میراث مکتوب – نخستین همایش ملّی بزرگداشت شیخ محمود شبستری،پانزدهم اردیبهشت و با حضور عرفان پژوهان ،استادان و صاحبنظرانی از سراسر کشور، در جوار آرامگاه این عارف بزرگ آذربایجان در شهرستان شبستر برگزار می شود.
همزمان با برگزاری این همایش ملّی،از کتاب چراغِ جان که شامل مهمترین تحقیقات متاخّران درباره شیخ محمود شبستری است و به اهتمام محمّد طاهری خسروشاهی،تدوین شده،رونمایی می شود.یادداشت ذیل،پیشگفتار گردآورنده بر این کتاب است.موضوع این کتاب گردآوری 22 مقاله از استادانی است که دربارۀ شیخ محمود شبستری مقالاتی پراکنده نوشته اند.
با وجود اين كه شيخ محمود شبستري، يكي از برجستهترين چهرههايِ اصيلِ تصوّفِ آذربايجان، در نيمة دوّم سدة هفتم و اوايل قرن هشتم هجري است، از جزئيات زندگاني او اطّلاعات چنداني در دست نيست و حيات، آثار و سرچشمههاي فكريِ او در هالهاي از ابهام قرار دارد.
دربارة «سعدالدين محمود بن عبدالكريم» جز همين نام، تقريباً هيچ چيز به طور قطع و يقين نميدانيم و تمام زندگي و آثار او چيزي شبيه معمّا شده است؛ به طوري كه يك محقّق، هرگاه با شيخِ شبستری و آثارش روبهرو ميشود، خود را با پرسشهاي فراواني مواجه ميبيند. اين شك و ترديدها و دانستههاي متناقض و رازآلود، هم شامل شخصيت شبستري و هم دربرگيرنده آثار و آبشخورهاي فكري و فلسفي او ميشود. جالب است كه بدانیم این ترديدهايِ تاريخيِ انبوه، حتي در خصوص مهمترين اثر او، يعني گلشن راز هم وجود دارد.
در ميان آثار شيخ محمود شبستري (گلشن راز، سعادتنامه، حقاليقين في معرفه ربالعالمين، مراةالمحققين و رسالة مشاهد) آنچه بيش از همه، بلندآوازگي شيخ شبستري را رقم زده است، منظومة مشهور گلشن راز است.
گلشن راز شبستري، در ميان ميراث مكتوب بازمانده از او، جايگاهي به مراتب بلندتر از بقيه آثار مولّف يافته است و از همان ايام سرايش تا روزگار ما، علاوه بر اين كه مورد تمثّل و استشهاد رايج و مكرّر در آثار عرفا و حكماي عصر قرار گرفته، نسخههاي آن نيز، چون كاغذ زر، در پهنة ايران فرهنگي منتشر و شروح مختلفي بر آن نگاشته شده است. به گمان من،يكي از دلايل گستردگيِ تاريخي و جغرافيايي اين شروح و توجّه عرفا و حكماي ادوار مختلف به آن، علاوه بر اهميت اثر در ادبياتِ عرفانی و جايگاه ممتاز آن در شعر تعليميِ صوفيه؛ ساختار تمثيلي گلشن راز است.
اين اشارة كوتاه به شروح گلشن راز از آن رو لازم ديده شد كه يك نكته مهم يادآوري شود. اگر از شروحِ كلاسيك گلشن راز و پارهاي اشارات قدمايي نظير آنچه در تذكرهها و كتب تراجم درباره شيخ محمود آمده بگذريم، بايد گفت خوشبختانه تأمّل جدّي و مبتني بر ساختار علمي، دربارة شيخ شبستري و آثار او، در سالهاي اخير گسترش يافته است.
بدون ترديد آنچه در طول اين مدت، به همّت والاي تني چند از پژوهشگران و محققان ايراني و فرنگي در زمينة تصحيح آثار، نقد و شرح گلشن راز و تأمّل در ابعاد مختلف زندگي و فکری اين حكيم و متفكّر عظيمالشأن انجام گرفته، به جاي خود مغتنم و ارجمند است. در اين ميان از متقدّمين اين راه ميتوان به: ادوارد براون، محمّدعليخان تربيت، ميانمحمّد شريف، و هانري كربن و از متأخّرين: دكتر عبدالحسين زرّينكوب، كيوان سميعي، آن ماري شيمل و علاّمه سيّدمحمّدحسين طباطبايي و از معاصرين: لئونارد لويزن، دكتر مجدالدين كيواني، دكتر نصرالله پورجوادي و به ويژه دكتر صمد موحّد اشاره كرد.
البته ناگفته نماند مقايسة كمّي و كيفي آنچه در اين عرصه بايد انجام گيرد، با آنچه تاكنون انجام گرفته، نشان ميدهد كه هنوز ادبيات عرفاني، در نخستين مراحل «شبستريپژوهي» قرار دارد. به عنوان مثال، هنوز ضرورت چاپ انتقادي ديگري از آثار شيخ محمود شبستري به ويژه گلشن راز، بر مبناي نسخههاي اصيلتر و معتبرتر، همچنان به قوّت خود باقي است و بديهي است هرگونه تحقيق در باب زندگي، شعر و انديشة شبستري، تا زماني كه متّكي بر آثار كاملاً مصَّحَح و خالي از شائبة خود شاعر نباشد، از لغزشهاي جزئي و كلّي دور نخواهد ماند.
اين يادداشت مختصر و شتابزده، مجالِ بحث بيشتر بر مبناي مطالعاتِ دقیقِ علمي را ندارد و نگارنده نيز مطلقاً چنين قصدي نداشت؛ فقط در پي آن بود به بهانة برگزاری همایش بزرگداشت شیخ محمود شبستری و انتشار اين كتاب، ضرورت طبع انتقادي ديگري از آثار شبستري را به عنوان گامي اساسي در عرصة پژوهشهاي «شبستريشناسي» يادآور شود.
اين يادداشت را با بيان چند كلمه دربارة كتابِ چراغِ جان و چگونگي شكل گرفتن آن به پايان ميبرم:
نكونامِ زندهباد؛ دكتر صمد موحّد، قريب به بيست سال پيش، با انتشار كتابِ شيخ محمود شبستري (انتشارات طرح نو، تهران، 1377) طرحي نو در وادي بحث پيرامون احوال، آثار و افكار شيخ محمود شبستري درافكند. اين كتاب مهم به دليل جامعيّت و ظرافتي كه مؤلّف دقیقالنظر و صاحبدل آن از پرتو تحقيقات و تتبّعات ارزشمند خويش، پيرامون تاريخ تصوّف در آذربايجان داشت، از همان بدو انتشار، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفت.
استاد موحّد در بخش «پيوست» آن كتاب، با برشمردن فهرستي از مهمترين تحقيقات متأخّران دربارة شيخ محمود شبستري، ضمن اشاره به پراكندگي اين آثار و تحقيقات، به طور تلویحی، به ضرورت گردآوري اين مقالات در يك مجموعة مستقل تأكيد كردهاند. اشاره حضرت استاد، كاملاً بجا و ضروري بود. اولاً اغلب اين مقالات، به صورت پراكنده در نشريات مختلف به چاپ رسيده و دسترسي به آنها، براي همگان آسان و گاه حتي ممكن نيست. ثانياً گرد آمدن آنها در يك مجموعه، براي كساني كه بخواهند دربارة شيخ محمود شبستري تحقيق كنند، خالي از فايده نخواهد بود.
این دغدغه و آرزو، همواره در دل نگارنده بود امّا متأسفانه، مشغلههاي گوناگون، مانع از انجام آن ميشد. از سویی در هياهوي بازارِ پررونقِ «كتابسازي» در روزگار ما، در باب نفس كار نیز اندکی مردّد بود.
تردّد خاطر كاملاً برنخاسته بود كه روزي در حلقة انسی در حاشية يكي از همايشهاي ادبي، با تنی چند از دوستانِ صاحبدل، اتفاق ملاقات افتاد و در ضمن گفتوگو، از برگزاري «همايش بزرگداشت شيخ محمود شبستري» سخن رفت. حقیقت این است که پس از آن ديدار، ضرورت ـ و يا حداقل بيفايده نبودن ـ كارِ گردآوري مقالات و يادداشتهاي پراكنده دربارة شیخ محمود شبستری، برای من روشن شد. و سرانجام گفتوگوي تلفني با دکتر صمد موحّد و تأكيد ديگربارة ايشان بر اين كار، مُمّد اتمام كار شد.
نكتة اساسي دربارة مطالب كتابِ چراغِ جان، اين است كه ملاك گزينش مقالات و یادداشتها، صرفاً اهميت خود مطلب بوده است نه نام، عنوان و يا شهرت نويسنده. منظورم اهميتي است كه اين مطالب، هر يك در طرز و طراز خود، امروزه ميتوانند در مطالعات مربوط به شيخ محمود شبستري براي طالبان علم و جويندگان دانش، داشته باشند. البته مقالات اين كتاب، دربرگيرندة تمامي «مهمترين تحقيقات متأخّران درباره شيخ محمود شبستري» نيست. چند مقالة مهم ديگر نيز دربارة شيخ وجود داشت كه پس از صفحهبندي كتاب، به متن كامل آنها دسترسي يافتم و در نتيجه، عجالـةً نقل آنها ممكن نشد و ماند به شرط عمر و توفيق براي چاپ دوم. باري سعی کردم مطالب كتاب داراي يك خط طولي واحدي باشد؛ با سايه روشني از روزگار و زندگي شبستري آغاز ميشود و پس از گذري بر ساحت انديشه و شعرِ او، در نهايت با تماشایِ سرچشمههاي فكري شبستري به ويژه تأثيرپذيري او از مكتب ابن عربي به پايان ميرسد.
صاحبان اغلب مقالات و يادداشتهای کتابِ چراغِ جان، اينك در جوار رحمت حق ـ عزّ شأنه ـ آرميدهاند و جز تني چند از ايشان در قيد حيات نيستند.خداي عزّوجل جمله رفتگان را بيامرزد و بر عمر باعزّتِ بازماندگان قافلة دانش و معرفت بيفزايد. و الحمدلله اوّلا و آخرا.
محمّد طاهري خسروشاهي
پژوهشگر موسّسه تحقیقاتی علوم اسلامی و انسانی دانشگاه تبريز