میراث مکتوب- سیدحسین سیدموسوی، دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، اظهار کرد: اندیشههای فیلسوفان در واقع هیچ وقت کهنه نمیشود. آنها در مسیر سعادت انسان حرف میزنند و پرداختن به این موضوع که انسان چطور میتواند سعادتمند باشد و چه مسیری را باید طی کند، جزو وظایف آنهاست. بر همین اساس، فلسفه و حکمت سهروردی نیز تا به امروز به حیات خود ادامه داده و خواهد داد.
وی اضافه کرد: در بیان این مسئله باید به این نکته اشاره کنم که اساسا اندیشه فیلسوفان از آن جهت که آنان برنامههای مربوط به انسان را مطرح میکنند، همیشه زنده میماند. ما انسانها از این حیث که همگی دارای یک فطرت هستیم، تغییرناپذیریم. من و شما با آدم و حوا، با انسانهای زمان حضرت ابراهیم (ع)، انسانهای زمان پیامبر گرامی اسلام و همچنین با انسانهای ۲۰۰۰ سال آینده هیچ تفاوتی نداریم. از این رو مباحثی که یک فیلسوف مطرح میکند تا زمانی که انسانْ انسان باشد، زنده است و خواهد ماند.
سیدموسوی ادامه داد: حتی الان که شما آرا و نظرات ارسطو، افلاطون، حکمای هفتگانه یونان، حکمای مسیحی در قرون وسطا، ابن سینا، ملاصدرا و همینطور فلاسفه زمان حال را که مطالعه میکنید، میبینید که اندیشههای فیلسوفان در واقع هیچ وقت کهنه نمیشود. آنها در مسیر سعادت انسان حرف میزنند و پرداختن به این موضوع که انسان چطور میتواند سعادتمند باشد و چه مسیری را باید طی کند، جزو وظایف آنها است.
اندیشمندان ما میتوانند اضطراب آدمی را پاسخ دهند
دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد خاطرنشان کرد: اگر بخواهیم به این مسئله بپردازیم که اندیشه و فلسفه شیخ اشراق چطور میتواند راهی به سوی «آرامش درونی» بگشاید باید در قدم اول به این اشاره کنیم که اضطراب و عدم آرامش انسان معاصر امروز، همیشه با او بوده است. انسان ناخواسته با این سوالات روبرو بوده که از کجا آمده، به کجا میرود و اصلا برای چه آمده است. ذهن او همواره مشغول این سوالات است. علتش هم این است که میخواهد آینده خود و به تعبیری رفتارش را با پاسخی که از این سوالات میگیرد، تنظیم کند.
سیدموسوی بیان کرد: انسان برای این تنظیم کردن، همیشه دچار اضطراب و عدم آرامش است اما اندیشمندان ما میتوانند پاسخ و مرهم این اضطراب و عدم آرامش را بدهند. خوشبختانه هم در عرفان اسلامی و هم در فلسفه اسلامی، حال چه فلسفه مشایی ابن سینا باشد، چه حکمت متعالیه ملاصدرا و چه فلسفه اشراقی سهروردی، همه فیلسوفان در پی آشنا کردن انسان با خداوند هستند و این نکته کلیدی است.
وی با اشاره به این شعر حافظ که «چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور» خاطرنشان کرد: اگر انسان با خدا آشنا شود تقریباً دیگر مشکلی برای او باقی نمیماند. وقتی آدمی احساس کند خدایی وجود دارد که او و سربلندیاش را دوست دارد و قادر است همه حوائجش را برطرف کرده و حامی او باشد، همه زندگی و وجودش به آن خالق وابسته خواهد شد. حال باید به این پرداخت که چه کسانی میتوانند چنین خداوندی را به شیوهای صحیح معرفی کنند؟ طبیعتا اندیشمندان هر قومی بهترین افرادی هستند که از عهده این کار برمیآیند. در بین مسلمانها نیز فلاسفه و عرفا بهترین کسانی هستند که میتوانند خدا را به انسان معرفی کنند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: این معرفی به این معناست که الگویی از ویژگیها و صفات الهی برای انسان معرفی کنند که بر اساس آن الگو، انسان بتواند خداگونه شود، شبیه خدا شود، مثل او جاودانه و همچون او ایجاد کننده باشد. پس بحث آرامش درونی از طریق این اندیشهها برای انسان میسر میشود. اگر کسی اعتقادش این باشد که به مقام رضا رسیده یعنی بر این باور باشد که همه اتفاقاتی که در اطرافش میافتد از ناحیه خداوند است و در نهایت باید از او کمک گرفته و نسبت به تمام اتفاقات و حوادث خوشبین باشد، نتیجهاش این میشود که به قول سعدی «به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست».
وی گفت: زمانی انسان اضطراب و هیاهو داشته و آرامش ندارد که احساس کند پشتوانهای ندارد. این پشتوانه را فیلسوفان به انسان معرفی میکنند که بهترین شکل آن هم در فلسفه اسلامی معرفی شده است. به قول قرآن با یاد حق و ذکر حق، انسان آرامش پیدا میکند. لازم به یادآوری است که یاد حق و ذکر حق هم فقط معنیاش این نیست که مدام ذکر بگوییم. بلکه باید احساس کنیم او همیشه در کنارمان هست و هیچ وقت احساس یأس و ناامیدی نداشته باشیم؛ چراکه ناامیدی از رحمت الهی از گناهان کبیره بهشمار میرود.
عشق زمینی میتواند به عنوان نیرو محرکه انسان به سمت حقیقت عمل کند
سیدموسوی با بیان اینکه بر اساس اندیشه سهروردی، عشق زمینی نیز میتواند به عنوان نیرو محرکه انسان به سمت حقیقت عمل کند، عنوان کرد: انسان عشق در زندگی را در زمینههای مختلف مانند عشق به انسان دیگر، عشق به ثروت، ریاست، زیبایی و اندام و انواع دیگر تجربه میکند. اما چون به تعبیری عاشقِ اول خدا بوده است که باعث ایجاد این جهان شده و انسان نیز از حق تعالیست و از او به وجود آمده، یک چنین عشقی در درون آدمی به ودیعه گذاشته شده است.
وی اضافه کرد: در گذر زمان و حوادث وقتی که انسان کمکم خودش را میشناسد و میفهمد که هیچ استقلالی ندارد و آنچه در اطرافش هست نمیتواند مشکل گشایش بوده، به او آرامش داده و اضطراب درونیاش را از میان ببرد و همه آن پست، ریاست، پول، ثروت و عشقهای زمینی و معشوقهها نیز زودگذر است، این حقیقت را درک میکند و میفهمد که باید به موجودی عشق بورزد که همیشه و همه جا با اوست و هیچ گاه او را تنها نمیگذارد. انسان یکی از آثار حق است و خداوند او را بسیار دوست میدارد. از این جهت انسانها باید متوجه این عشق الهی باشند و حق تعالی را دوست داشته باشند.
دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: عشق به حق تعالی منافاتی با عشقهای دیگری که ما در زمین داریم، ندارد. برای مثال، گاهی ما عاشق همسر، فرزندان، خواهر و برادر، دوستان، طبیعت و حتی حیوانات هستیم؛ و این نوع دوست داشتن بسیار ارزشمند و انسانی است. البته گاهی ممکن است این علاقه تا حد پرستش پیش برود که از چارچوب بحث ما خارج است.
وی بیان کرد: بهطور کلی، زمانی که دریابیم همه این وابستگیها و دلبستگیها زودگذر و ناپایدارند، آن عشق حقیقی را یافتهایم. از دل همان عشق میتوان به جلوههای آن در جهان پی برد. این جلوهها همان همسر، فرزندان، طبیعت، والدین، دوستان و حتی بیگانگاناند؛ همگی مظاهری الهی که به سبب اتصالشان به معشوق حقیقی، زیبایی و ارزش مییابند. بر اساس این نگاه اگر کسی عاشق حق شود، حتی تمام رویدادهای زندگیاش، از آنجا که از جانب حق تعالی سرچشمه گرفتهاند، برای او زیبا و دلپذیر خواهند بود.
سیدموسوی افزود: بار دیگر اشاره میکنم به ابیاتی از سعدی که میگوید «به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست/ به ارادت بِبَرم درد که درمان هم از اوست»، به این معنا که اگر مرا زهری هم میدهند که ظاهرا تلخ است باز هم برای من بسیار شیرین است، چراکه کسی آن را به من میدهد که معشوق من است و این در حقیقت همان لطف الهی است.
منبع: ایسنا