میراث مکتوب- “گفت: مولانا چه حالت است؟ این که میبینم به بیداریست یا رب یا به خواب؟ مولانا امامزاده گفت: خاموش باش! باد بینيازی خداوند است كه میوزد. سامان سخن گفتن نيست.” (تاریخ جهانگشا)
لغتنامه دهخدا و مؤسسه لغتنامه دهخدا تاریخی پرمایه و عبرتآموز دارد. تقریبا هیچگاه نقل آن بر سر بازار نبوده و از نمد آن بر سر هیچ شخصی و شخصیتی کلاهی نیامده. بی سر و صدا، از ادیب و مترجم و اسلامشناس و تاریخدان و نخستوزیر و وزیر و وکیل و لشکری بلندپایه به خدمتش آمدهاند، ماهی یا سالی و سالیانی ماندهاند و از کار گل تا کار دل کردهاند و همه افتخارشان این بوده که ورقی بر اوراق آن یا حتی کلمهای بر واژگان آن افزودهاند و یا از آن هم کمتر، فیشنویسی کردهاند و رفتهاند. فهرست کسانی که در طول چند ده سال برای لغتنامه دهخدا کار کردهاند و تنوع شگفتانگیز آنان از حیث شغل، تحصیلات و دیدگاههای سیاسی (از علمای دینی نام و نشاندار تا وزیر و نخستوزیر و سیاستمدار مخالف و موافق) میتواند به این پرسشِ درست، پاسخ دهد که در شرایط نابسامان دهههای پیش چطور در وجود آمدن این فرهنگ ممکن شده است. فرهنگی که لویی ماسینیون آن را اثری هرکولآسا میداند.
همه آنها که نام بردم را چه انگیزهای به دهخدا کشاند؟ هر کس از ظن خود هر چه خواهد بگوید اما مهم این است که هیچکدام را سودای ریاست و به هم زدن نام و نشان نیاورد. چنانکه اخیرا با تلاشی چند ساله و جستجوهای عمیق فهرست یاریگران تالیف و ویرایش و انتشار لغتنامه به دست آمده و سندی شده است بر تعلق خاطر همه میهندوستان ایرانی به زبان فارسی. اگر به شما بگویم نقشه محل تولد و زندگی یاریگران تالیف لغتنامه دهخدا بر نقشه ایران تطابق کامل دارد هم نباید شگفتزده بشوید؛ بلی، از همه جای ایران.
هیچکس هم با مدرک صوری و نمرههای سیاسی و پولی به لغتنامه نیامد. این نهاد فرهنگی خوشنام ارزش و اعتبار خود را از تلاش بیشائبه و درستکارانه دهها مولف و استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی به دست آورده است.
در عین حال دولتها هیچگاه توجهی شایسته و بایسته به این نهاد عظیم فرهنگی نداشتهاند. هیچ دولتی برای آن سرمایهای که کارش را بدرستی و با تمام ظرفیت پیش ببرد اختصاص نداد. چه از آن قدیمها که قرار بود از محل فروش پهن اسبان سلطنتی هزینههای آن تامین شود و نشد و چه بعدها و در دولتهای دیگر. این هوشمندی مدیر ارزشمند وقت لغتنامه مرحوم سیدجعفر شهیدی بود که برای لغتنامه مداخلی نسبتا دایمی فراهم آورد (پیش از او نیز مرحوم دکتر معین در تامین نیازهای موسسه کارهای مهمی کرد). تاسیس مرکز آموزش زبان فارسی برای پاسخگویی به نیاز دانشجویان و اتباع خارجی آب باریکهای برای لغتنامه فراهم آورد. با اتکاء به این درآمد ایشان و مرحوم دکتر دبیرسیاقی و استادان بیبدیل یعنی دکتر رسول شایسته، دکتر سعید نجفی اسداللهی و دکتر حسن انوری و به یاری علاقمندانی فاضل دست به کار تالیف لغتنامه بزرگ فارسی زدند تا میراث دهخدا با شیوههای علمی و ظرفیتهای جدید بروزرسانی شود و بماند و ثمر نیک دهد. موسسه لغتنامه دهخدا از جهت ساختمان هم در موقوفات مرحوم دکتر محمود افشار یزدی ساکن است از این بابت هم وامدار دولتها نیست. استادان نام برده شخصیتهایی آنچنان بزرگند که بسیاری از ما و احتمالا مقامات عاقل آرزو دارند که در قاب عکسی کنار آنها قرار گیرند.
اما در عین حال تاکنون این رسم هم نانوشته و ناگفته بوده که موسسه از تلاطم سیاسی که از آمد و رفت دولتها به وجود میآید برکنار باشد و البته لازمه نتیجه دادن اموری که دهها سال انجام آنها طول میکشد همین رویه بوده. این نکته ساده را همه دولتها فهمیده بودند و از آنجا که کار در لغتنامه دهخدا تا حد بسیاری داوطلبانه و یا با مقرریهای بسیار اندک (باعث شرمساری وزارتخانههای علمی و فرهنگی و ارشادی) بود، آسیب زدن به این مجموعه (چنان که در ذات روسا است و آن را پذیرفتهایم) طمع کسی را برنمیانگیخت. در این سالها معمول هم بود که مدیری همدل و صاحب فهم که جایگاه استادان پیشگفته را دریابد و بتواند حداقل به زبان قدمی بردارد بر راس این مجموعه مینشست. آخرین آنها تا پیش از خانم زمردی آقای دکتر بیجنخان بود که عاقله مردی بود که پس از مدتها در ارکان موسسه تحرکی ایجاد کرد و کارهای بزرگی در پیش گرفت و مهمترین آنها به گمان من تهیه زیرساختهای آنلاین تالیف لغتنامه برای بهرهگیری از توان استادان زبان فارسی سراسر کشور و جهان بود که کاری است کارستان. از دوره خدمت او هنوز یازده ماه باقی بود که توفانی که دانشگاه تهران را درنوردیده بود به لغتنامه رسید.
بدون اینکه هیچ دلیل عقلی و نقلی وجود داشته باشد (دکتر بیجنخان از چهرههای بسیار موجه علمی، اخلاقی و مدیریتی دانشگاه تهران است) و احتمالا به اشاره رییس جدید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران یکی از همفکران او یعنی خانم دکتر زمردی به ریاست موسسه لغتنامه منصوب شد.
رییس دانشکده ادبیات همان است که در مراسم معارفه خانم زمردی گمان میکرد دکتر سعید نجفی اسداللهی مولف غلط ننویسیم است و به ایشان فرمود که ما از کتاب غلط ننویسیم شما بهرهها بردهایم و با این حد از نادانستن از حوزه تخصصی (دکترای ادبیات و استاد تمام) تمامی اعتبار علمی مدارک دانشگاه تهران را یکتنه بر باد داد.
رییس جدید هم در نخستین روز کاری اقدام به اخراج خواهر همسر مرحوم خویش کرد. این خانم البته کارمند قراردادی موسسه بود. اینها بود تا روز دیگر که نوبت به برکناری سرپرست بخش تالیف و مسئول خوشذوق و هنرمند روابط عمومی رسید. نفر اول 26 سال پا به پای لغتنامه آمده بود و از دید مولفان نخ تسبیح بخش تالیف بود. هنگامی که استادان از رییس جدید دلیل خواستند گفته شد که در اختیار من نیست و نتیجه این شد که اکنون شد: تعطیلی بخش تالیف.
موسسه لغتنامه دهخدا پولی ندارد. از درآمدی که بابت آموزش زبان فارسی به دست میآورد درصدی هم به نفع دانشگاه تهران کسر میشود. کاری که انجام میدهد مربوط به ماه و سال نیست و نتیجه دادن آن دههها طول میکشد. بخش مهمی از کارها با نیروی عشق به ایران و زبان فارسی پیش میرود و مابهازای مادی و پرداختهای آنچنانی ندارد. همانطور که دیگران عاقل بودند و به آن کاری نداشتند و گاه محض افتخار خودشان کمکی کردند و عکسی به یادگار با مولفان گرانسنگ آن گرفتند، دولتیان جدید هم همین کنند. درک زمانبر بودن فعالیتهای عمیق فرهنگی و لزوم آرامش و عدم تلاطم در اطراف آن دشوار نیست. هدایت امور دانشگاهی و فرهنگی بازی نیست، بویژه سیاسیبازی. مباد که به قول مرحوم دهخدا پوست بر استخوان ترنجیده شود.
حمیدرضا اسلامی
روزنامهنگار و عضو مؤسس بنیاد حامیان مؤسسه لغتنامه دهخدا
روزنامه هممیهن، یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱, ص ۳