میراث مکتوب- سهروردی از برجستهترین حکیمان و فیلسوفان مسلمان و مؤسس یکی از مهمترین مکتبها و جریانهای فلسفی در اسلام با عنوان «حکمت اشراق» است، او زندگی کوتاه اما پر ثمری داشت و با حیات ۳۸ ساله خود، حیاتی دوباره به حکمت ایرانی بخشید.
حکمت اشراق که از سویی به تصریح موسس آن (شهاب الدین سهروردی) احیای حکمت نوری ایرانیان باستان است بیشترین سنخیت را با تعالیم بلند و آموزههای شیعی دارد و از این جهت از طرف حکما و متکلمان شیعی مورد توجه و استقبال قرار گرفته است.
سهروردی نه همچون فیلسوفان غرق در برهان شده و نه مانند عارفان به یکباره از استدلال دست شسته بلکه او حکیمی است که با پایه گذاری “مکتب اشراق”، ذوق اشراقی و بحث برهانی را در هم آمیخت و حق هر کدام را در کسب معرفت ادا کرد.
رسالهها و داستانهای رمزی، بخش مهمی از آثار سهروردی را تشکیل میدهد که شماری از آنها به زبان فارسی و برخی نیز به عربی است؛ از جمله این آثار میتوان به عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، صفیر سیمرغ، لغت موران، روزی با جماعت صوفیان، فی حقیقة لعشق، غربة الغربیة، هیاکل النور و کلمة التصوف اشاره کرد.
در برخی منابع تعداد آثار برجای مانده از شیخ اشراق را ۵۰ مجلد ذکر کردهاند که فهرستی از این آثار را شاگرد و مرید او در “نزهة الارواح” آورده است.
“حکمت الاشراق” مهمترین و معروفترین کتاب سهروردی به زبان عربی است؛ او در این کتاب به تبیین و تشریح آرای خود پرداخته و در مقدمه کتاب، خواندن آن را به کسانی که تنها جویای حکمت بحثی و استدلالی هستند توصیه نمیکند، او بهره مندی از تابش بارقههای الهی را از شرایط خوانندگان کتاب “حمکت الاشراق” عنوان کرده است.
“تلویحات”، “المقاومات” و “المشارع و المطارحات” هم از دیگر کتابهای مهم سهروردی به زبان عربی است.
هشتم مردادماه در تقویم کشور به نام حکیم سهروردی رقم خورده و روز بزرگداشت شیخ اشراق نامگذاری شده است.
حکمت اشراق بیشتر از هر چیزی ریشه در حکمت ایران باستان دارد
پژوهشگر و مدرس فلسفه گفت: “اشراق”، برآمدن و روان شدنِ نور از عالمِ نامحسوس به ذهن است که با این “نور”، معرفت شکل میگیرد، یا کامل میشود.
مسعود تلخابی اضافه کرد: شهرزوری(منطق دان و فیلسوف قرن هفتم) در تعریفِ فنیتری از “اشراق” مینویسد: «اشراق، ظهور انوار عقلی و درخششهای آنها بر نفسهای کامل، هنگام تجرّد از مواد جسمانی است»؛ این دو تعریف، بر چند اصلِ مفروض بنا شدهاند: فرض اول: جهان به دو بخش محسوس و نامحسوس تقسیم میشود. فرض دوم: بخش نامحسوسِ عالم، شامل خداوند و موجودات مجردی به نامِ “عقول” میشود. فرض سوم: برای خداوند و عقول، اشراقات و تابشهایی از سنخ علم و معرفت است. فرض چهارم: نفسهای کامل، هنگام تجرد از مواد جسمانی میتوانند این اشراقات و تابشها را دریابند و عالم، عارف و آگاه شوند.
تلخابی ادامه داد: “تجرد از مواد جسمانی”، شرط لازم برای دریافت این انوار است؛ این حالت را با نامهای مختلفی از قبیلِ “تألّه”، “انسلاخ”، “نضو جلباب” و “خلع بدن” میخوانند. در این حالت و مقام، بدن برای حکیم، حکمِ لباس و جامهای را پیدا میکند که هرگاه بخواهد، آن را از خود جدا میکند و هرگاه بخواهد میپوشد. این “حکیم” را گاهی “متأله” میخوانند و حکمت او را “تألهی” مینامند که “حکمتِ تألهی” نام دیگرِ “حکمت اشراق” است و بر پایه “اشراقِ” مذکور و “کشف” شکل گرفته است.
وی با بیان اینکه این حکمت، در برابر “حکمت بحثی و مشّائی” قرار میگیرد، افزود: “حکمت بحثی”، مبتنی بر نظر و استدلال است؛ صدرالمتألهین، در کتاب ایقاظ النائمین، اسم “حکیم” را مختصِ اصحاب نظر و استدلال میداند، و “حکیم تألهی و اشراقی” را “متأله” میخواند و مینویسد: «منظور از “حکیم”، باحث و کاوشگری است که برهان و دلیل میآورد و از تَأَلُّه عاری است و مراد از “متأله”، کسی است که در فلسفه، راه اشراق را بپیماید.»
تلخابی اظهار داشت: “حکمتِ اشراق”، در نیمه دوم قرن ششم هجری توسطِ شهاب الدین ابوالفتوح یحیی بن حَبَش بن امیرک سهروردی احیاء شد. این کار او به قدری مهم است که «تنها به وجود او میتوان قرن ششم را یکی از مهمترین ادوار تاریخ فلسفه به شمار آورد.» کتاب “حکمة الاشراق” او، منبع اصلی “حکمت اشراق” است و “حکمت اشراق” بیشتر از هر چیزی ریشه در “حکمت ایران باستان”، موسوم به “حکمت خسروانی” و آرا و نظراتِ “افلاطون” و “نوافلاطونیان” دارد.
پژوهشگر و مدرس فلسفه گفت: صدرای شیرازی در بیانِ آراء “متألهان” و “حکمای اشراقی”، اعتقاداتِ خُسروانیان و فهلویان (=پهلویان) را بیان میکند و مینویسد: «”متأله” اعتقاد دارد که همه مجردات الهی، عقلی و نفسی از حقیقت “نور” هستند و حقیقتِ نور، حقیقتی بسیط است و برای آن نه جنسی وجود دارد و نه فصلی و نه حدّی و نه رسمی زیرا آن بذاته آشکار است، و مُظهِر و آشکار کننده دیگران بنابرین، تعریف آن و آشکار کردن آن به آنچه غیر اوست ممکن نیست؛ اگر این تعریف و اظهار ممکن بود، “تعریف ظاهر با خفی” و “تحصیل حاصل” لازم میآمد.
وی ادامه داد: همچنین [متأله معتقد است] تفاوت میانِ همه انوار قاهر و مدبر بلکه محسوس، [یک] امر ذاتی یا عرضی نیست بلکه تفاوت میانِ آن دو تنها به کمال و نقص، شدت و ضعف و به حسب سنخ نوریت و قرب و بعد به نورالأنوار است و همچنین معتقد است کثرت انوار قاهر بیشتر از انواع جسمی است، زیرا [انوار قاهر] شامل سلسه انوار طولی اعلی و عرضی میشود».
وی در ادامه مینویسد: متألهان، عالَم را چهار مرتبه میدانند: اول: عالم انوار قاهره دوم: عالم انوار مدبره سوم: عالم برزخهای فلکی و عنصری چهارم: صور معلقه که اشباح مجرد و اشباح اخروی نامیده میشود.
تلخابی گفت: این نظرات و آراء همانست که در “حکمتِ اشراق” سهرودی به تفصیل تقریر و تبیین شده و فهم این حکمت دشوار است و باید از اصحاب تأله بود تا راه به جایی برد، از این روست که کاتب چلبی در توصیف این کتاب نوشته است: «… برمز أخفی من أن یُعلم.» [این کتاب به رمز است و پنهانتر از آنست که دانسته شود.]
فهم به مثابه درخشش و اشراق
استاد فلسفه دانشگاه زنجان با بیان اینکه سهروردی با تفکرات خود، چرخش بزرگی را در فضایی که فلسفه مشایی و سینوی تسلط داشت، ایجاد کرد، گفت: اغلب متفکران در جهان اسلام تا زمان سهروردی معتقد بودند که فلسفه، یونانی است اما سهروردی با حکمت اشراق، روش شهودی و اشراقی را مورد توجه قرار داد.
دکتر سحر کاوندی ادامه داد: سهروردی با اینکه از ابن سینا تاثیر زیادی گرفته است اما منابع معرفتی خود را محدود به شیوهها و آثار او نمیکند و در سنتهای فکری یونانی، ایرانی و هندی نیز شروع به جست و جو مینماید.
وی به توجه سهروردی به اسطورهها و افسانهها اشاره کرد و اظهار داشت: به زعم سهروردی شروع فلسفه محدود به ۲ هزار و ۵۰۰ سال قدمت آن در یونان نیست بلکه شروع فلسفه تاریخ درازی دارد که عمدتاً در ساختار افسانهها و اسطورهها وجود داشت.
کاوندی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه در حکمت اشراق، سهروردی اصالت را به جای «وجود» به «نور» میدهد، افزود: این موضوع اصالت نور برای اولین در ایران باستان مطرح شده است و در آیین مهر و زرتشت نیز شاهد آن هستیم که از نور سخن گفتهاند.
وی با بیان اینکه اشراق به معنی تابش و درخشش نور است که در اثر آن، چیزها دیده میشود، گفت: برپایه آموزههای اشراقی، وقتی نور در باطن انسان طالع شود، حقایق بر انسان آشکار میشود؛ در نظر سهروردی، فهم، یک درخشش و اشراق است.
استاد فلسفه دانشگاه زنجان گفت: در واقع در فلسفه اشراق، استدلال آوری و اقامه دلیل، فقط برای اقناع و تایید مجدد است نه برای وصول و رسیدن به حقیقت چون که حقیقت در روش اشراقی پیش از استدلال حاصل شده است.
منبع: ایرنا