در سیصدوپنجمین نشست از سلسلهنشستهای «بر خوان سعدی» که در ساختمان فرهنگی الف شیراز برگزار شد، دکتر اصغر دادبه – استاد ادبیات عرفانی – با اشاره به اهمیت حضور سعدی در کاروان شعر و ادب فارسی، در بخشی از سخنان خود گفت: دریافت و فهم آثار بزرگانی چون سعدی پیوسته ادامه دارد چنانکه گاهی بر سر یک مسئله خاص اختلاف پیدا میکنیم، همچون اختلافی که بر سر مسئله دروغ مصلحتآمیز در حکایت سعدی میان سعدیپژوهان وجود دارد؛ اما برای رفع این مشکل، نخست باید منظرها را تفکیک کنیم؛ یعنی باید دید که یک شاعر، یک هنرمند و یا یک نویسنده منظرش چیست، آیا نگاهش واقعبینانه است یا آرمانگرایانه. البته که هر شاعر و هنرمندی هم نگاه واقعبین دارد و هم آرمانگرایانه اما باید دید که تمرکزش بیشتر بر روی کدام نگاه است. مثلا حافظ میگوید: «کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنی» این سخن بسیار نیک است، اما باید دید منظور این سخن در کجا مصداق پیدا میکند؛ در آرمانشهر؛ آرمانشهری که در آن همه چیز سر جای خودش قرار گرفته و هیچ چیز نابجا نیست. پس این سخن میتواند در آرمانشهر مصداق بیرونی پیدا کند.
او در خصوص منظر سعدی به جهان و مفاهیم آن در ادامه افزود: اما تمرکز سعدی بر روی زندگی واقعی و اینجهانی نیز هست. به همین دلیل هم هست که سعدی را شاعر زندگی میدانند؛ شاعر زندگی یعنی هنگامی که زندگی در مسیر ناهمواری و دستانداز قرار گرفت و از موقعیت آرمانشهری فاصله گرفت، کار بد به مصلحت انجام میشود و عیبی هم ندارد؛ درست همانند حکایت اول «گلستان» سعدی که جوان اسیر برای رهایی از کشته شدن به دست پادشاه، با پادرمیانی وزیر نیکسیرت و واژگون جلوه دادن سخن جوان به پادشاه، از مرگ رهایی پیدا میکند. این همان قضیه دروغ مصلحتآمیز است که با آن جان جوان بیگناهی نجات مییابد. این امر در واقع ابزار نجات است؛ چراکه سعدی به واقعیتها کاملاً توجه دارد.
دادبه همچنین گفت: سعدی جهان «گلستان» و «قصاید» را با همین نگاه ساخته است؛ یعنی با پرداختن به واقعیت، به سوی آسمان حرکت کرده. تمام «گلستان» توجه به واقعیتهاست؛ واقعیتهایی که به آسانی میتوان آن را لمس کرد؛ یا مثلا اگر از ماجرای قاضی همدان صحبت میکند که با نعل بر پسری سَری و سِری دارد، با قاضی همدان دشمنی خاصی ندارد، بلکه تلاش میکند تا نهاد قضاوت را نقد کند. وضعیتی که در روزگار او دچار فساد شده است. حتی هنگامیکه حکایت شخصی را نقل میکند که سلطان محمود را به خواب دیده و همه اجزای او فرو ریخته بوده مگر چشمهایش؛ چشمهایی که به هر سو نگران است، میگوید هنوز نگران است که ملکش با دگران است! این بزرگترین سخنی است که در این زمینه میشود گفت. سعدی در نهایت بر آن است که قدرتی که بر آن نظارت نباشد، فساد به بار میآورد. قدرت باید توام با نظارت باشد. بنابراین سراسر «گلستان» را باید از این منظر نگاه کرد.
به باور اصغر دادبه، «بوستان» هم از همان ابیات آغازین دنیایی را توصیف میکند که اگر مراعات حدش را بکنیم و آن ابیات تحقق پیدا کنند، دنیای بهشت آیینی خواهیم داشت. قصاید نیز تبیین حرفهایی است که در «گلستان» بازتاب یافته است؛ چنانکه میگوید راهی به سوی عاقبت خیر میرود، راهی به سوء عاقبت… اکنون مخیری! در واقع سعدی دو راه را به ما نشان میدهد و آزادی انتخاب به شنونده میدهد.
او همچنین افزود: اما غزلهای سعدی یک جور لذت خاص از یک کار هنری است که مایههایی دارد که مخاطبان با خواندنشان، هم بر دانششان افزوده میشود و هم لذت میبرند. وقتی سعدی میگوید: گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری/ نگاه مینکنی آب چشم پیدا را؟ در واقع تلاش دارد با زبانی هنرمندانه منظور خود را به معشوق بفهماند. اما سخن نهایی من آن است که اگر سعدی نبود، حافظ هم نبود. من با حافظ زندگی کردهام و او را دوست دارم اما منظور من از این سخن این است که نقشی که سعدی در شکلگیری یک جریان مهم در فارس و در شیراز داشته، محصول نهاییاش شده حافظ. حال جریانی که یکی از محصولاتش حافظ است، هرگز جریان کممایهای نیست.
سیصدوپنجمین نشست از سلسلهنشستهای «بر خوان سعدی» با حضور کورش کمالی سروستانی – مدیر مرکز سعدیشناسی – و سعدیپژوهان و علاقهمندان به سعدی، به همت مرکز سعدیشناسی و موسسه فرداد فرهنگ و هنر نامآوران برگزار شد.
منبع: ایسنا
