میراث مکتوب- از خبرهای خوش این روزها تدبیری است که حکومت هند برای ترویج و تقویت زبان فارسی اندیشیدهاست؛ در حالی که مهد زبان فارسی، افغانستان، چشمانداز چندان روشنی ندارد. شاید ریشه آن تصمیم به همین تحولات منطقه بازمیگردد. براساس مصوبهای جدید، زبان فارسی در مدارس هند، برخلاف گذشته، به یکی از زبانهای محلی قابل انتخاب برای دانشآموزان تبدیل میشود؛ در حالی که پیشترها در نظام آموزشی آن کشور، زبان فارسی یک زبان خارجی به حساب میآمد.
در سالهای گذشته چنین مباحثی درباره ضرورت آموزش زبان فارسی با کشورهای شبه قاره داشتیم و بیان میکردیم که زبان و ادب فارسی بخش مهمی از تاریخ شبه قاره است و بیآن نمیتوان از فرهنگ و هنر و حتی سیاست هم سخن گفت.
زندهیاد حسن انوشه بر همین پایه «دانشنامه ادب فارسی در شبه قاره» (هند –پاکستان –بنگلادش) را برای نخستین بار در سه جلد مفصل منتشر کرد که بسیار پر خواننده بود و پیوستگی بین زبان فارسی و شبه قاره را نشان میداد؛ اما پاسخ معمول طرف مقابل چنین بود که اگر مقصود از زبان فارسی نگاه به معارف دینی است که عربی بر آن برتری دارد. هر چند در مدارس دینی شبه قاره هنوز هم متون فارسی گلستان و بوستان تدریس میشوند و فارسی، زبان دین و عرفان هم هست؛ اما اگر قرار است، با جهان علم و دانش همسو باشیم، زبان جهانی انگلیسی است که در شبه قاره رواج دارد.
جریانات عقیدتی از قبیل آنچه در افغانستان بر سر کار آمده، به این فاصلهگذاری با زبان فارسی دامن میزدند و میزنند و تلاش داشتند و دارند که با حذف کلمات فارسی از زبانهای معمول در شبه قاره و جایگزین کردن کلمات عربی، این عرصه را تنگتر کنند و حتی سنگنوشتهها و کتیبههای فارسی را از بین ببرند.
در یکی از سفرهای آقای هاشمی رفسنجانی «رئیسجمهوری وقت» که من در پست معاونت فرهنگی وزارت ارشاد همراشان بودم، از کتاب «میراث جاودان» کتیبهها و سنگنوشتههای فارسی در پاکستان در دو جلد رحلی به کوشش سیدکمال حاج سیدجوادی، رایزن وقت ایران رونمایی کردیم که در آن تصاویری از این گونه گرد آمده بود؛ اما جالب آن است که هندوها در گسترش زبان و ادب فارسی نقشی کمتر از سایرین نداشتند. نمونه آن «چاپخانه منشی نوولکشور» در لکهنو که صدها کتاب فارسی را به زیور طبع آراستهاست و در نمایشگاه کتاب تهران در دوره چهاردهم، تمامی آن آثار را یکجا در معرض دید همگان گذاشتیم که موجب شگفتی بسیاری از بازدیدکنندگان میشد.
قرار بود کتابخانه ملی ایران، آن مجموعه نفیس را یکجا خریداری کند که چنین نشد؛ اما رایزنی فرهنگی ایران در هند فهرست همه آن آثار را در کتابی منتشر ساخت. درباره آن انتشارات، پاکستانیها و افغانستانیها و هندیها و ایرانیها چندین اثر پدید آوردهاند. این تلاشها نشان میدهند، زبان فارسی با آنکه در حوزههای دینی شبه قاره تدریس میشده و میشود، اما ساحتی فراگیرتر از آن داشته و دارد. تأثیر این نگاه موجب سرودن اشعار فارسی از جانب غیر مسلمانان هند با مضامین اسلامی- شیعی برای حسین(ع) شده است.
یکی از کتابهای پر فروش سالهای پیش از انقلاب، «شبهای پیشاور» اثر مرحوم سلطان الواعظین شیرازی بود شامل گزارش مناظرات مؤلف در باب ولایت و امامت در شهر پیشاور که طرفین به زبان سلیس فارسی گفتگو داشتند. به هر حال همه آنچه گفته شد نشان میدهد پیامهای انسانی زبان فارسی مربوط به نیاز روحی انسانها به محبت، معنا، معنویت، عشق و عاطفه است؛ چیزی که در دنیای امروز و تجربه بشر معاصر گوهری کمیاب است. سالهاست برخی کشورهای عرب زبان در پی شکار کرسیهای زبان فارسی در این سو و آن سوی عالم هستند و در این راه بسیار هزینه کردهاند، اما همچنان که در تصمیم اخیر دولت هند شاهد بودهایم، درونمایه توانمند زبان فارسی به حدی است که خود راهش را باز کرده و میکند و در عین حال چنان تمامیتخواه نیست که عرصه را بر سایر زبانها تنگ کند.
انتخاب روزی برای زبان و ادب فارسی هم چنین بود و با توجه به همین ملاحظات و رویکردها روز شهریار به عنوان شاعر عشق و محبت به این نام خوانده شد. شهریار از معدود شاعرانی بود که در زمان حیاتش شعر و گاهی طنز شیرین او، نزد مردم محبوبیت بسیار داشت. او همانقدر که با نیما و ابتهاج و شفیعی کدکنی و ابوالحسن اقبالآذر رفاقت داشته، با مردم نیز مأنوس بوده و ابیات بسیاری از سرودههایش وارد زبان روزمره و فرهنگ عامه شدهاند؛ همچون «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» که با صدای پر طنین زندهیاد استاد بنان ماندگارتر شد.
شهریار با سیمین و جلال هم آمد و شد داشت. یک بار در خانه سیمین نظر او را درباره چند نفر از بزرگان شعر، ادب و هنر که به آنجا میآمدند، پرسیدم و او درباره هرکدام جملهای گفت. یادم نیست به چه مناسبت یکباره به ذهنم آمد درباره علی امیرالمؤمنین هم بپرسم، در این باره تأمل بیشتری کرد و یکباره مثل آنکه کشفی کرده باشد با حالت حاکی از شعف و شادی مصرعی خواند که بارها در کوچه و خیابان شنیده و خوانده، اما تأمل کافی نکرده بودم و از زبان و احساس او معنا و معنویت خاصی داشت. او این مصرع از شعر شهریار را خواند: «به علی شناختم من به خدا قسم خدا را»
به هر حال پیشنهاد نامگذاری روزی که هم خاطره شهریار را با خود داشته و هم بازگو کننده جایگاه زبان و ادب فارسی باشد، به اجماع سال ۸۱ در شورای فرهنگ عمومی تصویب شد. این پیشنهاد از سوی علیاصغر شعردوست، نماینده وقت مردم تبریز داده شده بود، جالب آنکه در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم با توضیحاتی که داده بودم مخالفتی با آن نشد.آنچه بعدها گروهی از محققان و شاعران ارجمند معاصر درباره تغییر آن گفتند هم شنیدنی بود، اما برایمان تازگی نداشت و کمکم رنگ باخت. ترجیح ما این بود که این روز با نام بلند شهریار شناخته شود .
روز زبان و ادب فارسی، روز شهریار مبارک باد.
احمدمسجد جامعی
منبع: روزنامه اطلاعات