میراث مکتوب – سیزدهمین دیدار دوستانۀ مرکز پژوهشی میراث مکتوب روز چهارشنبه ۲۹ آبان ماه با حضور دکتر سید عباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از اساتید و دوستداران میراث مکتوب در ساختمان این مرکز برگزار شد.
دکتر سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنانی کوتاه در سیزدهمین دیدار دوستانه مرکز پژوهشی میراث مکتوب بیان کرد: برای من امروز روز دلنشینی بود. برخی از اساتید که غیاباً به آنها ارادت داشتم و نیز برخی کسانی را که بر گردن من حق استادی داشتند امروز از نزدیک زیارت کردم.
دکتر صالحی دیدار اساتید و شنیدن نظرات آن ها را مهم ترین بهرۀ حضورش در میراث مکتوب دانست و ادامه داد: نکاتی که دوستان در این مجال اندک مطرح کردند حتماً مقدار کمی از بسیار بود. طبیعی است کار اهل فرهنگ را باید اهل فرهنگ پیش ببرند. امثال ما نیز به عنوان خادم اهل فرهنگ و به معنای واقعی می خواهند عامل مسئولیتی باشند که دوستان بر عهده ما گذاشته اند و گر نه خود ما به عنوان ناقد این کار و نه مسئول آن هستیم.
دکتر صالحی با تشکر از مرکز پژوهشی میراث مکتوب و دکتر ایرانی گفت: بخش قابل توجهی از دلبستگی من این است با نگاهی که اهل فرهنگ به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی دارند این مسیر با همۀ موانع رو به جلو باشد. انشاالله با توفیق الهی و همتی که خواهد بود قدم به قدم در مسیر رو به جلو حرکت خواهیم کرد. همه پیشنهادهایی که در این جلسه مطرح شد قابل استفاده بود و من از آن ها بهره می برم. انشاالله این بزم و این بنا باقیست و بارهای دیگر خدمت دوستان می رسیم و از تک تک نظرات و پیشنهادات آن ها استفاده می کنیم.
در کتابخانۀ گرجستان ۲۵۰۰ اثر خطی نفیس به زبان فارسی است
در ادامۀ این جلسه همچنین آقای مقدسی در خصوص ارتباطات فرهنگی میان دو کشور ایران و گرجستان صحبت کرد. وی گفت: کشور گرجستان یک کشور کوچک است ولی از ۷۰۰ – ۸۰۰ سال قبل، از نظر ارتباطات بسیار قوی بوده و آثار زیادی از ایرانی ها به زبان گرجی در آن چاپ شده است و این نشان از علاقۀ گرجی ها به فرهنگ ایرانی و به همین نسبت نفوذ فرهنگ ایرانی در این جامعه دارد. با این که زبان و حروف گرجی خاص و متفاوت است بیش از هفتصد کلمۀ فارسی در زبان روزمرۀ آن کشور استفاده می شود.
وی ادامه داد: در گرجستان کوچک چهار میلیونی بیش از ۱۵۰ ایران شناس وجود دارد ولی متأسفانه در ایران ۷۰ میلیونی یک گرجستان شناس نداریم. در حوزۀ ترجمه نیز آثار زیادی از آثار دانشمندان قدیم ایران به زبان گرجی ترجمه شده اما از گرجی به فارسی تنها یک اثر ترجمه شده است. در کتابخانۀ گرجستان ۲۵۰۰ اثر خطی نفیس به زبان فارسی و بیش از ۳۰۰۰ نسخه به زبان عربی وجود دارد که فهرست نویسی شدند. بیشتر تلاش ما که در حوزۀ ترجمه کار می کنیم این بوده است تا آثاری را از فارسی به گرجی ترجمه کنیم ولی علیرغم کارهای خوبی که از گرجی به فارسی وجود دارد و با توجه به آن ارتباط فرهنگی و هم خوانی فرهنگی که بین دو کشور است، خیلی از آثار گرجی قابلیت ترجمه دارد و می تواند جایگاه بسیار خوبی در عرصۀ فرهنگ و فضای فرهنگی ما داشته باشد که امیدواریم این اتفاق در آیندۀ نزدیک بیفتد.
محمدحسن ابریشمی و محمدابراهیم ذاکر نیز دیگر اساتیدی بودند که در خصوص برخی کتب آمادۀ چاپ که سال هاست در راه نشر مانده است، سخن گفتند و خواستار همراهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای چاپ آن آثار شدند.
به مثنوی نتوان گفت کبریای حسین
پایان بخش دیدار سیزدهم مرکز پژوهشی میراث مکتوب، غزل قصیدهای عاشورایی سرودۀ آقای احسانالله شکراللهی بود که توسط خود ایشان خوانده شد. متن کامل این سروده را در ذیل می خوانید.
به شوق بوسه نشاندن به خاکِ پایِ حسین
قلم گرفتم و قَصدم غزل برای حسین
غزل؟ نه، کوزۀ کوچک چه جای اقیانوس!
چگونهاش بنشانم در اِستِوای حسین؟
«نه من بر آن گُلِ عارض غزل سرایم و بس»
قصیده قصد نمایم پیِ ولایِ حسین
قصیده نیز تکافو نمیکند، حتی
به مثنوی نتوان گفت کبریای حسین
تمامِ حرفِ دلم کی به شعر میگنجید
کمک گرفتهام اول من از خدای حسین
سپس ز حافظ شیرینسخن مَدد جُستم
برای سِیر به حالِ خوش و هوای حسین
پس از خدا و پس از حافظ، عشق شد یاور
مگر شود سخنم در خور رَثای حسین
ز بعدِ حضرتِ یزدان، ز بعد حافظ و عشق
کمک گرفته ام از مخزن سخای حسین
«خدای را مددی ای دلیل راه که من»
قدم نهادهام اینسو به اِتّکای حسین
تمام همّت من جمع شد به شوق و امید
به هر طریق شوم تا سخنسرای حسین
مفاعِلُن فَعَلاتُن، مَفاعِلُن فَعَلات
به بحرِ مُجتَثِ مَخبون به کف حنای حسین
غزلقصیدهای آمد، تمام خیس از اشک
اشارهایست ولیکن ز ماجرای حسین
«بکن معاملهای وین دل شکسته بخر»
که بهتر است زهر فرش بوریای حسین
«صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را»
که سر به کوه مَنِهْ جز پی لقای حسین
شکرفروش چه میداند از حلاوتِ عشق
شکر مجوی زِ نِی، جو ز نینوای حسین
«به خُلق و لَُطف توان کرد صیدْ اهلِ نظر»
ببین به سیرت و سیمای پارسای حسین
«سَهی قدانِ سیهچشمِ ماهسیما» را
ببین چه اوج گرفتند از اقتدای حسین
«سرودِ زهره به رقص آورد مسیحا را»
اگر زند ز غلامی دَم از وفای حسین
«گشادِ کارِ من اندر کرشمههای که بست؟
خدا، «به صورت و ابروی دلگشایِ حسین»
«مرا و سروِ چمن را به خاکِ راه نشاند»
زمانه با قصب نرگس قبای حسین
«زکار ما و دلِ غنچه صد گره بگشود»
نسیم گل ز پی حُرمت و هوای حسین
«رواق منظر چشم من آشیانه» اوست
بگو صبا به سلیمانِ بادپای حسین
«تو خود وصالِ دگر بودی ای نسیمِ وصال»
به شاخِ دل بنشین خوش، ایا صبای حسین
«دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد»
شنو ز مأذنه گلبانگِ آشنای حسین
«خیال روی تو در هر طریق همره ماست»
که گنبد فلکی پُر شد از صلای حسین
«به رَغمِ مدعیانی که منعِ عشق کنند»
هزار مرتبه ایمان به ربّنای حسین
«تو را زکنگره عرش میزنند صفیر»
اگر دَمی بزنی گام در رضای حسین
«سروش عالم غیبم چه مژدهها داده است»
به قطرهْ اشکی و شوقی پی دعای حسین
«نصیحتی کنمت یادگیر و در عمل آر»
برای شاه شدن، شو گدا، گدای حسین
«غمِ جهان مخور و پند من مبَر از یاد»
چو کاه جاذبهای جو، به کهربای حسین
«رضا به داده بده وَز جبین گره بگشای»
برو مقایسه کن غُصّه با قضای حسین
«چو بر من و تو در اختیار نگشاده است»
به درد چاره مجو جز درِ شفای حسین
«مجو درستی عهد از جهان سُست نهاد»
از ابتدا بنگر تا به انتهای حسین
«به دُرد و صاف تو را حکم نیست دَم دَرکش»
ببین به زخم عزیزان و اَقربای حسین
«غلامِ همّت آنم که زیر چرخ کبود»
گذشت از همه هستی، چنانکه پای حسین
سؤال کرد ز مردان مرد، و غیر از حرّ
نداشت پاسخ مردانه این بیای حسین
«شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست»
علیِّ اصغر و یک تیر و وای، وایِ حسین
چو نیستی است سرانجامِ هرکمال که هست
علیِّ اکبر و میدان و پس عزای حسین
به این مصیبت عُظما شکست قامتِ سرو
که بود شبهِ رسولالله و عصای حسین
«سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت»
چو دید قامت خمگشته و دوتای حسین
«چو لافِ عشق زدی سَر بباز چابک و چُست»
چنان که قاسم و عبّاس در وفای حسین
«نشان عهد و وفا نیست در تبسّم گل»
ببین چه کرد فلک با قدِ رسای حسین
«مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر»
ببین چه ساخت ز سروِ سپهرسای حسین
«ز فرق تا قدمش هرکجا که مینگرم»
شدهست چشمۀ خون، گویم از کجای حسین؟
دمی به مجمع طفلانِ نور سر بزنیم
کجاست خیمۀ طفلان به کربلای حسین
«بنال بلبل بیدل که جای فریاد است»
از آتشی که فرو سوخت خیمههای حسین
«چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست»
به خواب دیده رقیّه چه؟ لای لای حسین
چگونه خنجرِ کین حنجرِ امام بـُرید
که بوسهگاه نبی بود حلق و نای حسین
حسینُ مِنّیِ آن مهربان چه معنی داشت
حسین مصطفوی بود مصطفای حسین
چو «با شکستگی ارزد به صدهزار درُست»
خوشا دلی که شود پاره از بُکای حسین
برای آن که گشاید تو را هرآن مشکل
بده تو دست به دستِ گرهگشای حسین
میان خلق تو یکتایی و یک استثناست
کسی بجوید اگر در زمانه تای حسین
فقط شبیه تو زینب! که با بیان رساش
خبر رساند به آفاق و ماسوای حسین
هنوز از پس این قرنها به گوش رسد
به سرفرازی و آزادگی ندای حسین
تمام سروقدانِ حماسه در تاریخ
فدای سرو سرافراز و دلربای حسین
فسوس بر دل هرکس ز داغ او خون نیست
خوشا کسی که ضمیرش شد آشنای حسین
«شدم زدست تو شیدای کوه و دشت و هنوز»
نیافتم به دل آرامشی وَرای حسین
«علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن»
شفاست ذکر مُهنّا و جانفزای حسین
بلی «خلاصه جان خاکِ آستانۀ اوست»
چرا که صیقل روح است خود صفای حسین
«من آن نیام که دهم نقدِ دل به هر شوخی»
از ابتدا شدهام مست و مبتلای حسین
«درِ خزانه به مهر وی و نشانۀ اوست»
خصوص بستۀ آن زلفِ مشکسای حسین
«سرودِ مجلست اکنون فلک به رقص آرد»
به مجمع شهدا سازِ غمزدای حسین
«بیار باده که در بارگاهِ استغنا»
نداشت ساقی غم می به اشتهای حسین
مرا به بندگی خواجۀ جهان انداخت
غزلقصیدۀ ناقابلم برای حسین
چه غبطه میخوری ای اهل شعر بر احسان
تو نیز تکیه کن اکنون به متکای حسین
در انتهای سخن لال میشود شاعر
که بغض کرده گلویش ز ابتلای حسین
…………………………………………………
نظر کاربر: ابوطالب هروی
چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۹۲ – ۱۵:۵۴
در موارد بسیاری که گفته می شود: «حتی یک فلان شناس و یا یک فلان پژوه در ایران نداریم» ناشی از استقصای ناقص ماهاست و الا در واقع و در ایران هستند گمنامانی که همان فلان پژوهی متروک جزو تخصصشان است. به تعبیر شاعر فقید!: نقل و می در اتاق ما هم هست/ می توان خفت پیش ما هم مست.