میراث مکتوب- احسان الله شکرالهی، نویسنده و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی، به مناسب صدمین سال تولد مرحوم عبدالله انوار، یادداشتی در نکوداشت آن استاد فقید نوشته است، که در ادامه میخوانید:
ضمن سپاس از همهی گرامیدارندگانِ یاد و خاطرهی آن بزرگمرد عرصهی دانشاندوزی و معارف گستری، تمایل دارم سه نکته را در این یادداشت خاطرنشان کنم.
نخست اینکه رسم است در فقدان چهرههای برجستهی علمی و فرهنگی کشور ابراز ناراحتی عمیق و نگرانی شدید میکنند، و خلأ وجود ایشان را پرنشدنی میدانند، و آسیبِ ناشی از نبودشان را صدمهای هنگفت و برجسته به تاریخ معاصر قلمداد مینمایند؛ اما من دیدگاه دیگری دارم، بهویژه درباره افرادی همچون شادروانان استاد سید عبدالله انوار، استاد عبدالحسین حایری، استاد ایرج افشار، استاد منوچهر ستوده، استاد باستانی پاریزی، استاد سمیعی گیلانی و امثال این بزرگانِ علمی و شایستگانِ فرهنگی، که ضمن بهرهمندی از عمری طولانی، از لحظهلحظهی حیاتِ پربارشان بهره برده و به جامعه نیز بهره رساندهاند. آنچه باید برای ما مایهی تاسف باشد، زندگی انبوهِ دیگر کسانیست که میتوانستند همچو این بزرگان زیستی پرحاصل داشته باشند، اما علیرغم استعداد و زمینههای بالندگی و کار از این فرصت برجستهی کمنظیر، آنگونه که باید و شاید استفاده نکردهاند، و در خواب غفلت سرمایهی عمر شریف را بر باد دادهاند.
به قول مولانای بزرگ:
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زانکه بد مرگیست این خوابِ گران
حسین منزوی، غزلسرای برجسته معاصر نیز، ضمن یادآوریِ جوهرهی قابل رشد و تعالی همهی آدمیان، از بابت کوتاهیهای بشر در پرورشِ این ذات گرامی تأسف میخورد، و این مضمون ناب را با کلماتی دیگر، اینگونه کوک کرده است:
دردا که هدَر دادیم آن ذاتِ گرامی را
ابریم و نمیباریم تیغیم و نمیبردیم
نکتهی گفتنی دیگر دربارهی تخصص کتابشناسی نسخهشناسی و فهرستنگاریِ شادروان استاد سید عبدالله انوار است. بر اساس فهمِ نگارنده، افق پیشِ چشم بزرگانی همچون ایشان و استاد عبدالحسین حائری، و شیخآقابزرگ تهرانی، و فرزند برومندش، احمد منزوی، صرفاً تهیه سیاههای از تعدادی کتاب ناشناخته نبوده است، بلکه دسترسی به دورنمایی از تاریخِ فرهنگ و تمدن، تاریخ علوم و فنون، تاریخ هنرها، و تاریخ ادبیات ایران عزیز بوده است، و نشاندادن جایگاه این تمدن بزرگ در میان بنای عظیم تمدن بشری. از این منظر و در یک نگاه وسیعتر امثال استاد سید عبدالله انوار زمینهساز تقویت هویت و غرور ملی برای نسل ما و آیندگان بوده و هستند، و تا همیشهی تاریخ میتوانند دستمایهی افتخار و ابراز خرسندی برای یکایک ما ایرانیان باشند.
و سومین نکته و کارستانِ شادروان انوار، اینکه ضمن فهم عمیق آنچه بدان مصروف بودهاند، تنوع دانشهایی است که کسب نموده و بدان پرداختهاند، و از این منظر نیز مایهی حیرت این و آن بودهاند. اما در میان همهی این دانشها از کتابشناسی و فلسفه و منطق و ریاضی و تاریخ و هیأت، و مهارتهای تالیف و تصحیح و ترجمه و تدریس، آنچه جالب توجه مینماید تهرانشناسی ایشان است. تهرانی که صرفنظر از پیشینهی طولانیِ تاریخیاش، در دوران دویست سالهی اخیر به عنوان پایتخت کشور کهنسالمان شناخته میشود و نقطهی ثقل فعالیتهای اجتماعی و تحولات سیاسی معاصر، و آلبومی بزرگ از خاطرات تلخ و شیرینِ مردم ایرانزمین، و موزهای برافراشته بسیار گسترده از ساختهها و پرداختهها و دیدهها و شنیدههای مردمی است که مهمترین تجربههای زیستهشان، از انقلاب مشروطه و کودتای ۲۸مرداد ۳۲ تا انقلاب ۵۷ و جز آن، همهی جابجاییهای قدرتهای سیاسی و بسیاری از تحولات فرهنگی و اقتصادی در این نقطه از ایرانزمین رقم خورده است. بازیابی و بازگویی بخشی از خاطرات پراکنده یا فراموششدهی ایرانیان از سوی استاد انوار، بخشی از کارستانی است که در ابتدای این جستار از آن سخن راندهام. تهرانشناسی به تعبیری یعنی ایرانشناسی و به تعبیری شاعرانه و هنرمندانه:
تهران شب از تو دور است
تهران همیشه نور است
تهران و کوچههایش
یادآور غرور است…
و شادروان استاد انوار وجب به وجبِ این زبده و عصاره و مستورهی ایران بزرگ را با گامهای استوارِ خود درنوردیده، و از گوشهگوشه و کوچهکوچهی آن خاطرات شنیدنی داشته، و گفتنیهای بسیاری از این بزرگترین شهر خاورمیانه و غرب آسیا را با زبان گویای خود بیان فرموده و بر کتابِ غرور ملی ما برگهایی زرین را افزوده است است.
منبع: سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران