میراث مکتوب- وطن، مأمن و مأوایی پر مهر است که در آغوش آن زیستن با گرانبهاتربن میراث دنیا نیز قابل مقابله نیست. دین عقیده مقدس، وطن خانه مقدس و امید، زندگی مقدس ملتهاست. اینجا؛ ایران، مهد پرورش اساطیر پر آوازه ایرانی است که جایگاهی همچون آزادگان این میهن دارند و در راه شکوهمندی و سرافرازی این دیار چه سختیها و دشواریهایی را که متحمل نشدند. این خاک به یمن قدوم پر شکوهشان، همچنان بر کاخ رفیع علم و هنر و ادب تکیه زدهاست. ایران و ایرانی، از دیرباز به واسطه ذوق و قریحه سرشار خود زبانزد خاص و عام بوده و در خارج از مرزهای این مرز و بوم شیفتگان و علاقمندان خود را به تعظیم در برابر علم و ادب فارسی و مقام شامخ فرهیختگان درگاهش فراخوانده است. آنچنان که اشعار نغز و دلکش شاعران و ادیبانش، در قلوب ایرانی و غیر ایرانی خوش نشسته و به زیبایی هر چه تمام ستایش میشود.
امروز؛ ۲۸ اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری است، آن حکیم متأله و ژرفاندیشی که با روشن بینی و اشعار پر معنای خود عاشقان و شیفتگانش از راه دور و نزدیک را به سوی خود کشانده و شیوه شاد زیستی را به آنها یادآور میشود. این شاعر نامیران، تنها یک شاعر نبوده، بلکه فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دوره سلجوقی است که جایگاه و مرتبت علمی وی چه بسا برتر از جایگاه ادبی او است و همین پیشتازی علمی باب شهره شدن به لقب «حجةالحق» را برای وی گشود. شاعر حکیمی که آوازه وی بیشتر به واسطه نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبانهای زنده ترجمه نمودهاند و ادوارد فیتزجرالد در زمره کسانی بود که رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و معروفیت وی در اروپا را بیش از پیش تسریع بخشید.
به همین مناسبت یک پژوهشگر و نویسنده ادبی، به بررسی مقام شامخ این شاعر متأله پرداخت و از خیام و زندگانی پر حکمتش سخن راند.
محمد قاضی بیان کرد: شخصیت هر انسانی، به خصوص کسانی که در علم و دانش پژوهش و بررسی دارند، با اجتماع و حکومتی که بر آن اجتماع حاکم است شکل میگیرد. در درجه اول خیام یک انسان است و همانند هر انسان دیگری جمیع نقیضین در وجود او است، لذا میتواند انسانی خوب و بد و یا مذهبی و غیر مذهبی باشد.
وی ادامه داد: خیام نیز از پدری و مادری زاده شده و در جامعهای تحت یک حکومت زندگی میکرد، اما در این بین افرادی نیز هستند که به دلیل نبوغ و استعدادی که دارند نمیتوانند خود را با شرایط موجود وفق دهند، خیام نیز در این دسته قرار میگیرد و نابغهای است که در درجه اول بزرگترین ریاضیدان زمان خود است و در مورد نجوم، تحقیقاتی دارد و جزو زیج ملکشاهی (تقویم و گاهشماری) نیز بودهاست. این شخصیت کسی بوده که تقویم بسیار دقیقی را سازماندهی کرد که بر بسیاری از تجهیزات نجومی کنونی ارجحیت دارد.
قاضی، خیام را یک ریاضیدان مشهور قلمداد کرد که حکومت وقت برای وی احترام زیادی قائل بود و در امور نجوم و مراحل مختلف علمی از این حکیم استفاده میکرد.
وی خیام را دارای اعتقادات مذهبی دانست که این اعتقادات را در قالب شک بیان میکرد و گفت: شک در دو نوع فلسفی و معمولی خلاصه میشود که خیام دارای شک فلسفی بود، بدین مفهوم که برای مثال من شک میکنم خورشید وجود دارد یا خیر و باید تحقیق کنیم که آیا خورشید وجود فیزیکی دارد و یا ندارد. درمورد خدا نیز یک عده معتقدند که خدا وجود دارد و برخی دیگر از این افراد صرفا تقلید میکنند، بدون آنکه تحقیقی در این زمینه داشته باشند. اما در این بین افرادی نیز هستند که میگویند خدایی وجود دارد، اما باید در مورد اعتقاد خود تحقیق کنند تا بتوانند پاسخگوی سوالات دیگران درمورد اعتقادات خود باشند. حال عدهای از فلسفیون معتقدند که ما باید شک کنیم آیا خدایی وجود دارد یا خیر و بعد به دنبال اثبات و یقین آن برویم و خیام نیز جزو این دسته است که به دنبال اثبات اعتقادات خود بود و همین امر، این جریان فکری را ایجاد میکرد که خیام فردی دهری مذهب و یا بیمذهب است.
قاضی با اشاره به این بیت «هفتاد و دو ملتند در دین کم و بیش/از ملتها عشق تو دارم در کیش/چه کفر و چه اسلام چه طاعت چه گناه /مقصود تویی بهانه بردار از پیش»، اظهار کرد: خیام عاشق پیشه نبود و حافظ نیز از همین هفتاد و دو ملت استفاده کرده و فرموده «جنگِ هفتاد و دو ملت همه را عُذر بِنِه/چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند» که مولوی نیز مفهومی مشابه این ابیات را در داستان فیل و اتاق تاریک بیان کردهاست. شیخ بهائی نیز درخصوص مصراع آخر «مقصود تویی بهانه بردار از پیش»، فرموده : «مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است».
وی درخصوص سرودههای خیام با موضوعات و مسائل اجتماعی، خاطرنشان کرد: درخصوص مسائلی با محوریت اجتماعی خیام این چنین شعر سروده «سنت بکن و فریضه حق بگذار»؛ آنچه را که دستور حق است اجرا کن که حافظ نیز با این مضمون چنین بیتی سروده «ما نگوئیم بد و میل به ناحق نکنیم/ جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم/ کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم»؛ که چنین مفهومی استنباط میشود که «سنت بکن و فریضه حق بگذار/ وان لقمه که داری ز کسان بازمدار»؛ این بیت اشاره به یکی از دستورات خداوند دارد که به انسانیت و بخشش آنچه که انسان دارد به دیگران توجه کرده است.
وی ادامه داد: در بیت دیگر چنین آمده «غیبت مکن و مجوی کس را آزار» که به یکی دیگر از دستورات خداوند که همان آزار نرساندن به دیگران و غیبت نکردن است اشاره دارد. در ادامه فرموده «در عهده آن جهان منم باده بیار»؛ اگر تو از این دستورات پیروی کردی و احیانا باده نوشی هم کردی، ناراحت نباش که من میتوانم در آن جهان پاسخگو باشم.
این مدرس زبان و ادبیات فارسی، با اشاره به این بیت «گر می نخوری طعنه مزن مستان را/ بنیاد مکن تو حیله و دستان را/ تو غره بدان مشو که مِی مینخوری/ صد لقمه خوری که می غلام است آن را» که به یک دستور اخلاقی اشاره دارد، بیان کرد: در این بیت علاوه بر آن که یک دستور اخلاقی مدنظر شاعر است، مذهب را نیز مورد توجه قرار دادهاست. در ادامه فرموده «امروز تو را دسترس فردا نیست/ واندیشه فردات به جز سودا نیست»؛ تو نمیتوانی از نظر علمی، قیامت را ثابت کنی و این مسائل از نظر ذهنی و اندیشه قابل حل و اثبات است. در بیت «ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست/ کاین باقی عمر را بها پیدا نیست»؛ به این معنی اشاره دارد که از عمر خودت به خوبی استفاده کن که البته مفهوم شراب نوشی و عیش و نوش دنیایی از این بیت مستفاد نمیشود، بلکه این معنی را میتوان دریافت که هر کار مثبتی را که میتوانی انجام بده، چراکه مشخص نیست تا چه زمانی عمر کنی و زنده باشی.
وی درخصوص بیاعتباری دنیا در نظر خیام اظهار کرد: در بیت «خاکی که به زیر پای هر نادانی است/ کف صنمی و چهره جانانی است»؛ دست زیبارو و چهره معشوقی است، «هر خشت که بر کنگره ایوانی است/ انگشت وزیر یا سر سلطانی است»؛ که اشاره دارد بر این مفهوم که این دنیا ماندنی نیست و آیات قرآن نیز به این مفهوم اشاره دارد و آمده که این دنیا ماندنی نیست و سعی کنید از این دنیا بعنوان مزرعهای برای آخرت استفاده کنید و برای خود توشه تهیه کنید.
وی ادامه داد: در بیت «این صبح دمید و دامن شب شد چاک/ برخیز و صبوح کن چرائی غمناک»؛ این مفهوم قابل دریافت است که حرکت کن، می صبوح بنوش و غمناک نباش، چراکه اندوه مرکز بی حسی، بی هویتی و رسیدن به مرحله دوری از همه کس و همه چیز و دنیا است و چه بسا در آینده نتیجهای همچن خودکشی را به بار میآورد. بنابراین فرموده «برخیز وصبوح کن چرائی غمناک/ می نوش دلا که صبح بسیار دمد/ او روی به ما کرده و ما روی به خاک»؛ صبح نگاهش به ما است و ما در خاک هستیم.
وی در ادامه به بیت «ای دل تو به اسرار معما نرسی؛ نمیتوانی به مسائلی که مربوط به آمدن و رفتن در این دنیا است و فلسفه زندگانی دست پیدا کنی، چراکه این موارد همه اسراری است که به صورت معماهایی مطرح شده و تو نمیتوانی به همه اینها برسی پس خودت را بیهوده خسته نکن» اشاره کرد و گفت: ابن سینا نیز در این باره گفته: من همه معماها را حل کردم به جز معمای مرگ و بعد از مرگ که نمیدانم چه اتفاقی میافتد. خیام نیز گفته «ای دل تو به اسرار نرسی/ در نکته زیرکان دانا نرسی / اینجا به می و جام بهشتی می ساز»، این دنیا را برای خود بهشت کن و برای خودت بهشتی درست کن با می که این می درنظر عرفا و فلاسفه یک معنای دیگری دارد نه به معنای می امروزی و فیزیکی و میتوان به می عشق و معنویت اشاره کنیم و یا به همین می معمولی، لذا اینجا چنین آمده که «اینجا به می جام بهشتی می ساز/ کانجا که بهشت است رسی یا نرسی»؛ لذا معلوم نیست که تو به بهشت واقعی که به تو وعده دادند برسی یا نرسی. در جای دیگر نیز آمده که «این نقد بگیر و دست از آن نسبه بدار»؛ دنیا را داشته باش و دست از نسیه بهشت بکش که آواز دهل شنیدن از دور خوش است. لذا این موارد نمونههایی از اعتقادات خیام بود که صرفا مذهبی نبود و دهری مطلق نیز نبود.
قاضی با اشاره به دورهای که خیام میزیست، خاطرنشان کرد: در دوره زندگی خیام، فرمانروایانی حکومت داشتند که سنی مذهب و بسیار متعصب بودند، در آن زمان خیامهای زیادی بودند که احیانا شعری هم میگفتند و برای اینکه از مجازات مصون باشند، اشعار خود را به خیام بزرگ نسبت میدادند. چرا که خیام به قدری در دربار نفوذ داشته که هیچکس اجازه تعرض به او را نداشتهاست. خیامی نیز اصل اسم او بوده و لقب دیگر آن شاعر فلکی بود. علمای عصر وی، او را گاه دستور و گاه امام و گاه حکیم و حجتالحق و فیلسوف نامیدند، لذا این نشان دهنده شخصیت بالای علمی وی بود.
وی خیام را از مشاهیر حکما و ریاضیین اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری و یکی از مفاخر بزرگ ایران برشمرد که ما در ایران فقط یک سری رباعیات از وی شنیدیم و اشعار وی خیلی ساده انگاشته شدهاست. لذا با تعبیر ناروا از اشعار وی این چنین استنباط میشود که از دنیا دست بکشیم، درصورتی که باید از موقعیت استفاده کنیم، چنانکه آمده است «این قافله عمر عجب میگذرد/دریاب دمی که با طرب میگذرد»؛ که این طرب خیلی جای بحث دارد، لذا ما خیلی راحت طلب هستیم و عیش و نوش و طرب را دنبال میکنیم و خیام را بهانه تفریحات خود میکنیم. درصورتی که چنین نیست، خیام یک شخصیت بزرگ و ریاضیدان مشهوری است که کشورهای مختلف اروپائی همچنان از فرمولهای وی استفاده میکنند. لذا تنها همین اشعار خیام به دست ما رسیده و ما نیز به آن معنی که مطلوب خودمان هست توجه داریم، اما به دنبال نجوم و ریاضی و علوم رشد یافته خیام نرفتهایم.
قاضی، خیام را صرفا یک شاعر نخواند و توضیح داد: خیام این اشعار و رباعیات را به طور تفننی میسروده، لذا قدیمیترین کتابی که نامی از خیام آورده، چهارمقاله نظامی عروضی است و بعد از آن در اشعار خاقانی شروانی از او یاد شده، شیخ نجمالدین ابوبکر رازی معروف به دایه در کتاب مرصادالعباد نیز ذکر خیام را آورده که درباره آفرینش، خلقت وجودی انسان و سپس پیری و به هم ریختگی و مرگ و دوباره زنده شدن از زبان خیام سخن گفته شدهاست. در این کتاب، خیام به صورت اعتراض گونه سخن رانده و به دلیل نبوغی که خیام دارد، طبق معمول در همه مسائل شک میکند و بعضی موارد نیز خداوند را مورد خطاب قرار میدهد که این جواب یک عدهای باشد که در نهایت حیرت و ضلالت و گمراهی هستند و از زبان این افراد سخن گفته که فرموده «در دایرهای کآمدن و رفتن ماست / آن را نه بدایت نه نهایت پیداست»؛ ما نمیدانیم ابتدا و انتهای این دایره خلقت کجاست. «کس میزند و دمی در این معنی راست / کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست»، شعری منسوب به مولوی نیز وجود دارد که فرموده «روزها فکر من این است و همه شب سخنم/ که چرا غافل از احوال دل خویشتنم/ ز کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود/ به کجا میروم آخر ننمائی وطنم»، بنابراین در این موارد خیام صرفا سوال میکند و قصد کفرگوئی ندارد.
وی ادامه داد: خیام در جای دیگر فرموده «دارنده چو ترکیب طبایع آراست/باز از چه قِبَل فکند اندر کم و کاست»؛ خدایی که ما را اینقدر زیبا آفریده، چطور ممکن است که ما را به پیری و زشتی و ناتوانی و مرگ برساند، «گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود/ ور نیک نیامد این صور عیب که راست»؛ اگر این زشتیها خوب است پس زیباترین آفرینش خدا است که به آیه قرآن نیز اشاره دارد که آمده: ما بشر را به بهترین و زیباترین نوع آفریدیم. لذا این ابیات حرف دل کسانی است که جرئت گفتن آن را ندارند ولی خیام آن را بیان کرده است.
قاضی خاطرنشان کرد: رشیدالدین فضل الله در کتاب جامعالتواریخ که از یکی از کتب اسماعیلیه مصون به سرگذشت سیدنا (که منظور حسن صباح است)، حکایت معروفی را آورده که خیام و حسن صباح و خواجه نظامالملک؛ که وزیر با کفایت زمان خیام بود و خیلی هم به خیام ارادت داشت، این سه تن همکلاس بودند و با هم پیمان بستند که وقتی بزرگ شدند و احیانا به مقامی دست یافتند مراقب و یاریگر یکدیگر باشند که به گفته اغلب مستشرقین در صحت این موضوع شک و تردید است.
وی افزود: خیام درخصوص بیاعتباری دنیا اشعار زیادی دارد، همچون این بیت «هر ذره که در روی زمینی بودست/ خورشید رخی زهره جبینی بودست/ گرد از رخ نازنین به آرام افشان/ کآن هم رخ و زلف نازنینی بودست»؛ این بیت نیز به جهان هستی و آفرینش، زندگی، خاک شدن و تبدیل به انواع گل و گیاه اشاره دارد.
قاضی با اشاره به سخن امام محمد بغداد، داماد عمر خیام درخصوص اعتقادات خیام، اظهار کرد: امام محمد بغداد درمورد خیام چنین گفته که: «مطالعه کتاب الهی از کتاب الشفا ابوعلی سینا میکرد، چون به فصل واحد و کثیر رسید چیزی در میان اوراق مطالعه نهاد و مرا گفت جماعت را بخوان تا وصیت کنم و به نماز مشغول شد. از دیگران دوری کرد، در پایان نماز عشا روی بر خاک نهاد، با خدای خود سخنی گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.»، بنابراین ازنطر اعتقادات ما نباید خیام را انسانی دهری و بیاعتقادی که فقط به فکر لذتهای این دنیایی است در نظر بگیریم، لذا او یک ریاضیدان، منجم، فیلسوف، متفکر و شخصی است که دنیا به او افتخار میکند و زمانی که فیتز جرالد انگلیسی رباعیات وی را خواند و متوجه شد که چقدر زیبا و پرمغز سروده شده، آن را ترجمه کرد و اکنون به بیشترین و بزرگترین زبانهای زنده دنیا نیز ترجمه شدهاست.
قاضی درخصوص رباعیات منسوب به خیام توضیح داد: همه این رباعیات از خیام نیست، محققین زیادی از جمله صادق هدایت تحقیق کردند و یک سری رباعیات که به احتمال ۹۰ درصد برای خیام است را در یک مجموعه جمع کرده و میتوان به آن استناد کرد که این اشعار منتسب به خیام است. لذا چون در زمان خیام نمیتوانستند آزاده سخن بگویند و اعتقادات خود را فاش کنند، یک سری اشعار را به خیام نسبت دادن که این امر موجب تناقض در شناخت خیام و طرز تفکر خیام شدهاست. رسالات متعددی نیز به وی منتسب شده که امر بخیل بودن وی را در در اختیار قرار دادن علم و معرفتش به دیگران، ناممکن و کان لم یکن میسازد، رسالاتی همچون جبر و مقابله، رساله درباره شرح مشکلات و نظریات اقلیدس، زیج ملکشاهی، مختصری در طبیعیات، رسالهای در وجود و رسالات متعدد دیگر که در موزهها و کتابخانههای معتبر انگلیس و کشورهای دیگر نگهداری میشود.
منبع: ایسنا