ميراث مكتوب- دهمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان تاريخ نگاري خواجه رشيدالدين فضلاللّه، در روز 18 اسفند 82 برگزار شد.
خواجه رشيدالدين فضلاللّه همداني (648 ـ 718 ه.ق ِ) طبيب عالم و مورّخ دانشمند در سراسر دورة سلطنت غازانخان و جانشين او اولجايتو و در ابتداي سلطنت ابوسعيد مقام وزارت ايلخان را داشت. او به واسطة علم و مهارتي كه در طب داشت به دربار ايلخان راه يافت و در ساية تدبير و سياست به مرتبة والايي رسيد. او به عنوان مورّخي برجسته مقامي ممتاز دارد و تأليفات تاريخي وسيع او به لحاظ وسعت و اعتبار و شيوه علمي اعجاب و تحسين محققان را برانگيخته است.
در آغاز اين نشست، دكتر ايراني مدير عامل مركز پژوهشي ميراث مكتوب، گفت: مبحث ديگري از مباحث متنپژوهي و بررسي انديشهها و آثار بزرگان اين كشور و مرز و بوم را برگزار ميكنيم. از عزيزان ديگري هم كه به نحوي با ميراث مكتوب در زمينه انتشار آثار خواجه رشيدالدين همكاري دارند،خواستيم كه براي برگزاري يك بحث علمي پيرامون انديشههاي خواجه رشيدالدين فضلالله حضور يابند. موضوع اين جلسه،مبحث تاريخنگاري از نگاه خواجه رشيدالدين است.
در ادامه دكتر رجبزاده دربارة عقايد ديني و آثار رشيدالدين سخن گفت و افزود: اولين مطلب نظر رشيدالدين در مورد مغولهاست كه در جامعالتواريخ جابجا ميبينيم كه با اينكه در خدمت مغول ها و نوادگان مغول يعني پادشاهان ايلخاني بوده، ولي دربارة مغول ها تعريف و تحسيني ندارد، اما سخن رشيدالدين درباره بعضي از پادشاهان ايلخاني بهخصوص غازان همراه با تمجيد و ستايش است. بهطور كلي وقتي درباره مغول ها تاريخنگاري ميكند، به تصريح ميگويد كه مغول ها مردم خونخوار و ويرانگري بودند و از جهات مختلف در خرابي مملكت و ايجاد فساد، فسادهاي اجتماعي، فساد مالي و سياسي دست داشتند. غازانخان كه براي رشيدالدين يك مغول نيست، بلكه يك فرد مسلمان و ايراني است و هميشه از او به عنوان پادشاه اسلام نام ميبرد، كوشش كرد كارهايشان را تا حدي جبران كند.
وي ادامه داد: مطلب ديگر گرايش به دوستي خاندان رسول و بهخصوص آنچه كه ما امروز به عنوان تشيع ميشناسيم كه در آن موقع به اين صورت مطرح نبوده و او در جاهاي مختلف اين گرايش را نشان داده، آنجا كه تصريح ميكند در اثر توجه ائمه اطهار و گرايش فكري كه بدانها داشته، توانسته رسائل را بنويسد، اما فرضاً مكاتب را كه منسوب به رشيدالدين است و در آن اقوال مختلف وجود دارد كه به احتمال زياد از رشيدالدين ميباشد، ولي خودش باز نمينوشت. چون او منشيان زيادي در دستگاه وسيع وزارت خودش داشته كه آنها را تقرير و تحرير ميكردند و او مطلب را ميگفته و آنها مينوشتند، ولي رسائل را به تصري گفته كه صبح زود بيدار ميشده و در ساعتي كه ذهنش خيلي روشن و آماده بوده، آن را تحرير ميكرده و خودش هم متعجب شده بوده كه چطور ميتواند با وجود اين اشتغال زياد و مشغله فكري كه ساعت هاي خيلي كمي در اختيار او و براي خودش باقي ميگذاشته، اين كار را بكند و ميگويد: “اين در اثر توجهي بوده كه ائمه اطهار به او داشتهاند و بارها به خوابش ميآمدند.” وقتي دربارة غازانخان صحبت ميكند، ميگويد: “چيزي كه به غازان خان كمك كرد، اين بود كه در خواب حضرت رسول را ديد و به اصطلاح رشيدالدين عقد برادري بين او و حضرت علي و فرزندان حضرت علي، امام حسين و امام حسن را منعقد كرد”.
سخنران بعدي، استاد روشن بود كه به محتواي جامعالتواريخ و چگونگي تأليف آن و منابع و همكاران وي و پژوهش هاي محققان داخلي و خارجي در اين حوزه اشاره داشت و گفت: غازانخان در 702 از رشيدالدين ميخواهد كه تاريخ مغولان را بنويسد. چنان كه گفته ميشود مغولان به تاريخ و مآثر فرهنگي خودشان دلبسته بودهاند و رشيدالدين تاريخ مغول را به ياوري سردار دانا و بزرگي، به نام پولادچينگ سانت مينويسد. در پايان كار غازان جوان ميميرد و برحسب عرف و عادت زمانه رشيدالدين به اُلجايتو مراجعه ميكند و از او ميخواهد كتاب به نام وي تغيير كند، ولي الجايتو از او ميخواهد كه آن كتاب همچنان به نام او يعني غازان بماند و اين تسمية مبارك غازاني از آن است، اما در مورد نام «تاريخ عالم»، عالمي كه ابتدا به ذهن متبادر ميشود، نخست ايران است و رشيدالدين بنا بر عرف زمان، از ابنياء و اولياء آغاز ميكند كه در اصطلاح «آدم تا خاتم» گفته ميشود و از ايران باستان، ايران اسلامي و خلفاي اموي و عباسي تا روزگار خودش ياد ميكند و اين كار او به قول كارليان ــ دانشمند آلمانيتبار كه حدوداً پنجاه سال از عمر خود را صرف جامعالتواريخ كردــ در آن روزگار ،كاري بيسابقه و استثنايي بود.
وي ادامه داد: مغول و به هر حال اين قوم بيابانگرد با دو امپراتوري سازمانيافته يعني چين و ايران روبرو شدند، اما موقعيت زماني و مكاني ايران به گونهاي بود كه فرهنگ و آداب و تمدن ايراني بر قول مغول به يك معني چيرگي يافت. اصطلاحي كارليان بكار ميبرد كه نميدانم پيش از او بوده يا نه؟ چون او توضيح ميدهد كه در دو قاره اوراسيا كه اشارهاش به اروپا و آسياست، چنين تفكري تا آن روزگار پيدا نشده بوده كه تاريخ عالم بنويسند و رشيدالدين با تمام اتهامات و اسناداتي كه نسبت به وي مطرح شده، به اين كار ميپردازد. بخش مغول را گفتيم كه به ياري پولاد چينگ سانت نوشته ميشود، ولي تاريخ هند را نيز مينويسد و در تاريخ هند از يكي از راهبان بودائي به نام كاملاشري بخشي مدد ميجويد. بخشي دقيقاً معادل همان راهب، بودايي است. پس از آن به تاريخ چين ميپردازد. تاريخ چين را از دو نگارنده و از تاريخ هاي موجود در كتابخانههاي ايراني كه در اختيار وي بوده، استفاده ميكند كه اين دو مورد را نام ميبرد: ميتاچي و تمسون يا مكسون.
دكتر جعفري مذهب به عنوان مدير جلسه گفت: درباره اصلاحاتي كه رشيدالدين فضلالله به غازانخان نسبت ميدهد و اينكه چقدر از آن سهم غازانخان و برگرفته از انديشههاي اوست و چقدر كار كساني مثل خواجه رشيدالدين فضلالله است،چيزي نميدانيم، البته حالا در تاريخ مبارك غازاني به نام غازانخان رقم خورده، ولي طبيعتاً ميدانيم كه خود مغولان در تغييراتي كه در سيستم اداري و اقتصادي و نظام قديمي استيفاي كشور وجود داشته، آنقدرها دستشان باز نبوده است.
وي افزود: آنطور كه در آن چهل روايت و حكايت مطرح شده، وقتي كه اين اصلاحات انجام ميشد چه كساني سود و بهره ميبردند؟ و به خاطر منافع خودشان جلوي اين اصلاحات را نگرفتند. مثلاً شما درنظر بگيريد زماني كه قرار ميشود تمام واحدهاي وزن و واحدهاي اندازهگيري يكسان شود، چه كساني از اين آشفتگي بازار و پراكندگي پيمانه و كيلها و اندازهها و عيارها بهره ميبرند و يا وقتي كه قرار است كه سكهاي يكسان با عيار يكسان ضرب بشود، قائدتاً گروهي از صرّافان ضرر خواهند كرد، چرا كه فايدة صرّاف، زماني است كه عيارها با هم نخواند و او از تبديل آنها درآمدي داشته باشد.
در پايان نشست، رجبزاده ادامه داد: يكي از مسائل جالبي كه رشيدالدين باتوجه به اوضاع و احوال آن روزگار، مطرح كرده،تكرار و تصريح مكرري است كه دربارة تقلب و تزوير مغولان در جاهاي مختلف ميكند كه اين ها مردم متقلبي بودند و وقتي كه دربارة مفاسد اجتماعي شرح ميدهد،از جمله دربارة اينكه معاملات مكرر در مورد املاك ميشده و غازانخان سعي ميكرده از آن جلوگيري كند و از جمله براي اولين بار شايد ــ البته بعد از سلجوقيان ــ موضوع مرور زمان را مطرح ميكند، يعني قبالههايي كه بيشتر از سي سال كهنه شده،ديگر مسموع نيست و گفته كه تاس عدلي در همة محاكم ــ يعني در جايي كه معاملات انجام ميشد ــ بگذارند و اگر قبالهاي ارائه بشود كه بيشتر از سي سال كهنه باشد و اين مخالف باشد با قبالهاي كه در دست ديگري است، اين را در تاس عدل بشويند و از بين ببرند؛ چرا كه به گفته خود رشيدالدين عدة زيادي به حمايت اميران مغول املاك مردم را سندسازي ميكردند و به كسان ديگر ميفروختند و يا در محاكمي ميرفتند كه از كار همديگر اطلاع نداشتند، لذا دو يا چند نفر شاهد را برده و ادعا ميكردند كه مالكين ملك هستند و براي خودشان سند ميگرفتند و بعد از مدتي ميبردند و ميشستند. غازانخان يك چنين ترتيبي داده، البته اين عدهاي را كه منتفع ميشدند، ناراضي ميكرد و در زمينههاي ديگر كسان ديگري ناراضي ميشدند.
جعفري مذهب هم گفت: آقاي دكتر روشن! شما فرموديد كه جناب رشيدالدين، تاريخ جامعالتواريخ را بعد از غازانخان ادامه نداد. بفرماييد كه چقدر ادعاهاي ابوالقاسم كاشاني دربارة نقشي كه در بخش قبل جامعالتواريخ و بخش خود تاريخ اولجايتو داشته، صادق است؟ و چرا اين سكته افتاده است؟
استاد روشن در پاسخ گفت:من سالها در مورد نوع تبويب يعني باببندي اين كتاب،ترديد داشتم كه چگونه ميشود نسخهاي از آغاز تا انجام به آن معني در اختيار نباشد. سرانجام به اين نتيجه رسيديم كه تاريخ مغول سرآغاز است و تاريخ ايران و اسلام تداوم آن است و همچنين است تاريخ عالم. پس از آن ادامه تاريخ ايران با غزنويان و بوحيان و سامانيان است و بعد يك بخش مستقل سلجوقيان است. بعد يك بخش مستقل كه حجم كمتري دارد خوارزمشاهيان است كه من همة اينها را آماده كردهام و الان در دست حروفچيني است. پس از آن سلغوريان و بخش آخر اسماعيليه كه آن را هم حروفچيني ميكنيم. در مورد اينكه كاشاني در كتاب خودش مينويسد:”مؤلف جامعالتواريخ من بودهام و رشيدالدين به من وعده كرد كه بهايي براي اين كار بپردازد، ولي هم پول مرا نداد و هم اثر مرا دزديد» ميتواند به عنوان يك احتمال مطرح باشد. چنانكه دربارة محمد حسنخان اعتمادالسلطننه هم مشابه اين جريان مطرح است. بسياري از رسالهها و ترجمهها را منشيان و دانشجويان و دانشوران زمان مينوشتند و ايشان به نام خودش ثبت ميكرد. دقيق نميشود گفت،اما قرائن زماني دالّ بر اين است.
دكتر امين هم گفت:در باب زبان هايي كه خواجه رشيدالدين ميدانسته،گفتند و فرمودند كه آيا عبري ميدانسته يا نه؟ قطعاً عبري از زبان هايي بود كه خواجه رشيدالدين فضلالله ميدانسته، چون ميدانيم كه يهوديزاده بود و بنابراين كتابي كه براي آنها مقدس بود را به زبان خودشان خواندند و تا همين امروز هم حتي يهوديهايي كه در اروپا هستند كتاب مقدس را -آنهايي كه ليبرال نيستند و كانمنشنال هستند- به زبان عبري ميخوانند و زبان عبري خيلي به زبان عربي نزديك است و نژادشان را هم ميدانيد كه سنتيك است و بنابراين زبانشان هم يك ريشه دارد.
دكتر روشن در اين مورد گفت:همة مسلمانان ما كه قرآن ميخوانند آيا عربي هم ميدانند و عبارت را ميفهمند؟
امين پاسخ داد: همه خير،ولي عدة زيادي از جمله بنده و جنابعالي و عدهاي اهل فرهنگ ميدانند، البته دانستن زبان امري تشكيلي است و بنده نگفتم كه بالضروره خواجه رشيدالدين فضلالله زبان عبري را به عنوان language ميدانسته و زباني بوده كه پيوسته با آن تكلم ميكرده، بلكه آشنايي با آن زبان و دانستن ريشههاي تاريخي كه از آن زبان ناشي شده بود، اهميت داشته و فراموش نكنيم كه تا آن زمان هنوز منابع بسياري از تاريخ ما مثل كتاب تاريخ ابن عبري به زبان عبري و به وسيله يهوديان نوشته ميشده و اگر ما بخواهيم وارد آن مسائل اسرائيليات كه داخل فرهنگ اسلام شده،شويم و صحبت كنيم، ميبينيم كه عبري و منقولات زبان عبري در تاريخ ما پيشينه دارد، ولي بنده نگفتم كه بالضروره تسلط كامل به زبان عبري داشته است.
دكتر صادقي هم وارد بحث مي شود و مي گويد:در مورد زبان عبري دانستن خواجه رشيدالدين فضلالله آنطور كه به نظر بنده ميرسد و توضيحي كه اكنون ارائه كردند،بايد بگويم چنين نيست كه معمولاً يهودي ها عبري بدانند؛ يعني از قديم ما شاهد اين هستيم كه يهوديان ايران، تورات را به زبان فارسي و گويشهاي محلي ترجمه كردهاند. امروزه نسخ متعددي از متون مختلف يهودي مخصوصاً اسفار خمسه داريم كه به فارسي و فارسيهاي محلي نوشته شده و تكهپارهها يا بعضي بهطور كامل چاپ شده است.
دكتر جمشيدنژاد هم بر اين باور است كه اين شخص، شش زباني را كه در اين برگه ذكر شده، ميدانسته است. قطعاً از مترجم استفاده ميكرده و در ميان برخي از همان نويسندگان يا هيئت تحريرية اين دايره المعارف عظيم تاريخي ــ جامعالتواريخ ــ افرادي بودهاند كه اين زبان ها را ميدانستهاند و طبيعتاً رشيدالدين به مجموعه كار اشراف داشته است. دربارة زبان عبري هم ميدانيم كه متداول بوده و هنوز هم ما نسخي موجود داريم از جمله: آثار ابن رشد و يك نسخه از التعريف طبقال الامم قاضي ساعد كه به زبان عبري است،ولي به خط عبري كه يهوديان براي خودشان تقرير كردهاند، تحرير شده است.