میراث مکتوب- آفتابا ترک این گلشن کنی / تا که تحت الارض را روشن کنی؟
در میان ایران شناسان معاصر غرب به ویژه آمریکای شمالی ، فرانکلین دین لوئیس یکی از معدود دلدادگانی بود که زبان و ادبیات فارسی را از جان و دل دوست داشت و مایه زندگی و سرمایه حیات روحی خود می دانست.نه عشق به شهرت و ثروت و قدرت، و نه خدمت به مطامع خاص استعماری و سویه تاریک شرق شناسی و ایران گرایی او را بدین وادی کشانده بود.بالاتر از همه و والاتر از همه اینها، دل داده بود و دلداده فرهنگ و ادب و زبان ایرانی بود و می کوشید در همه ساحت ها این در گران مایه مغفول را بشناسد و به جهانیان به ویژه هموطنان خویش و انگلیسی زبانان بشناساند؛ آن هم در زمانه ای که زبان و ادبیات و فرهنگ ایرانی دغدغه اصلی هیچ صاحب منصب و دولت مردی نیست و در هیچ یک از مراکز رسمی قدرت مدافعی دلسوخته و شیدا ندارد.
و همچنین در میانه مدعیانی آن سوئی که بعضا از خواندن سطری و یا بیتی، به زبان فارسی ، درست و دقیق و روشن، عاجزند و بر گوش و ذهن خلایق خود را ایران شناس و ادبیات پژوه شناسانده اند.
وجود فرانکلین لوئیس واقعا از هر دو سو برای فرهنگ و ادب مظلوم روزگار ما نعمتی سترگ بود که دردمندانه در آغاز پختگی عقلانی خویش ، رخت از میان ما بربست و همه عاشقان و خواهندگان این ادب شیرین و دیرین را تنها و در اندوه گذاشت.
لوئیس حوزه مطالعاتی وسیعی داشت و می کوشید هرچه را می خواهد و دل می دهد؛ درست و دقیق و عمیق بشناسد و به متون اصلی و اولیه آن حوزه و موضوع مراجعه کند؛ نمونه را می توان به آثارش در مورد مولانا و اعقابش و… اشاره کرد که کمتر متن اصلی هست؛که ندیده باشد و آثار مرتبط با آنها را هم نخوانده باشد..حتی نامه ها و اسناد و عکسها و …
غالب این مطالب را هم به صورتی طبقه بندی شده و روشمند ارائه می کند که نه تنها خسته نمی سازد و خواننده را نمی رماند که صفحه به صفحه بیشتر به خویش می کشاند.زندگی و آثار لوئیس می تواند نمونه خوبی باشد که در هیاهوهای روزگار دل به آنچه دوست داریم بدهیم و برای نوشتن کتابی و مقاله ای ، همه منابع اصلی را بببنیم و به صورتی روشمند و آکادمیک به جویندگان معرفت تقدیم کنیم تا هم خودمان رشد کنیم و برآئیم و از ثمرات الحیات مان بهره بگیریم و هم دیگران به آبی و آفتابی و میوه ای برسند.خداوند او را غریق رحمت خود سازد.
مهدی محبتی
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مؤسسۀ فرهنگی شهر کتاب