میراث مکتوب به نقل از اعتماد- متون كلاسیك ادبیات فارسی به سبب پایداری آنها در دورهای از تاریخ ادبیات قدمایی، طبعا با مسئلۀ «تصحیح» به عنوان وجهی اجتنابناپذیر مواجه است. در این میان طبعا اثری مانند شاهنامه یكی از مناقشهبرانگیزترین متون ادبی تاریخ ماست. شاهنامه به سبب تأویلپذیری بالایی كه دارد، همواره در كانون تنوع دیدگاهها و تباین آرای صاحبنظران بوده است. چه در مورد جهان اندیشگانی فردوسی و منابع الهامبخش او در پدیدآوردن شاهنامه، این اثر سترگ پارسی و چه در باب ساختار و زبان این اثر همواره اختلافنظر بسیار بوده و این، به مسئله تصحیح این متن كلاسیك حماسی در قلمرو زبان فارسی، موضوعیت ویژهای داده است. به مناسبت اول بهمن، زادروز حكیم ابوالقاسم فردوسی، سراغ تنی چند از صاحبنظران در حوزه شاهنامهپژوهی رفتیم و پرسشی مشترك را با آنها در میان گذاشتیم. اینكه در میان تصحیحات موجود از شاهنامه، كدامیك را معتبرتر و به روح این اثر نزدیكتر مییابند و دلایلشان برای این امر چیست؟ پرسشی كه علی بهرامیان، از اعضای فرهنگستان زبان و ادبی فارسی و نیز مركز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ابوالفضل خطیبی، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و محمد افشین وفایی عضو هیات علمی دانشگاه تهران هر یك در نوشتاری مستقل به آن پاسخ گفتهاند.
شاهكار خالقی / علی بهرامیان
بیهیچ گزافه، مقام هیچ یك از منظومههای فارسی همپایه شاهنامه فردوسی نبوده است. از نسخههای پرشكوه برجای مانده پیداست كه ایرانیان در طول تاریخ هرچه از انواع فن و هنر داشتهاند، تقدیم شاهنامه فردوسی كرده اند؛ از خوشنویسان و كاتبان تا تذهیب كاران و نگارگران و جلدسازان و دیگر هنرها و فنون چشم نواز. حتی میتوان گفت كه شماری از سلسلههای حاكم كوشیدند مجمعی از هنرمندان روزگار خود گرد آورند و نسخهای زیبا و فریبا از شاهنامه برای آیندگان به یادگار برجای گذارند و بسا كه گذشته از جنبههای ادبی و هنر دوستی، این موضوع سودمندیهای سیاسی هم به ویژه از حیث مشروعیت در برداشت. شاهنامه دوره سلطان ابوسعید ایلخان در سده 8ق از جمله نخستین نمونهها از نگارگری ایرانی است و جای خوشبختی است كه اوراقی از آن هنوز در دست است. همچنین شاهنامههای بایسنغری و طهماسبی و دهها نمونه دیگر نشان میدهد كه ایرانیان همواره كوشیدهاند این سند باارزش ملی را به بهترین صورت نگهبانی كنند و آن را جلوه گاه انواع هنر قرار دهند. فراموش نمیكنم كه یكبار خدمت زنده یاد استاد دكتر زرینكوب عرض كردم در كتابخانهها و گنجینههای ماوراءالنهر نسخههایی از شاهنامه دیدم كه كاتب در اوراق متعدد جاهایی را برای تصویرگری، سپید و دستنخورده باقی گذاشته بود و استاد بلافاصله فرمود: چون شاهنامه از آغاز با «تصویر» پیوند داشت. با این همه روشن است كه شاهنامه فردوسی دست كم در بخشهایی چشمگیر از آن، روایتی اساطیری از گذشته ایران و ایرانیان است و زبان و لغات آن در طول تاریخ دستخوش تغییرات و دگرگونیهای بسیار شده است، به ویژه كه بسیاری از كاتبان به خود اجازه میدادند كلمات آشناتر را جایگزین واژههای ناشناخته كنند و حتی طبع شاعری خود را به فردوسی نزدیك ببینند و ابیاتی به جای او بسرایند و لابهلای شاهنامه بگنجانند. دشواریهای خط فارسی را هم باید در نظر گرفت كه در تبدیل و تصحیف نقش اساسی دارد.
بدین سان، در نسخههای شاهنامه دگرگونیهای چشمگیری پدید آمد و در موارد قابل توجهی، «ابیات الحاقی» بسا كه اساس داوری در باب فردوسی قرار گرفت یا بر سرنوشت داستانی از شاهنامه تاثیر نهاد. بدیهی است، نسخهای كه فردوسی به صورت نهایی از شاهنامه ترتیب داد، به خط خود او، در دست نیست و كهنترین نسخههای شناسایی شده از شاهنامه به سده 7 ق بازمیگردد؛ یعنی بیش از 200 سال پس از ختم سرایش آن. اكنون و پس از گذشت بیش از هزار سال از سرایش این منظومه گرانقدر و با وجود این همه دشواریها، چگونه میتوان «تصحیحی» مبتنی بر اصول و ضوابط پذیرفته شده علمی از شاهنامه به دست داد؟ در اینجا مجال چندانی برای اشاره به چاپها و سابقه تصحیح انتقادی شاهنامه، یعنی مقابله نسخههای كهن با یكدیگر و دیگر مراحل در این شیوه در ارایه متون نظم و نثر كهن نیست و به هر حال در مطالعه و استفاده از هر یك نباید جانب احتیاط را از دست داد، زیرا تصحیح شاهنامه و حدس یا تشخیص نسبی ابیات الحاقی و لغات افزوده و تحریف و تبدیل شده در آن، به پژوهشهایی بسیار عمیقتر و فراتر از مقابله و ضبط نسخهها نیاز دارد و این امتیازی است كه میتوان با كمال اطمینان آن را در شاهنامه به تصحیح و كوشش استاد دكتر خالقی مطلق یافت. نه فقط ضبط درست و دقیق اختلاف میان نسخهها، بلكه 3 جلد یادداشتهای مفصل ایشان، به درستی نشان میدهد كه استاد برای تصحیح شاهنامه چه مسیر دشوار و سختی پیموده و حتی راه را برای آیندگان نیز تا حد قابل توجهی گشوده است. بدین ترتیب و با همت ستودنی استاد دكتر خالقی مطلق، نسلهای آینده میتوانند با اطمینان بیشتری شاهنامه بخوانند و از آن بهره ببرند؛ حتی اگر در آینده نسخههای كهنتر و مهمتری از شاهنامه در گوشه و كنار جهان به دست آمد، تصحیح دكتر خالقی همچنان و از هر جهت عیار كار خواهد بود. دكتر خالقی بیش از نیم قرن از زندگی خود را بر سر شاهنامه نهاد تا در واقع شاهنامه با اطمینان بیشتری خوانده شود و سپاس از او جز این نیست كه شاهنامه بخوانیم.
لعل رمّانی ویرایشهای وطنی / ابوالفضل خطیبی
طی حدود دو قرن گذشته، در زمینه شاهنامهپژوهی و تصحیح متن آن، پنج نقطه درخشان دیده میشود: یكم، در 1829م تِرنِر ماكان نخستین بار چاپ كامل شاهنامه را در چهار جلد در كلكته منتشر كرد؛ دوم: ژول موهل پس از سالها پژوهش در نسخههای شاهنامه، متن اصلی و ترجمه فرانسوی آن را در فاصله سالهای 1838-1878م انتشار داد؛ سوم، در1920م چاپ دوم كتاب حماسه ملی ایران، نوشته تئودور نولدكه، ایرانشناس برجسته آلمانی به چاپ رسید كه نقطه عطفی در پژوهشهای شاهنامهشناسی است. چهارم، در میانه قرن بیستم میلادی تصحیح شاهنامه با روش و نسخههای جدیدی در اتحاد جماهیر شوروی سابق، زیر نظر برتلس و عبدالحسین نوشین به انجام رسید و مجلدات نه گانه آن از سال 1960 تا 1971م در مسكو انتشار یافت. اما در سال 1366ش با انتشار نخستین جلد از تصحیح جلال خالقی مطلق در نیویورك، نقطه عطفی در تصحیح انتقادی متن شاهنامه پدید آمد و از آن پس دگرگونیهای مهمی در مسیر شاهنامهشناسی رخ نمود، تا آنجا كه میتوان جریان شاهنامهشناسی را به دو دوره پیش از خالقی مطلق و پس از او تقسیم كرد. این تصحیح در 8 جلد، نخست در نیویورك و سپس در فاصله سالهای 1386 تا 1389ش، متن كامل آن همراه با سه جلد یادداشتهای توضیحی بیتها در مجموع در 11 جلد در تهران انتشار یافت. در 1393 یك جلد بیتیاب نیز به عنوان جلد دوازدهم به این مجموعه اضافه شد. در همین سال خالقی مطلق چاپ دوم این تصحیح را پس از مقابله متنِ هشت جلدی با نسخه نویافته سنژوزفِ بیروت با گزیدهای از نسخهبدلها در دو جلد در انتشارات سخن منتشر كرد. در همین سال دوره چهارجلدی این ویرایش نیز در قطع كوچكتر انتشار یافت. خالقی مطلق نخستین بار كهنترین نسخه شاهنامه، یعنی فلورانس 614ق را در نیمه اول شاهنامه اساس تصحیح قرار داد و گذشته از این نسخه، از 15 نسخه دیگر كه نسخههای كهن و معتبری چون استانبول 731ق، قاهره 741ق و كراچی 752ق نیز در میان آنها بود و تا آن زمان در هیچ تصحیح دیگری استفاده نشده بود، بهره برد. از ویژگیهای مهم این تصحیح، ثبت دقیق همه نسخهبدلها در پانوشت و اتخاذ شیوهای نوین در تصحیح متن بود. در تصحیح خالقی مطلق بر خلاف چاپهای ماكان و موهل، به سبب وجود نسخهبدلهای انبوه، روش كار مصحح مشخص شده است. مصحح بر خلاف چاپ مسكو در تصحیح متن، مكانیكی عمل نكرده است كه آنچه در نسخه اساس او بود، همان را در متن بنهد و یا اگر بیتی نبود، آن بیت را به پانوشت ببرد. روش او، تحقیقی است، بدین معنی كه مصحح در عین توجه به نسخه اساس، از همه امكانات تصحیح سود جسته است؛ از آن جملهاند: توجه به بیتهای منقول از شاهنامه در متون مختلف فارسی و توجه به ساختهای مشابه در جای جای شاهنامه و نیز در متون فارسی معاصر فردوسی و توجه به روایات مشابه شاهنامه در متون فارسی و عربی كه مانند شاهنامه با میانجی یا بی میانجی منبعث از خداینامه بودند.
خالقی مطلق در تشخیص بیتها و قطعات الحاقی ملاكهایی را به كار گرفت كه پیش از آن، هیچ یك از مصححان شاهنامه توجهی به این ملاكها نداشتند. گذشته از بود یا نبودِ این قطعات در نسخههای مختلف، یكی از مهمترین ملاكهای او توجه به ویژگیهای سبكی این قطعات و سنجش آنها با شعرهای اصیل فردوسی است. از دیگر ملاكهای او، منطق درونمتنی و برونمتنی اینگونه بیتها و قطعات است؛ بدین معنی كه قطعه مورد نظر در بافت سخن با بیتهای پس و پیش خود پیوندی انداموار (ارگانیك) دارد یا اینكه مانند وصلهای ناهماهنگ و ناسازوار به متن سنجاق شده است. در مورد منطق برونمتنی، این نكته برای خالقی مطلق اهمیت دارد كه روایت قطعه مورد نظر، اساساً میتوانست در متنِ منثورِ اساسِ نظمِ شاعر باشد یا نه. مصحح، برخلاف مصححان پیشین چه در مقالاتی مستقل و چه در یادداشتهای شاهنامه، شواهد و دلایل خود را برای الحاقی انگاشتن برخی قطعات شرح داده است. او در یكی از مهمترین مقالات خود با عنوان «معرفی قطعات الحاقی شاهنامه» درباره یازده قطعه شاهنامه به بحث پرداخت و با عرضه دلایل و شواهد مختلف آنها را الحاقی دانست بهطور كلی، خالقی مطلق در مقایسه با همه مصححان پیشین شاهنامه، در تشخیص قطعات و بیتهای الحاقی موفقتر بوده است.بهطور كلی شاهنامههای موجود در بازار نشر را میتوان به چهار دسته تقسیم كرد: دسته یكم تصحیحات مبتنی بر نسخههای خطی شاهنامه كه اختلاف نسخهها یا نسخهبدلها در پانوشت صفحات درج شده باشند، مانندِ چاپ مسكو و جلال خالقی مطلق؛ دسته دوم تصحیحاتِ بدون ثبت نسخهبدلها در پانوشت، مانند چاپ ژول موهل و مصطفی جیحونی؛ دسته سوم چاپهای مبتنی بر تصحیحات و چاپهای دیگر، مانند چاپ بروخیم؛ و دسته چهارم چاپهای مبتنی بر چاپهای سنگی قدیمی در یك مجلدِ معمولاً رحلی. متأسفانه برخی گمان میكنند چاپهای سنگی قدیمی شاهنامه معتبرتر از بقیه است، حال آنكه اینگونه چاپها از میان چاپهای شاهنامه، بیاعتبارترینِ آنهاست و پر است از غلطهای فاحش و بیتها و قطعاتی كه به هیچ روی سروده فردوسی نیستند. برای پژوهندگان و استادان در كارِ پژوهش، معتبرترین چاپ شاهنامه، تصحیح هشت جلدی جلال خالقی مطلق با نسخهبدلهای آن است، همراه با سه جلد شرح آن. امروزه غالب قریب به اتفاق پژوهندگان در داخل ایران و خارج از ایران به همین تصحیح استناد میكنند. برای عموم خوانندگان كه به نسخهبدلها نیازی ندارند و فقط میخواهند متن معتبری از شاهنامه را بخوانند، معتبرترین آنها، ویرایش دوم خالقی مطلق از انتشارات سخن است در دو جلد یا چهار جلد. برخی بر این گماناند كه چاپ شاهنامه هم مثلاً مانندِ اتومبیل یا قطعات الكترونیكی است و طبعاً نوع خارجی آن باكیفیتتر و بهتر؛ ولی در دوران ما، در زمینه ویرایش متون فارسی، سوای چند استثناء، جنس خانگی، همچون لعل رمّانی گواراتر است، مگر آنكه غرض در میان باشد.
كاری بزرگ برای متنی سترگ / محمد افشین وفایی
بیشك تصحیح استاد جلال خالقی مطلق جدیترین و علمیترین كار روی شاهنامه است. تقریباً روی هیچ متن فارسی دیگری چنین پژوهش گستردهای صورت نگرفته است. خالقی خود با وقوف كامل بر همه مشكلاتی كه بر سر تصحیح متن شاهنامه وجود داشته پای در میدان عمل گذاشته و با بیش از چهل سال كار متوالی بر روی شاهنامه بنای تحقیقاتی تازه را پی افكنده است. تا شصت هفتاد سال پیش شاهنامهپژوهی وضع خوبی در ایران نداشت. متن شاهنامه به دلیل تصرفاتی كه در طول سدههای مختلف روی آن صورت گرفته بود نیاز به تصحیحی انتقادی داشت تا سخن اصلی شاعر از سخن كاتبان متمایز شود. وضعیت نسخههای شاهنامه تعریفی نداشت. كاتبان كمسواد متن را درست نخوانده بودند. گاه مطابق میل خود در آن دست برده و ابیاتی از خویش افزوده یا كاسته بودند. تحول زبان فارسی نیز باعث شده بود به مرور زبان دستنویسها نوتر و از اصل خود دورتر شود. قدیمترین نسخ شاهنامه كه تعدادشان بسیار هم اندك است بیش از دویست سال با روزگار شاعر فاصله دارند و همینها كار تحقیق روی متن شاهنامه را دشوار میكرد.
خوشبختانه شرقشناسان به این متن مهم توجه نشان دادند و تحقیقات مفیدی روی آن انجام پذیرفت. چاپهای ترنر مكن (كلكته، 1829)، ژول مول (پاریس، 1878)، فولِّرس و شاگردش لنداوئر (لیدن، 1877- 1884) و چاپ معروف به چاپ مسكو (مسكو، 1960- 1971) از جمله كوششهایی بود كه ایشان در جهت تصحیح و طبع شاهنامه انجام دادند. البته در این میان از ایرانیان نیز امثال سید حسن تقیزاده، محمد قزوینی و محمدعلی فروغی برخاستند و تحقیقات معتبری درباره شاهنامه كردند. اما مجموعا مرجع شاهنامهپژوهی، مستشرقان بودند. تا اینكه به بركت تحقیقات دكتر جلال خالقی مطلق و بعضی محققان دیگر، این مرجعیت خوشبختانه به ایرانیان بازگشت. خالقی توانست با صرف حدود نیم قرن از عمر گرانمایه معتبرترین متن شاهنامه را به جهانیان عرضه كند.همچنین، خالقی هیچگاه از ارزیابی و نقد كارهای پیشین خود غافل نبوده و همواره با به دست آمدن اطلاعات جدید یا نوشتهشدن نقدهایی كه درست پنداشته، به تجدید نظر در آثار خویش پرداخته است. آویزهای بر یادداشتهای شاهنامه كه در اصلاح و تكمیل مطالب قبلی چند سال پیش بر آخر جلد یازدهم یادداشتهای شاهنامه افزوده شده این مطلب را به خوبی نشان میدهد. خالقی عملا با تصحیح شاهنامه، فن تصحیح متن را در ایران بسیار پیشتر برده است. او معتقد است در تصحیح شاهنامه آمیختن بی قاعده ضبط نسخههای مختلف با هم، تنها ما را از سخن اصلی شاعر دورتر میكند، چنانكه پیروی كوركورانه از اقدم نسخ نیز همیشه راهگشا نمیتواند بود. آن هم در مورد متنی مانند شاهنامه كه كهنترین دستنویس آن (كه تازه آن هم تنها نیمی از متن شاهنامه را در بر دارد) بیش از دویست سال با سروده شدن متن اصلی فاصله دارد. میدانیم كه شاهنامه همواره در طول قرون و اعصار دستخوش تحریفها و تغییرات و تصحیفات متعددی شده است. بنابراین یافتن سخن اصلی شاعر از میان این دستنویسها جز ملاك قرار دادن دستنویسهای معتبر به عنوان اساس كار، آگاهی از علوم دیگری را نیاز دارد كه خوشبختانه این همه در وجود خالقی جمع است. از این روی خالقی در كار تصحیح شاهنامه روش علمی انتقادی تازهای اختیار كرد كه پیش از او كسی یكجا از آنها بهره نبرده بود. خالقی ابتدا بررسی 10 سالهای روی پنجاه نسخه كهن شاهنامه انجام داد و معتبرترین آنها را شناسایی كرد و اساس كار خویش قرار داد. سپس كوشید تا با روش علمی انتقادی خود و با احاطهای كمنظیر به سبك و زبان شاهنامه، تحریفها و تصحیفها و ابیات الحاقی این دستنویسها و ابیات افتاده آنها را شناسایی كند و از آن میان صورت اصلی سخن فردوسی را از لابلای دستنویسها بیرون بكشد و باقی را در پای صفحه به دقت و روشمندی ضبط كند. خصوصاً اینكه از این طریق نشان داد كه تا چه حد گاهی نویسشهای غلط یاریگر مصحح در رسیدن به نویسش درست هستند. باری اگر انجام دادن كامل این كار، یعنی رسیدن به گفته اصلی شاعر، به سبب كمبود امكانات و فاصله زیاد روزگار ما با روزگار شاعر در تمام موارد محال است اما بیگمان خالقی با داوری درست میان ضبطهای مختلف، متن شاهنامه را به صورت اصلی بسیار نزدیك كرده است. بعد از تصحیح خالقی و چاپ آن، نسخه مهم كتابخانه دانشگاه سن ژوزف در بیروت پیدا شد كه از بعضی جهات مخصوصاً از جهت كمترداشتن روایتهای الحاقی شاهنامه مهم است و تأییدی بود بر بسیاری از حدسها و انتخابهای خالقی.
یكی دیگر از وجوه اهمیت كار خالقی در تصحیح شاهنامه این است كه او معمولاً دلایل برتر دانستن ضبط خود را در موارد محل اختلاف، در یادداشتهای شاهنامه آورده است. بسیاری از اصطلاحاتی كه امروز در فن تصحیح متن جا افتاده است اولین بار توسط خالقی به كار برده شده است.
خالقی برای اولین بار در تصحیح شاهنامه درباره منابع جانبی تحقیق مفصل كرده و خطرات و فواید استفاده از آنها را یادآور شده و خودش نیز در كارش بهاندازه كافی از منابع جانبی بهره برده است. با اینكه گاه بعضی از موارد این دسته از منابع میتوانند گمراهكننده باشند اما موارد بسیاری هم هست كه بیتوجهی به آنها به كار خلل وارد خواهد كرد. بیتهای پراكنده شاهنامه در متون سدههای پنجم و ششم و ترجمه بنداری از شاهنامه نمونههایی از این دسته منابع هستند كه خالقی از آنها بهره برده است. خالقی چنانكه در شناسایی و جا انداختن بسیاری از فنون تصحیح متون فارسی پیشگام بوده است، باب تازه دیگری نیز گشوده و با زیر و زبرگذاری كلمات سعی در جبران نقص خط نموده و كوشیده تا تلفظ فردوسی را در شاهنامهاش بنمایاند و ادیبان و زبانشناسان تاریخی را دعوت به بحث و انتقاد جزئیتر درباره زبان فارسی در طوس قرن چهارم هجری كرده است و این درست مصداق پیشبرد دانش است. باید سپاسگزار او بود كه به تن تنها خطر كرده و بخش قابل ملاحظهای از راه را طی كرده و خویشتن را در معرض انتقاد گذاشته تا باز شاهنامهشناسی و مطالعات تاریخی زبان فارسی آماده برداشتن گامهایی رو به جلو شود. یادداشتهای شاهنامه، واژهنامه آن و مقالات خالقی همواره نكات تازهای را در خود داشتهاند و راهگشای محققان بودهاند. بیگمان نام خالقی همیشه در صدر تحقیقات شاهنامهپژوهی خواهد ماند.
منبع: روزنامه اعتماد