کد خبر:14377
پ
n00291496-b_0

شرح غزل‌هایی از بیدل

کاووس حسن‌لی در کتاب «شرح غزل‌هایی از بیدل» سی غزل از غزل‌های پایانی دیوان بیدل را شرح داده است.

میراث مکتوب- کاووس حسن‌لی، شاعر، پژوهش‌گر و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز است. به بهانه کار تحقیقی و پژوهشی که بر روی اشعار بیدل دهلوی انجام داده گفت‌وگویی با وی انجام شده که آن را در ادامه می‌خوانید.

 
ما از شما کتاب‌هایی دربارۀ خیام، سعدی، حافظ، نیما و ادبیات معاصر دیده‌ایم. این کتاب‌ها خوشبختانه در دسترس علاقه‌مندان و پژوهش‌گران ادبیات قرار دارد. چه شد که این بار سراغ شرح بیدل رفتید؟
من از سال‌های خیلی دور با انگیزه‌ درونی و گرایش ذوقی با شعر بیدل الفت و انسی ویژه داشته‌ام، اما در دو سه سال اخیر به‌‌صورتی خیلی جدی‌تر مشغول آثار بیدل و به‌ویژه غزل‌های بیدل هستم و به صورتی جدی با او همراه و همنشینم. بسیاری از دوستانی که از همنشینی‌های من با بیدل و از سفرهای پیوسته‌ام به کوچه‌پس‌کوجه‌های شعر بیدل خبر دارند، از من می‌خواستند تجربه‌های خودم را از این سفرهای خاطره‌انگیز و دلگشا برایشان تعریف ‌کنم. من هم مانند کسی که خواب شیرین هیجان‌انگیزی دیده باشد و گوش شنوایی هم برای بازگفتِ آن یافته باشد، برخی از این تجربه‌ها را در قالب کتابی آماده کرده‌ام. در این کتاب بعد از مقدمه «سی غزل» از غزل‌های پایانی دیوان بیدل شرح داده شده است.
 

چرا غزل‌های پایانی؟
چون کسانی که غزل‌هایی از بیدل را شرح کرده‌ یا توضیح داده‌اند، که البته تعداد کمی هم هستند، به غزل‌های پایانی دیوان کمتر توجه کرده‌اند. به همین دلیل من بر خلاف رسم معمول، شرح این غزل‌ها را از پایان دیوان، یعنی حرف قافیه‌ی «ی» آغاز کردم تا از همانندی با کار دیگران دوری گزیده باشم.
 

در حال حاضر کدام چاپ از غزلیات بیدل را علمی‌تر و صحیح‌تر می‌دانید؟
راستش را بخواهید، هنوز هیچ‌کدام! تا چند سال پیش همه‌ تحقیقات مربوط به بیدل در ایران بر پایه‌ کلیات چاپ کابل بود؛ هنوز هم کم و بیش همین‌طور است. این کلیات به همت خال محمد خسته و گروهی از ادیبان افغانستان تصحیح شده بود که با مقدمه‌ شاعر نام‌دار افغان، شادروان خلیل الله خلیلی در سال‌های 1341 تا 1344 شمسی در 4 جلد از سوی وزارت معارف افغانستان منتشر شد. بعدها این اثر به نام کلیات بیدل به تصحیح خلیل‌الله خلیلی معروف شد و اساس کار کسانی قرار گرفت که می‌خواستند غزلیات بیدل را چاپ کنند. تغییراتی هم که در نسخه‌ چاپی کسانی چون بهداروند و عباسی داکانی نسبت به چاپ کابل وجود دارد، معلوم نیست بر پایه‌ چه نسخه‌هایی بوده است. متاسفانه در کلیات چاپ کابل هم اشکالات و پریشانی‌های فراوان راه یافته و هم گزارشی از ضبط نسخه‌ها و نسخه‌بدل‌ها وجود ندارد. از همین‌رو نمیتوان به ضبط‌های این چاپ اعتماد کامل داشت.

تصحیح دیگری با نام «تصحیح انتقادی غزلیات بیدل»، به همت آقایان دکتر سید مهدی طباطبایی و دکتر علی‌رضا قزوه، صورت پذیرفته و جلد نخست آن که کمتر از نهصد غزل را شامل می‌شود، در سال 1393 از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. اما بسیاری از بیدل‌پژوهان منتظر انتشار بقیه‌ آن هستند. در کتاب »بیدل به انتخاب بیدل» هم که به همت آقایان پروفسور شریف حسین قاسمی و علی‌رضا قزوه سامان یافته و از سوی انتشارات سوره‌ مهر منتشر شده، نزدیک به هشتصد غزل و تعدادی رباعی آمده است. همه‌ این کوشش‌ها ستودنی‌ است ولی برای این کار بنده که به بخش پایانی غزل‌های بیدل مربوط است، هیچ‌کدام از این متن‌ها کامل و کافی نبوده‌اند. اما با لطف آقای دکتر سید مهدی طباطبایی متن منتشر نشده‌ آن سی غزل از آن تصحیح انتقادی در اختیار من قرار گرفت و برخی از اشکالات برطرف شد.

واقعیت این است که برای فهم زبان شعری بیدل، هیچ اثری کارگشاتر از خود شعر او نیست. کلید بسیاری از شعرهای بیدل در شعرهای دیگر او پنهان است. با حوصله‌مندی و شکیبایی در جست‌وجو می‌توان آن‌ها را یافت و به‌کار گرفت. اما اگر متنی که استفاده می‌کنیم، متن قابل اعتمادی نباشد، چگونه می‌توان به دریافت‌های درست خود مطمئن بود؟!
 

به نظر شما این همه اختلاف و اشکال در متن غزل‌های بیدل از کجا پدید آمده؟
این اختلاف‌ها و اشکال‌ها همین‌طور که مستحضرید تنها مربوط به دیوان بیدل نیست. در نسخه‌های دست‌نویس شاعران دیگر هم کم و بیش از این‌گونه اختلافات وجود دارد. اما این‌که چرا نسخه‌های موجود دیوان بیدل این همه متفاوت است، چند دلیل می‌تواند داشته باشد. به‌جز دلایل عمومی، هم‌چون کم‌دقتی کاتبان، باید به‌یاد داشته باشیم که بیدل در زمان خودش نام‌دار بوده و شعرهایش دست به دست می‌شده است. همین دست به دست شدن، بر اختلاف ضبط‌ها دامن می‌زده است. منزل بیدل جایگاه آمد و شد دوست‌داران او بوده. علاقه‌مندان شعرش دور او گرد می‌آمده‌اند و بیدل سروده‌های تازه‌اش را برای آن‌ها با صدای بلند می‌خوانده است. در جایی گفته است:
«
کمال نغمه در این‌جا به‌قدر حنجره است
   ادا کنید به خواندن حق سخندانی»

 بی‌گمان بسیاری از این شنوندگان و خواهندگان شعر بیدل، این شعرها را برای خود یادداشت می‌کرده‌اند و برای دیگران هم می‌خوانده‌اند. او خود نیز چه بسا در بازخوانی و بازنویسی شعرهایش تغییراتی می‌داده و اصلاحاتی می‌کرده است. بعضی از این اختلاف‌ها هم در مراحل نمونه‌خوانی و حروف‌نگاری برای چاپ، پدید آمده است. در هر حال ما هنوز  از دیوان بیدل تصحیح قابل اعتمادی نداریم و بسیاری از داوری‌های ما بر پایه‌ همین متن‌های موجود است. اما تا رسیدن به متنی قابل اطمینان نمی‌توان کار بیدل‌پژوهی را تعطیل کرد و کنار گذاشت.
 

این اختلافات در کلمه‌ها صورت گرفته یا در کلیت بیت‌ها و غزل‌ها هم دیده می‌شود؟
در همه‌ موارد هست. مثلا به این دو نمونه از اشکالات ساختاری در غزل‌ها توجه بفرمایید:
غزلی در کتاب «بیدل به انتخاب بیدل» وجود دارد با مطلع «ز پیراهن برون آ بی‌شکوهی نیست عریانی…» (صفحه‌ 789) که 14 بیت دارد. جالب است که این غزل آمیزه‌ای از 6 غزل در دیوان غزلیات بیدل چاپ کابل است. بیت 1 و 9 آن در غزلی ا‌ست با همین مطلع (ز پیراهن برون آ…) بیت 3 و 4 آن در غزلی‌ است با مطلع
« شهیدان وفا را درس دیداری‌ست پنهانی
                               سواد حیرتی دارد بیاض چشم قربانی»
 
بیت 2 و 7 آن در غزلی‌ است با مطلع
«در آن محفل ‌که الفت‌قابل زانوست پیشانی
                          گریبان دامنی‌ها دارد و دامن گریبانی»
 
بیت‌های 6، 8، 10، 12 و 13 در غزلی ا‌ست با مطلع
«تنش را پیرهن چون‌گل دمید افسون عریانی
                     قبای لاله‌گون افزود بر رنگش درخشانی»
و بیت‌های 5 و 14 در غزلی ا‌ست با مطلع
«تبسم قابل چاکی نشد ناموس عریانی
                      خجل کرد آخر از روی جنونم بی‌گریبانی»
 
و بیت 11 در غزلی‌ست با مطلع
«به عزم بسملم تیغ‌ که دارد میل عریانی
                    که در خونم قیامت می‌کند ناز گل افشانی»
یا یک غزل دیگر در همین چاپ کابل در قافیه‌ی حرف «ت» آمده، با مطلع
«به دست و تیغ کسی خون من حنا بسته‌ست
                        به حیرتم که عجب تهمت بجا بسته‌ست»
 
همین غزل در صفحه‌ی 241 چاپ بهداروند با یک بیت اضافه
«تن از بساط حریرم چه‌گونه بندد طرف
                                    که دل به سلسله‌ی نقش بوریا بسته‌ست»
 
نیز آمده است. این غزل با تغییراتی، در قافیه‌ی حرف «ه» با این مطلع هم آمده است:
«
به دست‌ تیغ تو تا خون من حنا بسته  
                      
به حیرتم که عجب خویش را بجا بسته»
مقطع هر دو غزل نیز همسان است:
«
مگر ز زلف تو دارد طریق بست و گشاد  
                   
که بیدل این‌همه‌ مضمون دل‌گشا بسته ست»
این‌ موارد که به آن اشاره کردم –و البته اندکی از بسیار است- آشکارا نشان می‌دهد که متن‌های موجود دیوان بیدل تا چه اندازه دچار اشکالند و تصحیح دقیقِ علمی و انتقادی دیوان بیدل تا چه میزان ضرورت دارد.
 

ممکن است بپرسم برای شرح این غزل‌ها شما از کدام متن استفاده کرده‌اید؟
من برای این کار مدت‌ها است که چشم‌انتظار انتشار کامل تصحیح انتقادی آقایان دکتر طباطبایی و دکتر قزوه بودم، اما متاسفانه این اثر هم مانند بسیاری دیگر از آثار ارزشمند، مدتی‌ است که در چم و خم انتشار گرفتار مانده است. امیدوارم ناشر محترم، خواهندگان این اثر را بیش از این منتظر نگذارد. در نتیجه در ابتدا همان متن چاپ کابل را اساس کار خودم قرار داده بودم. اما چندین بار از آقای دکتر طباطبایی جویای وضعیت انتشار تصحیح ایشان شدم. با توجه به تاخیر انتشار این کتاب، از آقای دکتر طباطبایی خواهش کردم متن مصحح خودشان را از سی غزلی که من گزارش کرده و توضیح داده‌ام، برایم بفرستند. ایشان هم بزرگوارانه این کار را کردند. در تطبیق متن این سی غزل تفاوت‌های جدی دیدم که ارزش این تصحیح انتقادی برایم آشکارتر شد و در همین‌جا به جناب طباطبایی و جناب قزوه و ناشر محترم کتاب، شادباش می‌گویم و به جامعه‌ ادبی چه در ایران و چه در کشورهایی چون افغانستان، تاجیکستان، هند، پاکستان و هرجای که بازار بیدل‌پژوهی رونق دارد، مژده‌ می‌دهم که این کتاب ارزشمند با متن‌های موجود از غزلیات بیدل تفاوت‌های فراوان دارد و گره بسیاری از بیت‌هایی که دچار پریشانی هستند باز می‌کند.

در این تصحیح انتقادی آن‌گونه که آقای دکتر طباطبایی برای من گفتند از چهار نسخه‌ با ارزش استفاده کرده‌اند که 3 نسخه از این‌ها در زمان خود بیدل نگاشته شده است: ایشان در مورد انتخاب این نسخه‌ها گفته‌اند: «این چهار نسخه، پس از انجام دوره‌ای تقریبا طولانی در نسخه‌پژوهی، از میان بیش از پنجاه نسخه دست‌نویس گزینش شدند». مصححان محترم هم‌چنین صد غزل تازه در این نسخه‌ها یافته‌اند که در چاپ‌های موجود از دیوان بیدل وجود ندارند.
داوری دقیق و علمی درباره این تصحیح، زمانی ممکن است که هم به نسخه‌های استفاده شده دسترسی داشت و دقت مصححان را سنجید و هم تمام متن کتاب را بررسی کرد. داوری من در این گفت‌وگو تنها در پیوند با صورت مکتوب سی غزل از این تصحیح است که به نسخه بدل‌های آن هم دسترسی نداشته‌ام.

در محدوده‌ همین سی غزل که شما شرح داده‌اید، هم تفاوت قابل توجهی میان تصحیح طباطبایی قزوه و دیگران وجود دارد؟
بله. همان‌طور که اشاره کردم در این سی غزل، بیست و شش مورد اختلاف وجود دارد که در بیشتر آن‌ها ضبط طباطبایی – قزوه، بسامان‌تر و به ذهن و زبان بیدل نزدیک‌تر است. در چندین مورد هم ضبط چاپ‌های موجود قطعا دچار مشکل است و تصحیح یادشده این مشکل را به‌شایستگی حل کرده است.
 

اسم دقیق کتابتان را ممکن است بفرمایید و این‌که کدام ناشر آن را منتشر خواهد کرد؟
هنوز هیکدام از این دو قطعی نشده است. ولی احتمالا اسم کتاب «بیدل و انشای تحیر» خواهد بود. البته این کار یعنی شرح غزل‌هایی از بیدل آغاز یک راه است. غزل‌های دیگری هم شرح کرده‌ام که در این کتاب نیامده است.  تا ببینیم خدای مهربان تا کجا ما را خواهد برد.
 

ممکن است چند نمونه از این مواردی که گفتید، ضبط چاپ‌های موجود قطعا مشکل دارد و این تصحیح جدید منتشر نشده مشکل را حل کرده، بفرمایید:
بله. برای نمونه در چاپ‌های موجود (از جمله چاپ کابل و چاپ بهداروند) بیتی داریم که این‌گونه است:
»
کرم چون خام شد تمییز نیک و بد نمی‌داند 
                                  محبت بر مس ما هم زد اکسیری به تاریکی«
واژه‌ «خام» که در اشعار بیدل در جایگاه صفت برای واژه‌هایی چون: سودا، آرزو، فرصت و… به‌کار می‌رود، معمولا معنی منفی دارد؛ همچون:
»
بر فرصت خام آن همه دکان نتوان چید
                        مهمان دماغ است می زودرس ما«
یا
»معیار چارسوی دو عالم گرفته‌ایم
                             یک جنس نیست قابل سودای خام ما«
 
واژه‌ خام در بیت:
»
کرم چون خام شد تمییز نیک و بد نمی‌داند…» مشکل دارد. شکل درست آن در تصحیح طباطبایی – قزوه این گونه است:
»
کرم چون عام شد تمییز نیک و بد نمی‌داند
                             محبت بر مس ما هم زد اکسیری به تاریکی«
 
بیدل در جایی دیگر گفته است:
»
ما را کرم عام تو محتاج غنا کرد              
                           
گر جلوه تغافل زند آیینه گدا نیست«
یا
»زمین تا آسمان ایثار عام‌، آن‌گاه نومیدی  
               
بروبیم از در باز کرم این ‌گرد تهمت را«
هم‌چنین همان‌طور که دیدید در چاپ کابل در مصراع دوم نیز «بر سر ما» به جای «بر مس ما» نوشته شده که ضبط شایسته‌ای نیست. بیدل می‌گوید: وقتی کرم عام باشد میان خوبان و بدان تفاوتی نمی‌گذارد و همه را شامل می‌شود. هم‌چنان که محبت با کرم و لطف خود مسِ ناچیز ما را هم – که ارزشی نداشتاکسیر زد و زر کرد.

نمونه‌ای دیگر: در چاپ کابل (و نیز بهداروند) بیتی داریم که این‌طور است:
»
امل سست است از نیرنگ این چرخ کهن یکسان    
                    
خیالی چند می‌ریسد زن پیری به تاریکی«

پیدا است که واژه‌ی «یکسان» در مصراع نخست مشکل دارد. حال این مشکل در متن مصحح طباطبایی – قزوه این گونه حل شده است:
»
امل سست است از نیرنگ این چرخ کهن بگسل      
                
خیالی چند می‌ریسد زن پیری به تاریکی«
 
شاعر می‌گوید: چرخ گردون نیرنگ‌بازی دیرینه است و آرزوها در برابر نیرنگ او همواره ضعیف، سست و گسستنی هستند. آرزو کردن هم‌چون رشتن خیال آن هم در تاریکی ا‌ست. زن پیر از یک سو با نخ‌ریسی ارتباط دارد و از سویی دیگر با آرزوهای دیرسال. هم‌چنان که چرخ کهن نیز چرخ نخ‌ریسی را فرایاد می‌آورد و واژه‌ «سست» که در مصراع نخست در جایگاه قید برای امل نشسته است، نخ ضعیفی را تصویر می‌کند که تاب این چرخ گردنده را ندارد و فرو می‌گسلد. فعل »بگسل» هم با چرخ و امل و سست پیوند دارد و هم با خیال و می‌ریسد.
یا در این بیت:
»
به خاموشی نرسیدی که کم زنی ز نخست
                     ز بیدل آن‌چه حدیث نکوست می‌پرسی«

 که در چاپ کابل (و نیز بهداروند) به همین شکل ضبط شده، دو اشکال جدی وجود دارد. یکی قید «ز نخست» و دیگری صفتِ «نکو» برای حدیث. بیت در شکل کنونی‌ش بی‌معناست. اما در ضبط طباطبایی – قزوه هر دو اشکال برطرف شده و بیت این‌گونه سامان خودش را یافته است:
»
به خاموشی نرسیدی که کم زنی زنخت
                         ز بیدل آن‌چه حدیث مگوست می‌پرسی«
 
با آن‌که ضمیر «ت» در زنخت زیبا نیست، اما بر ضبط «ز نخست» ترجیحِ آشکار دارد. شاعر می‌گوید: این که تو دچار حرافی و هرزه‌گویی شده‌ای و از بیدل درباره‌ی آن‌چه نگفتنی‌ست، می‌پرسی، بدان دلیل است که به مرحله‌ خاموشی نرسیده‌ای. زنخ زدن (در معنای حرافی و سخن بیهوده زدن) در شعر بیدل باز هم کاربرد دارد؛ چون:
»
دم سرد بسته به پیش خود چه‌قدر دماغ فسرده یخ
                 که به ‌گرمیی نشد آشنا سر واعظ از زدن زنخ«

 در مصراع دوم هم «حدیث نکو» به جای «حدیث مگو» قطعا بی‌وجه است. بیدل در بیتی دیگر همین ترکیب را این‌گونه به کار برده است:
»
دل آب می‌شود از نام وصل خاموشم                ادب‌پیام حدیث مگو شدن ستم است«
جالب است که در مقطع غزلی دیگر همین اتفاق افتاده است؛ آن‌جا نیز ترکیبِ »معنی مگو» در ضبط چاپ کابل (و نیز بهداروند) به صورت «معنی نکو» نوشته شده که تردیدی در اشتباه بودن آن نمی‌توان کرد؛ بیت این است: «ز فرق تا قدم افسون حیرتی بیدل 
          
کسی چه شرح دهد معنیِ مگوی تو را«
 
حرفِ مگو، افسانه‌ی مگو، اسرارِ مگو و مانند آن در دیوان بیدل بارها به کار رفته است؛ چون:
»
برنمی‌آید بجز هیچ از معمای حباب             لفظ ‌ما گر واشکافی ‌معنی ‌حرف مگوست»
یا
»خامشی هم چقدر نسخه‌ی تحقیق ‌گشود
                    که من آیینه‌ی اسرار مگو گردیدم«
باز هم نمونه‌ای دیگر:
در چاپ کابل (و نیز بهداروند) بیتی داریم که این‌گونه است:
»
دهر تاراج‌گه سیل و بنای تو حیات                 ای ستم‌کش نگهی خانه ‌کجا ساخته‌ای«
در تصحیح انتقادی طباطبایی – قزوه در مصراع نخست «بنای تو حباب» ضبط شده که تفاوت آن از زمین تا آسمان است
برای این‌که سخن به درازا کشیده نشود، تنها چند مورد دیگر از ضبط طباطبایی – قزوه  را در برابر ضبط چاپ کابل – بدون توضیح – ببینید:
چاپ کابل:
تلاش دست از ترک تعلق می‌شود ظاهر
                             ز دنیا نیست دل برداشتن بی‌زور بازویی
تصحیح طباطبایی – قزوه:
تلاش همت از ترک تعلق می‌شود ظاهر               ز دنیا نیست دل برداشتن بی‌زور بازویی
و چاپ کابل:
عکس حضور عیش ما خارج شخص هیچ نیست   
                             
من ز برت کجا روم گر ز برم تو می‌روی
تصحیح طباطبایی – قزوه:
عکس حضور و غیبتش خارج شخص هیچ نیست                          
                             
من ز برت کجا روم گر ز برم تو می‌روی
یا چاپ کابل:
هرجا رسی همین عملت حاصل است و بس
                              امروز فرض کن که به فردا رسیده‌ای
تصحیح طباطبایی – قزوه:
هرجا رسی همین املت حاصل است و بس                امروز فرض کن که به فردا رسیده‌ای
یا چاپ کابل:
سبحه تا باقی‌ست زاهد در شمار گام باش                ما و خط ساغری و لغزش مستانه‌ای
تصحیح طباطبایی – قزوه:
سبحه تا باقی‌ست زاهد در شمار گام باش                ما و خط ساغری و لغزش مستانه‌ای
 
در پایان اگر سخنی مانده است بفرمایید.
اجازه بدهید در پایان از همه‌ کسانی که چراغ بیدل‌پژوهی را روشن نگه داشته‌اند سپاس‌گزاری کنم. من در کار بیدل‌پژوهی وامدار بسیاری از پژوهشگران قدیم و جدید هستم. اما در این کتاب اخیر (شرح غزل‌هایی از بیدل) بیش از همه وام‌دار آقایان دکتر طباطبایی و دکتر قزوه به خاطر همین تصحیح انتقادی‌شان هستم و همچنین وام‌دار دوست دیگرم جناب آقای محمدکاظم کاظمی هستم که چندین اثر بیدل‌پژوهانه‌ ایشان را خوانده‌ام و دریافت‌های او را از شعر بیدل بسیار به دریافت‌های خودم نزدیک می‌بینم.

 

 

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612