زبان پارسی منسوب به پارس تاریخی، یعنی حوزۀ هندوکش و بابا در مرکز افغانستان است. زبان پارسی ادامۀ زبان اوستایی است که هر دو خاستگاه شرقی دارند. لهجۀ هزارگی بیشترین ویژگیهای واجی، دستوری و واژگانی را درّ سههزار سالۀ زبان اوستایی را در خود حفظ کرده است.
یکی از مهمترین مؤلفهها و عناصر هویت هر جامعهای زبان آن است. زبان هزارهها نیرومندترین مؤلفۀ هویتی آنان است که میتواند هویت فرهنگی، قومی و ملی آنان را روشن کند. در مطالعات هزارهپژوهی به مطالعۀ تخصصی زبان هزارگی کمتر توجه شده است. برخی از نوشتهها که زبان هزارگی را مورد توجه قرار داده، بیشتر دیدگاه غیر زبانشناسانه و با پیشفرض ترکتباری و مغولتباری هزارهها بوده است. هر واژهای را نفهمیده و در لغتنامههای دم دست پیدا نمیکردهاند، فوری واژه را مغولی یا ترکی اعلام کردهاند. نگارنده در هزارهپژوهی به دیدگاه خاصی رسیده که زبان هزارهها یکی از مهمترین عناصر این نظریه است و میتواند به اثبات این نظریه کمک کند؛ این نظریه بومی و آریاییبودن هزارهها است.
زبان پارسی یکی از ریشهدارترین زبانهای بشری است. یکی از لهجههای اصیل زبان پارسی لهجۀ هزارگی است. به دلیل آنکه مردم هزاره در مرکز حوزۀ تمدنی ایرانویج قرار گرفته، لهجۀ هزارگی بیشترین ویژگیهای زبان مردمان بومی ائیرینم وئجه را دارا است. همانگونه که در تبارشناسی هزارهها دیدگاههای گونانگونی ابراز شده، به تبع آن در مورد زبان هزارهها نیز گمانههایی پدید آمده است. نگارنده در مورد خاستگاه نژادی هزارهها فرضیهای را مطرح کرده که هزارهها بومی سرزمین ائیرینم وئجه میداند. این مردم در حوزۀ رود سرسوتی ریگودا، هرخوتی اوستا و ایرمند کنونی، ورنه [بامیان]، زابلستان، سیستان، ورازگان، بلخ، غور، بدخشان و … زیست میکنند و کهنترین مردمان این بوم و بر افسانهای و شکوهمندند. یکی از مؤلفههای این فرضیه، زبان هزارگی است که بیشترین ویژگیهای زبان کهن ایرانویج را در خود دارد. برخی از هزارهها زبان هزارگی را به دلیل گستردگی واژگانی، غیر پارسی دانستهاند که این پژوهه نگاهی به این فرضیه نیز دارد و ناگزیر برای اثبات پارسیبودن لهجۀ هزارگی روشنتر سخن بگوید.
صورتبندی سنتی زبان پارسی بر آن است که زبان پارسی را به سه دورۀ باستان، پهلوی و دری نو تقسیم میکنند. این خامه این صورتبندی را نیز دارای اشکال یافته است. نگارنده به این یافته رسیده است که زبان پارسی دری کنونی، بازماندۀ زبان اوستایی است. در این میان زبان مادها و پهلوی دخالتی ندارد. گزارشهای متواتری وجود دارد که زبان اوستایی را ویژۀ شرق کویر نمک میداند و شواهد زبانشناختی نیز آن را تأیید میکند. این پژوهه در تلاش است تا روشن کند که پیوند ژرفی میان زبان هزارگی و زبان اوستایی وجود دارد تا پیشنهاد کند که با پژوهشهای بیشتری راه فهم زبان اوستایی را با پژوهش در لهجۀ هزارگی هموار کند.
زبان هر قومی مهمترین عنصر فرهنگ و مؤلفۀ هویتی آن قوم به شمار میآید. زبان هزارگی از گستردگی واژگانی و ویژگیهای دستوری منحصربهفردی برخوردار است که به کشف هویت قومی گویندگان آن کمک خواهد کرد. از سوی دیگر به غنامندی و گسترش زبان پارسی به گونهی شایستهای یاری خواهد رساند. به دلیل آنکه این لهجه، ویژگیهای کهن زبان پارسی را در خود نگهداشته، معیاری برای فهم درست متنهای کهن است. پژوهش در زبان هزارگی، بلده هزارهها از سویۀ کشف هویتی و نیز برای پارسیزبانان از رویۀ فهم متنهای کهن و گسترش واژگانی و اتقان دستوری سودمند خواهد بود.
هدف این پژوهش کشف هویت اصلی هزارههای افغانستان است. هزارهپژوهی دارای ابهامهای پیچیده و ناگشودهای است که سبب به وجودآمدن نظرات گوناگونی شده است. دیدگاههای موجود در هزارهپژوهی از و بلکه مؤلفهها و عناصر داخلی آن با هم تضاد داشته است که در بررسی دیدگاهها بیان شده است.
میتوان گفت انگیزه و هدف اصلی این پژوهش این مسائل بوده است:
1. رفع ابهامهای تاریخی ـ تباری، جغرافیایی، مذهبی و زبانی و سایر مؤلفههای هویتی هزارهها که در این کتاب هب رفع ابهام در حوزۀ زبان پرداخته شده است.
2. دستیابی به هویت یکپارچه و منسجم که در بخش مفهومشناسی توضیح داده میشود.
3. کمک به خودپندارۀ مثبت هزارهها که زمینۀ پیشرفت همهجانبۀ آنان را فراهم خواهد کرد.
فهرست مطالب این کتاب در هفت فصل بدین ترتیب است:
مفهومشناسی؛ بررسی نظریههای هزارهپژوهی؛ نسبت هزارگی با زبان اوستایی؛ نسبت هزارگی و پارسی دری؛ توصیف زبانشناختی لهجۀ هزارگی؛ ظرافتها و ظرفیتهای پارسی دری در لهجۀ هزارگی؛ افسانههای هزارگی.
درّ اوستایی در صدف لهجۀ هزارگی تاليف شوکتعلی محمدی شاری در 296 صفحه از سوي انتشارات صبح امید در كابل در سال 1392 منتشر شده است.