کد خبر:47411
پ
1407951

سعدی و اندیشه ایرانشهری در نوشتاری از سید جواد طباطبایی

سعدی غزل را به قالب اصلی شعر فارسی تبدیل کرد و این «انقلاب غزل» برای سده‌هایی زبان فارسی به زبان غزل تبدیل شد، غزل فارسی مقبولیت عام یافت و از آن پس، هیچ‌یک از قالب‌های دیگر شعر فارسی نتوانست با غزل رقابت کند.

میراث مکتوب- ‌سید جواد طباطبایی از معدود اندیشمندان ایرانی بود که آثار موسوم به ادب فارسی را، از شاهنامه فردوسی و تاریخ بیهقی و دیوان حافظ شیرازی تا شاهنامه فردوسی و سیرالملوک خواجه نظام‌الملک و قابوس‌نامه عنصرالمعالی، به گونه‌ای متفاوت می‌خواند و تفسیر می‌کرد. از دید طباطبایی این آثار سترگ را نمی‌توان و نباید تنها و صرفاً به عنوان متونی «ادبی» خواند و باید به وجوه عمیق و چند لایه فکری و فرهنگی آن‌ها نیز پرداخت. دکتر طباطبایی در آثار خود خوانش‌هایی جدید از میراث مکتوب فارسی ارائه کرد و کوشید وجوهی از اندیشه ایرانشهری را در آن‌ها بازیابد. نوشتار حاضر بخشی از کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» است که در آن دکتر طباطبایی به انقلاب غزل در شعر سعدی و بازتاب اندیشه ایرانشهری در آن می‌پردازد.

***

انقلاب غزل

با پایان عصر زرین فرهنگ ایران، که با نخستین دهه‌های سدة هفتم آغاز و بویژه با یورش مغولان هم زمان بود، در شعر فارسی دگرگونی شگرف و بی سابقه‌ای پدید آمد، که می‌توان از آن به «انقلاب غزل» تعبیر کرد. نخستین کسی که این «انقلاب» را تا نقطه بازگشت‌ناپذیر آن پیش برد، شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی غزل‌سرای و نثر نویس پرآوازه ایرانی بود که، به سبب تحولی در شعر فارسی ایجاد کرد، جایگاه بلندی در تاریخ ادب فارسی دارد. تا زمان سعدی، افزون بر مثنوی که از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی تا مثنوی‌های عرفانی فریدالدین عطار نیشابوری و مثنوی‌های عاشقانه نظامی گنجوی، به اوج کمال رسیده بود، اصلی‌ترین قالب شعر فارسی قصیده بود که از رودکی تا ناصر خسرو، سنایی و خاقانی، وسیله‌ای برای بیان وجوه متنوع احساس و اندیشه ایرانی به شمار می‌آمد. اگر چه بسیاری از شاعران بزرگ این دوره در قالب غزل نیز طبع‌آزمایی‌هایی کرده بودند، اما نخست با سعدی «انقلابی» در ادب فارسی اتفاق افتاد و غزل به عمده‌ترین قالب شعر فارسی تبدیل شد. انتقال از قصیده به غزل صِرف تبدیل قالبی به قالب شعری دیگر نبود، بلکه همچون «انقلابی» در مضمون شعر فارسی نیز به شمار می آمد، اگر چه از صرف تحول مضمون شعری نیز فراتر می‌رفت.

قصیده با ادب درباری، که درون مایه اصلی آن ستایش طبیعت و مدح شاهان بود، آغاز شد و در سده‌های آتی در ادب اخلاقی و حکمت آموزی به اوج استواری و استقامت در سخن‌سرایی فارسی رسید، اما غزل قالب بیام حدیثِ نَفًس و عشق و مغازله انسان تنها بود. نیازی به گفتن نیست که بیشتر شاعران قصیده‌سرا از سنایی تا خاقانی و مثنوی‌سرایانی مانند نظامی و عطار نیز طبع‌آزمایی هایی در قلمرو غزل کرده بودند، شاعری مانند فخرالدین عراقی نیز به طور عمده غزل‌سرا بود و مولانا جلال‌الدین بلخی، که بیشتر به مثنوی‌سرایی شهره است، دیوانی به نام شمس تبریزی سروده و مرتبه غزل عاشقانه را به عِرش سخن منظوم رسانده بود، اما سعدی غزل را به قالب اصلی شعر فارسی تبدیل کرد و این «انقلاب غزل» برای سده‌هایی زبان فارسی به زبان غزل تبدیل شد، غزل فارسی مقبولیت عام یافت و از آن پس، هیچ‌یک از قالب‌های دیگر شعر فارسی نتوانست با غزل رقابت کند. با شیخ اجل غزل به قالب اصلی زبان شعری فارسی تبدیل شد و آنچه از سده‌های پس آن در خاطره شعری جمعی ایرانیان بازمانده است، جز غزل نیست. شگفت اینکه سعدی، به رغم اینکه در نظامیه بغداد تحصیل کرده بود و در دیانت اهل سنت و جماعت نیز مردی استوار بود، اما در قلمرو شعر با تبدیل غزل به مهم‌ترین قالب بیان حدیث نفس مضمون‌های «انسان‌گرای» درون مایه شعر فارسی را جانشین توجه به طبیعت، موعظه و مباحث حکمت‌آموز کرد. این التفات از نوعی درون‌مایه به درون‌مایه‌ای یکسره متفاوت «انقلابی» به شمار می‌آمد که طرحی نو در اسلوب فارسی افکنده و سده‌ای پس از سعدی بویژه با خواجه شمس‌الدین محمد که، با اقتدای به سعدی، سبکی را که او ابداع کرده بود به کمال رساند، ساختار ذهنی انسان ایرانی را شکل داد.

این تحول از قصیده به غزل، و دگرگونی بنیادین در درون مایه شعر فارسی، که می‌توان آن را «انقلاب غزل» خواند، یکی از وجوه پدیدار شدن سعدی در افق ادب فارسی مقارن با یورش مغولان بود، اما مصلح‌الدین شاعر در معنای محدود کلمه نبود، بلکه او اهل ادب در معنای گسترده آن نیز بود. خیل این اهل ادب، در آغاز دوره اسلامی با تجدید مراسم ادب پهلوانی- آئین نامه‌ای- خداینامه‌ای در نخستین سده‌های دوره اسلامی بویژه در دوره احیای زبان فارسی و تبدیل آن به دومین زبان و ادب جهان اسلام پدیدار شدند و با همین احیای زبان فارسی و ادب آن نیز شکافی در وحدت اندیشگی جهان اسلام، که بر پایه وحدت آئینی ایجاد شده بود، افتاد. احیای زبان فارسی، به عنوان زبان دوم اسلام و تدوین نظام اندیشگی جدیدی در آن، که ما از آن به اندیشة ایرانشهری تعبیر کرده‌ایم، یکی از مهم‌ترین و پر دامنه‌ترین دگرگونی‌هایی است که در قلمرو اندیشه در جهان اسلام به وقوع پیوسته است و به نظر نمی‌رسد که هنوز همه ساحت‌ها و پی‌آمدهای آن به درستی مورد توجه و بررسی قرار گرفته باشد.

اگر چه از این حیث، شهرت سعدی، در ایران و نیز در جهان، به شاعری و سبک استثنایی او در پرداختن نثر فارسی است، اما بی‌هیچ تردیدی مصلح‌الدین از پرآوازه‌ترین نمایندگان گونه‌های متنوع ادب فارسی بوده است. جایگاه بلند شعر و نثر سعدی، و جاذبه شعرِ تر و شورانگیز او، چنان است که بویژه در دو اثر گلستان و بوستان به مانعی بر سر راه التفات از ظاهر بیان به ژرفای مضمون ادب او تبدیل شده است. تا زمان سعدی، همزمان با یورش مغولان، عصر زرین ادب ایرانشهری، اعم از آئین‌نامه نویسی، تاریخ‌نویسی و سیاست‌نامه‌نویسی، برای همیشه به سر آمده بود و اگر چه اندکی پس از این دوره نیز در برخی از رشته‌های آن، مانند تاریخ‌نویسی با عطاءملک جوینی، نوشته‌های مهمی فراهم آمد، اما مراسم ادب فارسی به طور کلی پس از یورش مغولان تجدید نشد. با «انقلاب غزل»، از سعدی تا حافظ، بویژه با شکوفایی ادبیات عرفانی، تا زمان عبدالرحمان جامی، واپسین شاعر دوران قدیم ایران، اهل ادب دم فروبستند و کمابیش هیچ اثر مهمی از ادب فارسی را نمی شناسیم که در این دوره پرداخته شده باشد. با تأملی از دیدگاه نقد درونی شعر در دیوان حافظ می‌توان گفت که شمس‌الدین محمد توانسته بود عناصری از درون مایه ادب فارسی را در تک‌بیت‌هایی از برخی از غزل‌های خود وارد کند از این رو، جای شگفتی نیست که غزل‌های حافظ را نمی‌توان در ذیل یکی از انواع شعر فارسی طبقه‌بندی کرد. نیازی به گفتن نیست که بر حسب معمول، حافظ را مهم‌ترین غزل‌سرای تاریخ شعر قدیم ایران می دانند و کوششهای بسیاری صورت گرفته است تا عمده شعر او را در خدمت بیان وجوهی از اندیشه عارفانه قرار دهند، اما به نظر می‌رسد که حافظ در ادامه راهی که سعدی با وارد کردن عناصری از درون مایه‌های ادب در قلمرو ادبیات و تلفیق آن با نظم فارسی هموار کرده بود، درون مایه‌هایی از اندیشه ایرانشهری و فرزانگی باستانی ایران را به صورت بیت‌هایی در غزل‌های خویش پنهان کرد.

منبع: «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»، سید جواد طباطبایی، تهران: انتشارات مینوی خرد

به نقل از ایبنا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612