میراث مکتوب- خواجه جمال الدین سلمان بن خواجه علاءالدین محمد معروف به سلمان ساوجی در ساوه و در ابتدای سده هشتم که تاریخ دقیق آن چندان معین نیست به دنیا آمده است. خاندان سلمان نسبتاً معروف بود. نام پدرش خواجه علاءالدین محمد ساوجی، مردی اهل قلم بود و در علم سیاق استاد و در نظر بزرگان و حاکمان وقت، گرامی بود.
آغاز شاعری
ساوجی ابتدا در خدمت خواجه غیاثالدین محمد وزیر به سر میبرد و پس از درگذشت سلطان ابوسعید بهادرخان آخرین سلطان مقتدر خاندان هلاکو و پس از نزاعهای بسیار و پیروزی شیخ حسن ایلکانی پسرعمه سلطان ابوسعید و تاسیس سلسله جلایریه در بغداد سلمان نیز به خدمت دربار شیخ حسن بزرگ درمیآید و ملکالشعرای دربار لقب میگیرد.
شاعران فارس، خراسان، عراق و عجم مانند عبید زاکانی، خواجه ناصر بخاری، ابن یمین و خواجه حافظ و … جواهر منظوم او را دیده و برای جلب توجه این ملکالشعرای سعادتمند به بغداد میآمدند یا مانند حافظ با ارسال غزل و قطعات او مدح گفته و با وی باب مشاعره میگشودند و توسط او شعرهای خود را از نظر شیخ حسن و دلشاد خاتون می گذرانیدند.
حضور در دربار سلطان اویس
پس از وفات سلطان ابوسعید، شیخ حسن با خاتون همسر او ازدواج کرد و از وی صاحب چهار فرزند شد که معزالدین اویس متولد ۷۳۹پس از پدر در سال ۷۵۷ به سلطنت میرسد. اویس جوانی زیبا و صاحب ذوق و در نقاشی و موسیقی صاحب اختراع بود و از همان کودکی همواره در شعر از سلمان تعلیم میگرفت. پس از سلطنت اویس بر محبت و علاقه پادشاه به سلمان افزوده شد و تقریبا در همه سفرها همراه پادشاه بود و تقریباً همه وقایع و فتوحات و لشکرکشیهای روزگار سلطان اویس در شعر سلمان نمود پیدا کرده بود.
پاداشها و صلههای شاعرانه
هیچ یک از شاعران سده هشتم هجری از شغل شاعری نتوانستند به تمتع مالی سلمان برسند. پاداش ها و صله هایی که شیخ حسن و به خصوص دلشادخاتون و شاگرد شاعر؛ یعنی سلطان اویس به او می داد، آنقدر زیاد بود که مورد حسادت معاصرانش قرار گرفت. این شاعر علاوه بر مقرری ثابتی که از دربار پادشاهان ایلکانی می گرفت، در پایان عمرش به فرمان سلطان اویس، املاکی که در نزدیکی ری و ساوه به او دادند و این هنگامی بود که شاعر به فکر گوشه نشینی افتاده بود و می خواست از خدمت و ملازمت شاهان دست بکشد اما سلطان اویس با وجود پذیرش تمام خواهش های شاعر، این درخواست عزلت گزینی شاعر را نپذیرفت و سلمان تا پایان عمر این پادشاه همچنان برکار خود باقی بود تا اینکه بعد از وفات سلطان اویس پسرش حسین که از سال ۷۷۶ تا ۷۸۴ قمری حکومت می کرد، بیشتر دوران حکومتش را با خاندان مظفر از یک سو و ترکمانان قره قویونلو از سوی دیگر، در درگیری و کشمکش بود. سلمان، سلطان حسین را هم در چند قصیده ستوده است.
آثار و شیوه شاعری
مجموع اشعار سلمان ساوجی از قصیده، غزل، قطعه، ترجیع، ترکیب، رباعی و مثنوی به بیش از ۱۱ هزار بیت می رسد. این شاعر در همه انواع شعری، استادی مسلم بود؛ چنانکه تمامی نقادان و شاعران معاصر و بعد از او به این امر اقرار کردند و حتی حافظ با تمام توانایی اش در سخنوری، درباره این شاعر می گوید:
سرآمد فضلای زمانه دانی کیست
جمال ملت و دین خواجه جهان سلمان
از جمله اشعار سلمان ساوجی می توان به «دیوان اشعار، جمشید و خورشید و فراق نامه» اشاره کرد. اگر بخواهیم از سلمان ساوجی صحبتی به میان آوریم و آن را از دیدگاه ادبی بررسی کنیم، به جرات می توانیم بگوییم که این کار از ارزش و جایگاه سلمان کم می کند. چرا که سلمان نیز هیچگاه خود را با این دست از ادعاها که ادیبی است، گرانمایه در هم نیامیخته است و بیش از هر چیزی تنها دل خود را ملاک تمامی کارها و رفتارها دانسته است.
این هنر سلمان است که از دل سخن گفته و بر دل نیز کلامش می نشیند. بسیاری از شاعران ما امروز مسیری را می روند که سلمان سالیان سال پیش رفته است اما غافل از آنند که در برابر امثال سلمان، هنوز اندر خم یک کوچه هستند.
عشق در نگاه شاعر
سلمان یک شاعر اهل دل بود و اگر به دل او سر بزنیم و دغدغه های دل او را گره گشایی کنیم، می بینیم که در دل او چیزی جز عشق نهفته نیست. او سراسر عشق است و عشق. بنابراین نخستین دغدغه ای که باید در افکار و اشعار سلمان ساوجی بررسی کرد، عین مفهوم عشق است. عشق از نگاه سلمان ساوجی در فراق و وصال خلاصه نمی شود، بلکه عشق به یک مفهوم و آن هم انتظار خلاصه می شود؛ انتظاری که برای دیدن معشوق، یک عاشق به دوش می کشد نه فراق است و نه وصال و تنها یک حس والاست که سلمان از آن در قالب انتظار صحبت می کند.
نکته دیگری که سلمان به آن اشاره دارد، عشق و مراتب آن است. عشق نیز مراتبی دارد. اگر در آرا ادبا و فلاسفه عشق را مورد بررسی قرار دهید، خواهید دید که عشق، به انواع مجازی و حقیقی تقسیم می شود. عشق مجازی همان عشق زمینی است و عشق حقیقی، عشق خداوند متعال. اما سلمان فاصله ای میان این ۲ عشق نمی بینید و دیدگاه عارفانه و صوفیانه خود را دستمایه گره زدن این ۲ تفکر به ظاهر جدا از هم می کند.
سلمان ساوجی معتقد است که دیدگان یک معشوق زمینی، آینه ای است که بشر می تواند از آن برای تماشای خدا استفاده کند و الحق هم همینطور است.
صورت و ساختار شعر
از مفاهیم که بگذریم صورت و ساختار شعر سلمان ساوجی نیز بسیار بی نظیر است. سلمان یکی از صورت ساز ترین شاعران ایران است. او برای هر چیزی که در جهان وجود دارد، صورتی معین کرده است. صورتی که یقیناً شما را به شگفتی وا می دارد. او برای اشک که از گونه ها جاری می شود، لب هایی تصویر می کند و با آن لب ها پای یار را می بوسد. چشم ها را دارای پاهای جهنده ای می بیند که به هنگام دیدن یار، از جا می جهند و اگر این تصاویری را که سلمان کنار هم گذاشته است، کنار هم گذاشته شود، دیده خواهد شد که به چه میزان سلمان ساوجی نقاش قاب های شاعرانگی است.
وفات در انزوا و تنگدستی
وقتی شاه شجاع بر تبریز مسلط شد و سلطان حسین را از آن شهر بیرون کرد، سلمان که در این زمان در تبریز به سر می برد، شاه پیروز را مدح کرد و چون سلطان حسین به تبریز بازگشت، سلمان به خاطر این مداحی از شاه شجاع، مورد غضب سلطان حسین واقع شد و هرچه کوشید تا عذر تقصیر بخواهد، در آن پادشاه مؤثر واقع نشد و سلمان آخرین سال عمرش را در انزوایی اجباری و در تنگدستی گذراند تا اینکه سرانجام در دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ قمری در زادگاه خود چشم از جهان فروبست.
منبع: ایرنا