میراث مکتوب – رضاقلیخان در پانزدهم محرم سال 1215 هـق در تهران به دنیا آمد.
پدرش آقامحمدهادی از ملازمان جعفرقلیخان برادر آقامحمدخان قاجار بود و پس از کشتهشدن او صندوقداری و ریاست خادمان خلوتگاه آقامحمدخان را عهدهدار شد؛ اما مورد سوء ظن و خشم او واقع و اموالش ستانده شد و از بیم جان با خانواده به حرم حضرت عبدالعظیم پناه برد و سپس به عراق مهاجرت کرد. در سال 1212 با آغاز پادشاهی فتحعلی شاه و به حکم او، مجددا به دارالخلافه بازگشت و مجدداً مسئولیت پیشین به او واگذار شد. وی هنگام تولد فرزندش در سال 1215 ملازم فتحعلی شاه در سفر خراسان بود و به همین مناسبت نیز نام رضاقلی را بر او نهاد که در زبان ترکی به معنای غلام رضا است. وی در سال 1218 مقارن سه الگی رضاقلیخان، در شیراز درگذشت. پس از درگذشت پدر، رضاقلیخان با مادرش به بارفروش (بابل) نزد خویشاوندان مادری رفت و چنانکه خود نگاشته است، نزدیک به هشت سال در آن شهر سکونت داشت. در حدود یازدهسالگی با مادر خود به شیراز بازگشت. مادر او پس از ازدواج با پسرعمویش محمدمهدیخان شحنه، برای زیارت عازم مکه شد و در مدینه به سال 1227 درگذشت و در «بقیع» به خاک سپرده شد. در «خرم بهشت» ابیاتی دربارۀ این موضوع به چشم میخورد:
دو و دو چو شد سال من لاجــرم ز شیراز شد مــادرم زی حــرم
چو لختی در آن پاک تربت بمانـد به جان و جهان آستین برفشاند
پس از فوت مادر، محمدمهدیخان شحنه سرپرستی و تربیت رضاقلیخان را بر عهده گرفت و در این امر از محبت او فروگذار نکرد. تحصیل رضاقلیخان در شیراز ادامه یافت و به یاری محمدمهدیخان و با توجه به سابقۀ خدمات پدرش، در ابتدای جوانی به دستگاه والی فارس، حسینعلی میرزا فرمانفرما و برادرش حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه وارد شد که فرزندان فتحعلی شاه و اهل شعر بودند.
از آنجا که در سنین دبستان به «سخن موزون زبان گشاده و اندکاندک پا به دایرۀ نظم نهاده» بود، برای مخدومان خود با تخلص «چاکر» شعر میسرود و آنگونه که خود گفته است، نزد آنان «معزز و مکرم» میریست و «مناصب مناسب» داشت.
تغییر تخلص رضاقلیخان از «چاکر» به «هدایت» تحت تأثیر و به امر حاج زینالعابدین شیروانی از مشایخ درویشان نعمتاللهی و ملقب به مستعلی شاه صورت گرفت. هنگامی که حاج زینالعابدین پس از سلوک و سیاحت چندساله، به امر مجذوبعلی شاه به شیراز رفت و در آنجا مقیم شد، رضاقلیخان که به منش و روش صوفیان گرایش داشت، به جرگۀ ارادتمندان وی درآمد. در همین زمان تخلص او به «هدایت» تغییر یافت، به گونهای که بعضی از هممسلکان او را هدایتعلی میخواندند.
رضاقلیخان در سال 1276 به حکم شاه به ریاست دارالفنون و نیابت وزیر علوم، علیقلیخان اعتضادالسلطنه منصوب شد. در اثنای این اشتغالات، در نهادهای نوپای سیاسی و اجتماعی نیز به فعالیت پرداخت. عضویت او در مجلس 25 نفرۀ «مصلحتخانه» که به دستور شاه در سال 1276 برای رایزنی در امور مهم کشوری و لشکری شکل یافت، از جملۀ این امور است.
در آغاز سال 1279 به مربیگری مظفرالدین میرزا، ولیعهد ناصرالدین شاه منصوب شد که بنا بر سنت قاجار حکومت آذربایجان به ولیعهد واگذار میشد؛ از اینرو هدایت حدود پنج سال از زندگی خود را در تبریر سپری کرد.
در سال 1283 با پایانیافتن مأموریتش به تهران بازگشت و دیگر وارد خدمات دولتی نشد. رضاقلیخان سالهای واپسین عمر خود را در گوشهگیری و پژوهش و نگارش «مجمع الفصحا و فرهنگ انجمنآرا» گذراند و در روز جمعه دهم ربیعالثانی 1288 قمری چشم از جهان فروبست.
رضاقلیخان پژوهشگر و نویسندۀ پرکاری بوده است. او تألیفات بسیاری به نظم و نثر در حوزههای گوناگون؛ همچون تذکرهنویسی، عرفان و تصوف، تاریخنگاری، فرهنگنویسی و صنایع ادبی دارد. از جمله آثار او میتوان به مثنویهای ششگانه، منهج الهدایه، تذکره ریاض العارفین، رسالۀ لطایف المعارف، مفتاح الکنوز، فهرس التواریخ، شمس الحقایق، سفارتنامۀ خوارزم، مظاهر الانوار و … اشاره کرد.
هدایتنامه اولین منظومه از مثنویهای ششگانۀ هدایت، موسوم به ستۀ ضروریه است. پنج مثنوی دیگر عبارتند از انیس العاشقین، گلستان ارم، بحر الحقایق، انوارالولایه و خرم بهشت. رضاقلیخان این مثنوی را به سبک و وزن مثنوی معنوی در سالهای 1236 ـ 1237 سروده است.
رضاقلیخان هدایتنامه را همانند منطق الطیر و مثنوی معنوی در بحر رمل سروده و حکایات، احادیث و آیات را به شیوۀ این آثار به نظم کشیده است. هدایت در پیروی از سبک مولوی به تقلید گراییده و بسیاری از ابیات صرفاً در چینش واژگان اشعار مولوی است. اما در بخشهایی تأثیر زبان فردوسی و نظامی و شاعران دیگر بر سرودههای او آشکار است.
جوانی و کمتجربگی شاعر در سرایش مثنوی سبب شده تا ابیات سستی در جایجای اثر به وجود آمده باشد؛ اما با این حال احاطۀ هدایت بر لغات فارسی و عربی و آشنایی او با اشعار بزرگان ادب ایران مشهود است.
هدایتنامه چونان اثری از دورۀ بازگشت در شعر فارسی که سرودۀ شخصیتی برجسته در این دوره است و همچنین به سبب پیوند آن با یکی از جریانهای مهم و تأثیرگذار فکری، سیاسی و اجتماعی، که همانا شیعیسازی ادبیات و تمرکز بر موضوع ولایت در تصوف متشرع نعمتاللهی است، اثری درخور توجه به شمار میآید.
از این اثر دو نسخه موجود است؛ یکی نسخۀ کتابخانۀ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شناره 58/ف که کوشش مصححین در این کتاب بر همین نسخه بوده است و دیگری نسخه شماره 3528 در موزۀ بریتانیا. هر دو نسخه در سال 1253 کتابت شدهاند.
ابتدای این مثنوی اینگونه آغاز شده است:
طوطی جان مست مستان گشته است زانکه محو شکّرستان گشته است
گرچه کامش حالـــــیا بر شکّر است عشق آن شکرستانش در سر است
شور جانها نغمۀ شیریـــن اوســت شوق وصل شکرستان دین اوست
چون شکر در می گذاران از فــراق همچو نی در شعله سوزان ز اشتیاق
منبع: کتابخانۀ تخصصی ادبیات