صبا به لطف بگو آن حکیم دانا را
جناب مهدوی دامغانی ما را
رفیق من شدهای از فروتنی وآنگه
همیشه داشتهای آن رفیق اعلی را
دلم گره به دلت خورده است و میدانی
فرامش ارکنی از دل بپرس فتوا را
مگر به صرف ارادت دل تو صید شود
«به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را»۱
به فرض آنکه دل آهن شود، چو مغناطیس
به جذبهای بربایی جمیع دلها را
برای دیدنت امروز دل بهانه گرفت
چو کودکش نتوان وعده داد فردا را
اگر به خط تو دستم رسد به دیده نهم
که یادگار منست آن خط چلیپا را
به دادِ دوست رسی همچو شیوة سیمرغ
اگرچه پیشه کنی راه و رسم عنقا را
هزار عاشق دلخستهتر ز من داری
ولو ندیده به چشم آن رخ پریسا را
منم به دوستیات دشمن سلامت خویش
به حق دوست ز خاطر مبر مدارا را
نگفته بودم این محنت محبّت خویش
نهفته بودم این مهر آشکارا را
«مَن استطاع سبیلا»۲ اگر اجازه دهد
توان به بوی تو طی کرد ینگه دنیا را
«جمال کعبه چنان میدواندم به نشاط»۳
که خواب و خور نشناسم، نه خار و خارا را
بدون موزه نهم پای خویشتن به رکاب
چرا که میشنوم بویی از بخارا را
چنان به یاد سرکوی تو غزل خوانم
که قول من برد از یادها نکیسا را
«کتبت قصّة شوقی و مدمعی باکی»۴
کنم مرکّب هر نامه هفت دریا را
همیشه پیک ز سوی تو پیرهن آرد
بصیرت آرد یعقوب ناشکیبا را
عزیز مصر تو با علم و حلم خویش شدی
به لطف خویش ببخش این بضاعت ما را
«مَن المبلّغ عنّی الی سعاد سلام»۵
که «یاد دار محبّان باد پیما را»۶
تفقّدی چو سلیمان ز هُدهد خود کن
که نامهای برساند به ساحتت یارا
سیام اردیبهشت ۱۳۹۰ش
پی نوشت ها
۱ـ مصرع از حافظ
۲ـ عبارت قدسیة قرآن، با حذف کلمه «الیه» قبل از «سبیلا» (سورة آل عمران، آیة ۹۷).
۳ـ مصرع از سعدی
۴ـ مصرع از حافظ
۵ـ مصرع از حافظ، با حذف «ی» در کلمة «سلام».
۶ـ مصرع از حافظ در غزلی دیگر که در آغاز آن به جای «که» در اصل «به» آمده است.