سلامت بیان زیاد دقت میکرد و بدین قرار شیوهای نگارشی به وجود آورد که در عین سادگی و روانی از فصاحت و بلاغت برخوردار است.
42 شماره روزنامه «قانون» و رسائل اجتماعی و سیاسی پرمغز ملکم، که گاهی بیامضا و گاهی با امضای او چاپ میشد، اگرچه از اغلاط و اشتباهات لغوی و عیب جملهسازی عاری نیست، اما به واسطه سادگی و نزدیکی به زبان تکلم و محاوره عمومی، بهطور قطع هم در بیداری مردم تأثیرگذار بوده و هم در میان ارباب مطبوعات صدر مشروطیت مقبول افتاده و مدتها سرمشق آزادیخواهان و نویسندگان ایران بوده است. پس از کشتهشدن ناصرالدینشاه و رویکارآمدن امینالدوله، مظفرالدینشاه که در سال 1317 برای دیدن نمایشگاه پاریس به اروپا رفته بود، ملکم را به وزیرمختاری ایران در رم منصوب کرد و او همانجا بود تا در تابستان 1326 ق. در شهر لوزان سوئیس درگذشت.
منبع: روزنامه شرق
میرزا ملکمخان ملقب به ناظمالدوله، روشنفکر، روزنامهنگار، دیپلمات و سیاستمدار دوره قاجار است. ملکمخان در سال 1249 ه.ق در اصفهان در خانوادهای از طبقه متوسط متولد شد. پدرش میرزایعقوب سنگتی از ارامنه جلفای اصفهان بود که به اسلام گرویده بود. ملکمخان برای تحصیل به فرانسه رفت و پس از بازگشت به استخدام دولت درآمد و بارها برای انجام مأموریتهای سیاسی به اروپا سفر کرد. ملکمخان در تاریخ معاصر ایران یکی از پیشروان اصلاحات، نوسازی و مروج ایدهها و نهادهای مدرن و قانونگرایی محسوب میشود و برخی او را پدر روشنفکری ایران میدانند. در میان سیاستمداران دوره استبداد بیش از هر کسی در آشناکردن مردم به دستگاه تمدن جهان و منافع قانون و مزایای حکومت ملی سعی و کوشش کرد و افکار او در روشنکردن اذهان مردم و پیدایش جنبش مشروطه بسیار تأثیرگذار بود. ملکمخان شخصیتی است مناقشهبرانگیز و کارنامه فعالیتهای سیاسی او مجموعه متضادی از ترویج افکار آزادیخواهانه و سوءاستفاده مالی و زدوبندهای سیاسی را شامل میشود. از مهمترین فعالیتهای او میتوان به انتشار روزنامه قانون، تأسیس اولین فراموشخانه در ایران و مشارکت در اجرای قرارداد رویترز اشاره کرد. ملکمخان بعد از مراجعت از سفر، رسالهای به نام «کتابچه غیبی» یا «دفتر تنظیمات» که حاوی مطالبی در اصول مملکتداری بود، تنظیم و به دربار تقدیم کرد. این رساله اخیرا به همراه برخی دیگر از نوشتههای ملکمخان منتشر شده است.
ملکمخان در سال 1274 ق که سال آخر صدارت میرزا آقاخان نوری بود، محفلی به نام «فراموشخانه» که در ابتدا گمان میرفت شعبهای از سازمان فراماسون (فرامیس) فرانسه است، در تهران دایر کرد. این محفل بهطور سری در خانه شاهزاده جلالالدین میرزا، پسر فتحعلیشاه و مؤلف «تاریخ جلالی» و «نامه خسروان» در محله مسجد حوض ـیکی از محلات جنوبی تهرانـ تشکیل میشد. شعار اصلی این محفل که ملکمخان آن را به نام «جامعه آدمیت» اداره میکرد، عبارت بود از «اصلاح بشریت عموما و ملت ایران خصوصا». اعضای فراموشخانه به وسیله رسالاتی که ملکم در انتقاد از اوضاع مینوشت و در دسترس آنان و سایر مردم میگذاشت و طبعا به عرض شاه هم میرسید، کمکم با روح اروپایی انس و آشنایی یافتند و عاقبت به این نتیجه رسیدند که باید به هر کوششی رژیم مشروطه در ایران استقرار یابد. این سازمان در آن روزگار دوامی نیافت. ملکم در مظان تبلیغ افکار جمهوریخواهی قرار گرفت و جمعی از شاهزادگان بر دولت شوریدند و شاه را سخت نگران کردند. به امر دولت جمعی از اصحاب او را گرفتند، عدهای فرار کردند و برخی به روضات مطهره پناه بردند. بالاخره روز پنجشنبه 12 ربیعالثانی 1278 ق اعلانی درباره ترک لفظ «فراموشخانه» در روزنامه دولتی منتشر و به این قرار به عملیات سازمان مزبور در ایران پایان داده شد. ملکمخان بعد از این، ابتدا به بغداد و از آنجا به استانبول رفت و در وزارت خارجه عثمانی مشغول به کار شد. در سال 1280 به سمت سرکنسول ایران به مصر فرستاده شد و از آنجا باز به استانبول فراخوانده شد. زندگی میرزا ملکمخان زوایای پنهان زیادی دارد. ناظمالاسلام کرمانی او را بیدارکننده ایران و از رهبران نهضت آزادی مینامد و درباره او میگوید: «مقام پرنس ملکخان در ایران همان مقام ولتر و ژان ژاک روسو و ویکتور هوگو است در ملت فرانسه». ظلالسطان، ملکم را که معلم زبان فرانسهاش بوده، «فیلسوف و معلم اول و مثل ارسطاطالیس و افلاطون آن روز و بلکه از آنها برتر» میشمارد. مستر ویلفرید بلنت که در ژوئن سال 1880 م (1297 ه.ق) ملکم را ملاقات کرده، او را از آگاهترین مردان شرق میخواند که در ایران 30 هزار نفر به او ایمان دارند. ولی کسانی هم ازجمله محمدحسنخان اعتمادالسلطنه او را «جاسوس و خائن و طماع و پولپرست و حقهباز و نادان و شارلاتان» مینامند. مخالفان ملکم خواستهاند حتی مقام علمی و ادبی او را نیز تخطئه کنند. آقا ابراهیم بدایعنگار وی را از «لطیفه دانش و ادب» بینصیب میداند و مخبرالسلطنه هدایت عقیده دارد که «آنچه ملکم مینوشت به عبارت دیگر در گلستان و بوستان هست». اما میدانیم که ملکم در پاریس حکمت طبیعی آموخته و در رشته حقوق سیاسی کار کرده است و هم در آنجا آثار فلاسفه بزرگ و پیشوایان انقلاب فرانسه را مطالعه کرده و بعد در مدت اقامت طولانی خود در لندن به مطالعه تألیفات نویسندگان و دانشمندان انگلیسی پرداخته و مخصوصا شیفته افکار و عقاید جان استوارت میل، حکیم نامی انگلیسی بوده و قطعاتی از کتاب معروف او در آزادی را به فارسی ترجمه کرده است. محصول این مطالعات چندین رساله است که وی در روزنامه قانون و رسالات فراوان خود مانند اصول آدمیت، ندای عدالت، توفیق امانت، حجت، مفتاح، کلمات متخیله، کتابچه غیبی یا دفتر تنظیمات، رفیق و وزیر، نوم و یقظه، اصول ترقی، مذهب دیوانیان و… سخن گفته است.
ملکم با وجود همه زدوبندها و ماجراجوییها و با وجود ایرادات اصولی که به بعضی از نوشتههای او وارد است، از اوضاع زمان و دردهای کشور خویش و سیاست دولتهای اروپایی درباره آسیا بیش از همه دشمنان و بدخواهان خود آگاهی داشت و کوششهای او در راه بیداری ایرانیان محرز است.
او به سائقه نوخواهی و نوجوییاش در زمینههای گوناگون ازجمله اصلاح خط فارسی به کوشش برخاست و برای تبیین دیدگاهها و باورهای خویش و ترویج آنچه برای پیشبرد جامعه ایرانی ضروری میپنداشت کوشش قلمی بسیار کرد و رسالههای فراوانی نوشت. از همان آغاز کار، ترجمه دروس آموزگاران خارجی دارالفنون را از زبان فرانسه به فارسی و هم ترجمانی دستگاه صدارت و دربار شاهی را بر عهده داشت و چون با عبارتپردازیها و مغلقنویسیهای دولتی کمتر آشنا بود، برای نقل متون اصلی به فارسی ناگزیر در اختیار کلمات و انسجام عبارات و سلامت بیان زیاد دقت میکرد و بدین قرار شیوهای نگارشی به وجود آورد که در عین سادگی و روانی از فصاحت و بلاغت برخوردار است.
42 شماره روزنامه «قانون» و رسائل اجتماعی و سیاسی پرمغز ملکم، که گاهی بیامضا و گاهی با امضای او چاپ میشد، اگرچه از اغلاط و اشتباهات لغوی و عیب جملهسازی عاری نیست، اما به واسطه سادگی و نزدیکی به زبان تکلم و محاوره عمومی، بهطور قطع هم در بیداری مردم تأثیرگذار بوده و هم در میان ارباب مطبوعات صدر مشروطیت مقبول افتاده و مدتها سرمشق آزادیخواهان و نویسندگان ایران بوده است. پس از کشتهشدن ناصرالدینشاه و رویکارآمدن امینالدوله، مظفرالدینشاه که در سال 1317 برای دیدن نمایشگاه پاریس به اروپا رفته بود، ملکم را به وزیرمختاری ایران در رم منصوب کرد و او همانجا بود تا در تابستان 1326 ق. در شهر لوزان سوئیس درگذشت.
منبع: روزنامه شرق