میراث مکتوب – زبانشناسی دانش شناخت و بررسی زبان به روش علمی است. زبانشناسی را میتوان علم توصیف زبان دانست. در زبانشناسی زبان از دو جهت بررسی میشود. از یکسو زبان به عنوان قوه نطق، یعنی همان ویژگی خاصی که فصل ممیز انسان از حیوان است مورد مطالعه قرار میگیرد و قوانین ناظر بر آن بررسی میشود.
از سوی دیگر به بررسی همه زبانها و از جمله زبان مادری پرداخته میشود. با توجه به ماهیت زبان که وسیله برقراری ارتباط در جوامع بشری است و با درنظرداشتن این نکته که جوامع بشری هیچ گاه ثابت نیستند و دائماً دستخوش تغییرها و تحولات هستند، میتوان دریافت که زبان هم به دلیل سرشت اجتماعی خود پیوسته متناسب با تغییرات و تحولات اجتماع در حال تغییر و تحول است. البته تحولات زبانی بر اساس قانونهای ویژهای صورت میگیرد که شناخت آن تحولات براساس این قوانین نیز در محدوده کار زبانشناسی است.
آثار بسیاری در این حوزه تدوین شده است. یکی از کتابها که جزء آثار مرجع در این حیطه محسوب است تاریخ زبانشناسی اثر روبینز آر. اچ. است که سهم جهان اسلام از این کتاب 500 صفحهای تنها چهار صفحه است. همین موضوع نیز باعث پیدایش فکر نگارش کتابی دربارۀ تاریخ زبانشناسی در جهان اسلام در ذهن نویسنده شد و در ادامه وی برای محدود نمودن کار، نگارش تاریخچهای دربارۀ دستاوردهای علم زبانشناسی در ایران را پیگیری کرد که حاصل آن کتاب حاضر است.
دکتر فریده حقبین عضو هیئت علمی گروه زبانشناسی دانشگاه الزهراء است. وی کارشناس مترجمی زبان (دانشگاه الزهراء 1366)، کارشناس ارشد زبانشناسی (دانشگاه تهران 1370) و دکتری زبانشناسی همگانی (دانشگاه علامه طباطبایی 1383) است. حقبین افزون بر تألیف مقالات علمی فراوان و ترجمه کتاب، معاونت آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه الزهراء و سردبیری مجله علمی ـ پژوهشی زبانشناسی را نیز در کارنامه خود دارد.
معرفی اثر
کتاب حاضر در قالب یک مقدمه، سه بخش و یازده فصل سامان یافته است.
سه مؤلفه در تدوین کتاب حاضر مد نظر بوده که در نام آن نیز منعکس است. نویسنده در مقدمه برای آشناکردن خواننده این مباحث را بهاختصار توضیح میدهد. این سه مؤلفه عبارتند از: 1. تاریخ و مسائل پیرامون آن از جمله تاریخ و انواع آن، تاریخنگاری و انواع آن، فلسفه تاریخ و روشهای تاریخنگاری. 2. زبان و علم مطالعه زبان و انواع روشها و نگرشها در بررسی تاریخ علم و تاریخ زبانشناسی. 3. ایران، وسعت جغرافیایی ایران، ایرانی و تبار ایرانی.
بخش اول با عنوان زبانها و مطالعات زبانی در عصر باستان شامل چهار فصل است.
فصل اول (آریاییها و زبانهای ایران در عصر باستان): امپراتوریهای عظیمی که پس از ورود آریاییها در سرزمین ایران شکل گرفت و تعاملات ایرانیان با سایر ملتها، لشکرکشیها و وسعت خیرهکننده سرزمینهای ایرانی که موجب تنوع قومی، جمعیتی و نهایتاً زبانی شده است، هر اهل اندیشهای را به این نتیجه میرساند که زبان و خط نزد ایرانیان باستان جایگاهی ویژه داشته است. در حقیقت باید گفت که دستکم حدود سههزار سال است که ایرانیان سعی در تنقیح ابزارهای ارتباطی خود داشتهاند. زبانهای رایج در این سرزمین تا پیش از ورود اسلام به ایران، در دو مقطع باستان و میانه عبارتند از: زبان مادی، سکایی، اوستایی و فارسی باستان در عهد باستان و در دوره میانه گروه زبانهای ایرانی میانه شرقی که عبارتند از: بلخی، سکایی، سغدی و خوارزمی و گروه زبانهای میانه غربی مشتمل بر پهلوی اشکانی و فارسی میانه (پهلوی ساسانی).
فصل دوم (تاریخچه خط و ایجاد نظامهای نوشتاری): نگاهی به تاریخ ملتها و اقوام مختلف نشاندهندۀ همبستگی بیچونوچرای نوشتار و خط با مدنیت و فرهنگ آن قوم است. امروز اگر ایرانیان به گذشته ریشهدار و تمدن قوی خود میبالند، هم از اینروست که آثار خطی موجود، آن شکوه و عظمت را ماندگار ساخته است و هم اینکه به دلیل مجهزبودن به نظام نوشتاری، موفق به ایجاد نظام دیوانی و علمی پیشرفته، پرنفوذ و تمدنساز شدهاند. به همین دلیل در واکاوی پیشینه زبانشناسی ایرانی، مطالعه و بررسی تاریخچه ایجاد خط، از اهم حوزههای مورد مطالعه است. خطهای مورد بررسی در این فصل عبارتند از: خط تصویری، خط ایرانی (عیلامی) مقدم، خط میخی، خط آرامی، خطهای دوره میانه، خط اوستایی و …
فصل سوم (واژگاننگاری و فرهنگنویسی در عصر باستان): از دیرباز فرهنگنویسی به دلیل وجود زبانهای گوناگون و ضرورت ترجمه در میان ساکنان منطقه رواج داشته و آثار متعدد و ورقپارههایی از فرهنگنامههای مختلف از ساکنان میان رودان، هتّی و حتی سخنگویان زبانهای هند و ایرانی به دست آمده است. فرهنگهای بهجامانده از دوره باستان عبارتند از: فرهنگهای میانرودان به صورت واژهنامههای یک زبانه یا دو زبانه (سومری ـ اکدی)، سه زبانه (سومری ـ اکدی ـ هتّی) یا چهارزبانه (سومری ـ اکدی ـ اوگاریتی ـ حوری) که برخی به روش موضوعی و برخی بر اساس نشانه آغازین واژه تنظیم شدهاند. فرهنگهای هتّی که میتوان در میان آنها به واژهنامههای دوزبانه (هتّی-اکدی)، (لوری-هتّی) و (حوری-هتّی) اشاره کرد از جمله این آثارند.
فصل چهارم (ترجمه و تفسیرنویسی): در این فصل فهرستی کوچک از متونی ارائه میشود که بیانگر وجود ترجمه و تفسیر در ایران باستان است. وجود آثار چندزبانه، بیانگر رواج ترجمه، چه به صورت شفاهی و چه به صورت کتبی است. وجود همین متون ترجمهشده و فرهنگهای مختلف یکزبانه و چندزبانه، گواه اشتغال پیشینیان باستانی ما به امر تفسیر و ترجمه است.
بخش دوم با عنوان ظهور اسلام و تعامل ایرانیان و مسلمانان در دو فصل تدوین یافته است.
فصل پنجم (دوران انتقال از عصر باستان به عصر اسلامی): به دلیل اینکه هدف از نگارش این کتاب مروری بر تلاش ایرانیان در حوزه مطالعات زبانی است، برای آشنایی با وضعیت علمِ زبان در دورانی که علم و فرهنگ و تمدن ایرانی با مکتب اسلام در هم آمیخت و وضعیت تازهای را پدید آورد که حاصل این آمیختگی بود، ناگزیر باید به اوضاع و احوالی اشاره کنیم که موجب آن شد تا پارسیگویان مددکار عربی شوند و ایرانیان سهم بزرگی در شکوفایی تمدن اسلامی بر عهده گیرند.
فصل ششم (خدمات متقابل اسلام و ایران): اگر بگوییم پیوند مبارک مدنیت ایرانی و مکتب اسلام موجب بروز تأثیرگذارترین حادثه در تمدن بشر شده است، سخنی به گزاف نگفتهایم. تاریخ چهارده قرن اخیر کشور ایران شاهد مجسمی بر این ادعاست. هر گاه حادثهای موجب سستشدن این پیوند شده، نتایج تأسفبار و شقاوتباری برای ایران و جهان اسلام به بار آورده است و هر گاه به هر دلیلی این پیوند احیاء و تقویت شده، نتایج امیدبخش و دورانسازی را برای هر دو به ارمغان آورده است. مواهبی که اسلام به ایرانیان هدیه کرد، خدمات ایرانیان به تمدن اسلامی، نقش ایرانیان در رونقیافتن زبان عربی، فراز و نشیب زبان فارسی و عربی از ورود اسلام تا قرن چهارم، دیدگاه جوهری طنطاوی، ابنخلدون و فرید وجدی در باب خدمت ایرانیان به زبان و فرهنگ عربی، نقش عبداللهبن مقفع در پیوند تمدن ایرانی و مدنیت اسلام در قرن دوم هجری و … از جمله مباحث بررسی شده در این فصل است.
بخش سوم و پایانی کتاب زبانشناسی ایران پس از ظهور اسلام است که در پنج فصل آمده است.
فصل هفتم (مکاتب زبانشناسی در دوره اسلامی): در این بخش به بررسی تلاش ایرانیان در عرصه علم زبانشناسی و مطالعه زبان در دوره اسلامی یا به عبارت دیگر پس از ظهور اسلام میپردازیم. این دوران با انقراض سلسله ساسانیان آغاز میشود. زبانشناسی و مطالعه جنبههای مختلف زبان در طول تاریخ این علم، همواره وامدار برخی از شاخصترین چهرههای دینی و روحانیون ادیان مختلف بوده است. به عبارت دیگر، زبانشناسی ریشه در مراکز و حوزههای دینی دارد. سنت زبانشناسی اسلامی نیز از این قاعده جدا نیست. مطالعات دستوری و به طور کلی پژوهشهای زبانی در صدر اسلام، ناشی از دو زمینه اصلی است که هر دو ریشه در علاقه وافر و دغدغههای دینی مسلمانان دارد. اول آنکه مسلمانان به مطالعات زبانی، آواشناسی و دستورنویسی روی آوردند تا آیات قرآنی را از خطر تحریف به دلیل قرائت نادرست حفظ کنند. از سوی دیگر برای درک صحیح آیات، ناگزیر از مطالعه روابط و ویژگیهای دستوری زبان عربی بودند. دوم نومسلمانان که بسیاری از آنها متعلق به اقوام و نژادهای غیرعرب یا حتی غیرحجاز بودند، ناگزیر از فراگیری زبان عربی و گونه فصیح زبان عربی بودند که همانا گونه بهکارگرفتهشده در زبان وحی بود. غیرمسلمانان و به ویژه ایرانیان برای رهایی از اینکه آنها را در کشور گسترده اسلامی شهروند درجه دوم محسوب کنند و از سوی دیگر با هدف فراگیری زبان قرآن و سیرابشدن از چشمه وحی انگیزه فراوانی برای مطالعه زبان عربی داشتند. بنا به همه این دلایل زبانشناسی در سرزمینهای اسلامی گسترش یافت. در ادامه این فصل دو مکتب مهم زبانشناسی (مکتب بصره و کوفه) بررسی شده است.
فصل هشتم (مطالعات آوایی): به طور کلی پژوهشهای آوایی و واجی در میان مسلمانان و بهویژه ایرانیان از ابتدا تا امروز از سه منظر قابل بررسی است:
الف) مطالعات آوایی ـ واجی از منظر دستوریان (صرفیون و نحویون)
ب) مطالعات آوایی ـ واجی از منظر علمای علم تجوید و قاریان قرآن کریم
ج) آواشناسی مستقل از گرایشهای علمی
افزون بر مطالعات آوایی، سیر تاریخی تحول نظام نوشتاری، اصلاح نظام نوشتاری، مشکلات نظام نوشتاری عربی، الفبای زبان عربی و … نیز در این فصل بحث شده است.
فصل نهم (صرف و نحو): از جمله مباحث این فصل عبارت است از منشأ درونی و بیرونی علم نحو (دستور زبان) در سنت مطالعات ایرانی ـ اسلامی، تأثیر روش هندی بر دستور زبان عربی، روشهای دستورنویسی و …. .
فصل دهم (معنیشناسی و مطالعات منطقی): معنیشناسی یکی از شاخههای زبانشناسی است که محدودکردن حوزه آن دشوار و به عبارت بهتر بیهوده است؛ زیرا کارکرد معنی از کوچکترین سطح و واحد زبانی مثل تکواژ و واژه تا گروه و جمله و متون بزرگتر را در بر میگیرد. همچنین تعیین مرز میان معنی و نقش/ منظور امکانپذیر نیست. از سوی دیگر حدود و ثغور قوه نطق ـ از منطق ذهن بنیاد گرفته تا قوه نطق عینیتیافته در سخن و گفتار ـ بر پیچیدگی این تمایز میافزاید. از اینروست که شاهد تولد و رشد معنیشناسی ابتدا در گاهواره فلسفه و پس از آن در دامن زبانشناسی هستیم. نگرشهای معناشناختی فلاسفه و منطقیون (پولس، فارابی، ابنسینا، خواجه نصیر الدین طوسی، آراء تفتازانی) و مفسران و ادیبان (ابوهلال عسکری، عبدالقاهر جرجانی، زمخشری، سکاکی، سیبویه، عمادالدین قزوینی، جلالالدین سیوطی) در این فصل بررسی شده که شامل مباحث مفیدی است.
فصل یازدهم (واژگاننگاری و فرهنگنویسی): یکی از کهنترین حوزههای مطالعاتی زبانشناسی که آثار آن در همه تمدنهای باستانی سراسر جهان قابل مشاهده است، واژگاننگاری و فرهنگنویسی است. آثار این فعالیت فرهنگی از تمدن باستانی چین گرفته تا ایران و میان رودان و یونان قابل مشاهده است. در فصلهای آغازین به نمونههایی از آن در ایران باستان اشاره شد و در این فصل به گوشهای از دریای گسترده فرهنگها و واژهنامههای ایرانی ـ اسلامی اشاره خواهد شد.
کلام آخر: زبانشناسی رشتهای مستقل است که مباحث بسیار جالب و متنوعی در آن مطرح است و دانشمندان تمامی رشتهها مخصوصاً پژوهشگران حوزه علوم انسانی نیاز به آشنایی با این علم دارند. کتاب حاضر مباحث قابل تأملی در حوزه زبانشناسی ایرانی ارائه میکند که مطالعه آن میتواند برای پژوهشگران و محققان جالب توجه باشد.
حقبین: فریده، زبانشناسی ایرانی: نگاهی تاریخی از دوره باستان تا قرن دهم هجری قمری، تهران، مرکز، 1393.
منبع: کتابخانه تخصصی تاریخ ایران و اسلام