میراث مکتوب- مراسم نکوداشت اصغر دادبه، عضو شورای عالی علمی مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی دانشگاه علامه طباطبایی، توسط گروه زبان و ادبیات فارسی خانه اندیشمندان علوم انسانی با همکاری ماهنامه ادبی آزما و انجمن سرو سایهفکن روز دوشنبه، هفدهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
در ابتدای این آیین دکتر هرمز رحیمیان، استاد ادبیات اظهار کرد: دادبه در دوستی بینظیر است. او فر فرماندهی دارد و میتواند گروهی را رهبری کند. او نجابت، شرافت، تعهد ایراندوستی داردو هرگز از ایران غافل نشدهاست.
وی افزود: در این سالها بارها در سفر باهم بودیم و از او آموختهام تا شدهام هرمز رحیمیانی که شما اکنون به من لطف دارید. سال ۹۳ در دانشگاه یزد برای استاد دادبه جشن تولد گرفتند و من در سخنرانیام گفتم که وقتی سر کلاس حافظ استاد نشستم، متوجه شدم هرچه تا آن زمان درباره حافظ میدانستم اشتباه بوده. او شاعری منتقد زمانه خود و مبارز بود .
رحیمیان تصریح کرد: بدون مبالغه من تا به امروز فردی به نجابت دکتر دادبه ندیدهام. او با تظاهر و ریا همیشه دشمن است و از تواضع قلابی به شدت منزجر است. او حکیم و فیلسوف واقعی است.
در ادامه، دکتر بهرام پروین گنابادی، استاد ادبیات بیان کرد: من در جوانی عاشق مطالعه کتابهای حکمی بودم و پدرم توصیه کرد از یک استاد راهنمایی بگیرم و یک سیر مطالعاتی درست داشته باشم. حضور دکتر دادبه رسیدم که به من گفت «تاریخ تصوف در اسلام» دکتر قاسم غنی را بخوان و بدان که همه از روی او تاریخ تصوف نوشتهاند ولی کسی اسم او را نمیآورد. این قدرشناسی او برای من خیلی آموزنده بود.
وی ادامه داد: او در تدریس آرایههای ادبی، نگاه فلسفی داشت و من سعی میکردم معلمی را از او یاد بگیرم.
او یک مدیر منظم و بسیار دقیق بود تا جایی که گروه ادبیات، منظمترین و بیحاشیهترین گروه دانشکده بود. او به مشورت و عمل خردمندانه باور دارد و در مشکلات به دنبال مقصر نمیگردد بلکه در پی راه حل است .
دکتر فرهاد طهماسبی، استاد ادبیات نیز گفت: زمینه تحصیلی و تخصصی دکتر دادبه فلسفه و حکمت است. زمینه دیگر پژوهش او ادبیات است و از نخستین کسانی است که مفهوم بینارشتهایبودن را در تحصیل و تدریس و تحقیق به شکل عملی به کار برد و فلسفه و ادبیات را آشتی داد.
وی افزود: دادبه علاوه بر تألیفات فراوان، از معدود استادان نظریهپرداز است؛ از جمله نظریه اخلاقی کمآزاری و خرد عشق یا خرد ایرانی. کلیدواژه «فرهنگ ایرانی» و «ایران فرهنگی» متعلق به اوست و همواره به سخن مرحوم اسلامی ندوشن اشاره دارد که «ایران را از یاد نبریم».این استاد ادبیات تأکید کرد: دادبه برای همه شاگردانش در همه نسلها، یک استاد ویژه است ولی اهل مریدپروری و حلقهسازی نیست و مثل خورشید و باران، بر همگان به یکسان میبارد.
در پایان دکتر اصغر دادبه طی سخنانی اظهار کرد: راه دور میان درد و بیان، راه دور میان حسی که در آدمی هست و میخواهد زبان را ترجمان آن قرار دهد، راه دشواری است. لطف دوستان و حسی که من برای سپاسگزاری دارم، همین وضعیت را دارد. ناگزیرم از آن بیت سعدی مدد بجویم که «هم تازهرویم هم خجل هم شادمان هم تنگدل/کز عهده بیرونآمدن نتوانم این انعام را.»وی افزود: به شیوه خودم خواستم تفألی به دیوان حافظ بزنم. در این مجالس هر کار که میکنم، ذهنم نخست میرود به سوی آن غزلی که مخاطبش ایران است: «جز آستان توأم در جهان پناهی نیست/ سرِ مرا به جز این در، حوالهگاهی نیست» و چند بار این غزل را به مناسبتهای مختلف خواندهام و آخرین بار در خاکسپاری استاد زندهیاد اسلامی ندوشن بود.
امروز ذهنم یک جای دیگر هم رفت: «غمِ زمانه که هیچش کَران نمیبینم/ دَواش جز مِیِ چون ارغوان نمیبینم/ به تَرک خدمت پیرِ مُغان نخواهم گفت/ چرا که مصلحت خود در آن نمیبینم.»
این استاد ادبیات یادآور شد: میخواهم به سخن بزرگی استناد کنم که میگوید برای پیشرفت و پسرفت یک کشور باید به مهندسی و متعلقاتش و همچنین علوم انسانی توجه کرد. مهندسی برای پیشرفت تمدن است زیرا تمدن جنبههای عینی را شامل میشود؛ از ساختمانسازی گرفته تا ابزار آدمکشی. علوم انسانی، شعر و ادب که جلوهگاه راستین و جدی تمام علوم انسانی است، برای پیشرفت فرهنگ لازم است و فرهنگ، جنبههای ذهنی و اخلاقی و تمامی چیزهایی است که آدم را میسازد.
دادبه با اشاره به بزرگی سعدی خاطرنشان کرد: در عظمت فردوسی، راهگشایی و پیشوایی او هیچ تردیدی نیست ولی برای فهم فردوسی باید سعدی را فهمید. او بهتر از هر کسی فهمیده است که فرهنگ یعنی چه. فردوسی و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، بینظیران جهانند ولی حتی اوحدی و وحشی بافقی هم در جهان بینظیر هستند. در غرب به ساختمانهای ۴۰۰ ساله اجازه دستدرازی نمیدهند ولی برای ما اصطلاح «کلنگی» را درست کردهاند تا بنیاد معماری را براندازیم. حالا این «کلنگی کردن» به فرهنگ ما رسیدهاست.
وی در غنای ادبیات فارسی گفت: ادبیات ما منظومههایی دارد که علوم مختلف را یاد میدهند. افلاطون، آن متفکر بزرگ میگوید برترین و موفقترین تربیت، با شعر و موسیقی آغاز میشود و پیش میرود و باعث میشود شخص تربیتشده به لحاظ عاطفی رشد کند. شعر فقط برآورنده نیازهای عاطفی نیست و خیلی جاها نقش علم را هم ایفا کردهاست. زمانی که موسیقی تحریم شد، شعر بار آن را به دوش کشید. افلاطون میگوید موسیقی و شعر به ذهن نظم میدهد و صاحب ذهن منظم، در عالم عین و در رفتار هم منظم است.
دادبه یادآور شد: محتوای ادبیات ما، تمامی معانی علمی و اخلاقی را منعکس میکند. در زمان ما این معانی بلند در کتابهای درسی کلاس پنجم و ششم منعکس میشد. در گذشته ما، فرهنگ با ادبیات در ذهنها جای میگرفت ولی در حال حاضر از این معانی بلند فاصله گرفتهایم. تمامی معانی بلندی که در گذشته در کتابهای درسی بود، آدم میساخت و سازنده بود. من به عنوان یک معلم میگویم هنوز هم این معانی میتواند در کتاب منعکس شود. سعدی در تکتک ابیاتش یک نکته اساسی را درباره انسانسازی مطرح کردهاست. این معانی وقتی با ادبیات خوانده شوند، آرامآرام در ذهنها جای میگیرند. ادبیات فقط مختص کسانی که وارد این رشته میشوند نیست، بلکه همه به آن نیاز دارند. مردم عادی در گذشته به شعر سخن میگفتند و از ضربالمثل استفاده میکردند. ادبیات امروز مسأله جدی ما است.
این استاد ادبیات در پایان تأکید کرد: برای بچهها روزی ۵ دقیقه شعر بخوانید؛ اول گلستان و بوستان و بعد هرچه خواستید. درست است که من به حافظشناسی معروفم ولی برآنم که اگر حافظ نبود، سعدی بود ولی اگر سعدی نبود، حافظ نبود. برای همین است که در این صد سال این همه درباره سعدی بد گفتهاند. نگذاریم ادبیات ما که آینه فرهنگ ارجمند ماست، کلنگی شود و فرزندانمان با ادبیات بیگانه شوند. سربازان فرهنگی ما، فرزندانمان هستند و ابزارشان ادبیات غنی ماست، نگذاریم با آن بیگانه شوند.
منبع: روزنامه اطلاعات