میراث مکتوب- محمد واقدی از مورخان و سیرهنویسان سده دوم و سوم هجری محسوب میشد که تحقیق گستردهای درباره غَزوههای پیامبر(ص) انجام داد و اثر جاودانه المغازی را نوشت که بنیادی برای شناخت سیره نبوی و تاریخ جنگهایی است که در آن دوران اتفاق افتاد و بسیاری از تاریخنگاران از پژوهشهای او بهره بردهاند.
محمد بن عمر بن واقد واقدی متولد ۱۳۰ قمری و از موالی قبیله اسلم و مدنی بود. هرچند ریشه موالی بودن او و این که اصل و اساس او عرب بوده یا غیر آن، روشن نشده است.
مارسدن جونز مصحح کتاب المغازی واقدی در مقدمه کتاب می نویسد: مادر واقدی دختر عیسی بن جعفر بن سائب خاثر است که پدرش ایرانی بوده است! اما آنچه در اغانی از ابن خردادبه نقل شده این است که به زعم ابن خردادبه «أنّ ام محمد بن عمر الواقدی القاضی المحدث بنت عیسی بن جعفر بن سائب خاث». در این عبارت اشاره نشده به این که پدر مادر او ایرانی بوده است. به نظر می رسد که جونز برداشت غلطی از عبارت کرده یا متن و نسخهای که او استفاده کرده عبارتی جز این داشته است.
مهاجرت از مدینه به عراق
واقدی در ۱۸۰ قمری از مدینه به عراق مهاجرت کرد. خطیب بغدادی از قول واقدی نقل میکند که میگفت: «در مدینه گندم میفروختم، صد هزار درهم سرمایه مردم در دست من بود که با آن کار میکردم و حق العمل برمیداشتم و آن سرمایه از دست رفت و آهنگ عراق کردم و پیش یحیی بن خالد برمکی آمدم». ابن سعد هم میگوید: «واقدی به واسطه اینکه وامدار شده بود به عراق رفت». چنین به نظر میرسد که سبب اصلی مسافرت واقدی به عراق تمایل او به دیدار یحیی بن خالد برمکی است زیرا در سفر حج همت والای یحیی در وجود واقدی کششی نسبت به او ایجاد کرده بود و واقدی میخواست برای تحقق بخشیدن به آرزوهای مادی و معنوی خود در محیط راحت تری قرار گیرد.
هنگامی که واقدی به بغداد رسید، متوجه شد که درباریان و خلیفه به ناحیۀ رقّه در شام رفتهاند، این بود که به طرف شام به حرکت درآمد و در آنجا به او پیوست. یحیی بن خالد برمکی با او برخوردی داشت که شایسته مرتبه بخشندگی و بزرگواری او بود. واقدی میگوید: «از خلیفه ششصد هزار درهم دریافت داشتم به طوری که پرداخت زکات بر من واجب شد».
مسئولیت قضاوت
ظاهرا در اینکه واقدی هنگام مرگ قاضی ناحیۀ شرقی بغداد بوده است، شکی نیست اما پیش از آنکه مأمون او را به عنوان قاضی ناحیۀ شرقی منصوب کند، در ناحیه غربی سکونت داشته است و بسیاری از مصادر این موضوع را تصریح کردهاند. هنگامی که واقدی از غرب بغداد به طرف شرقی آن کوچ کرد، کتابهایش را در یکصد و بیست بستۀ سنگین حمل کرد.
یاقوت مینویسد: «هارون الرشید مسوولیت قضاوت منطقۀ شرقی بغداد را به واقدی داده است، پیش از آنکه مأمون او را به منصب قضاوت عسکر مهدی منصوب کند» درستی و صحت این امر قابل قبول تر است. با وجود پیوند دوستی استواری که میان واقدی و یحیی بن خالد و دیگر برمکیان بود، مأمون نه تنها منصب قضاوت به واقدی داد، بلکه پس از نکبت و بدبختی برمکیان در بزرگداشت و رعایت حال واقدی کوتاهی نکرد و مناصب مهم دیگری هم به او واگذار کرد. چنانکه در آن منصب از طرفداری مأمون برخوردار بود. ابن حجر عسقلانی درباره واقدی مینویسد: یکی از بزرگان علمای دربار و قاضی بغداد و عراق بوده است. واقدی از بغداد او را به عنوان قاضی گرگان منصوب ساخته است. در مدت چهار سال آخر عمر، واقدی سمت قضاء ناحیۀ عسکر مهدی را داشته است.
آثار و تألیفات
محمد بن سعد نویسنده کتاب طبقات الکبری، درباره او نوشته است: او عالم به مغازی، سیر، فتوح و اختلاف مردم در حدیث و احکام بوده است.
وی کتابی درباره جنگ جمل داشته که سید رضی، خطبه ای از امام علی(ع) را به نقل از کتاب الجمل واقدی آورده است. اشاره های فراوانی از کتاب الجمل واقدی در کتاب الجمل شیخ مفید آمده است.
کتابی هم با عنوان فتوح الشام به واقدی منسوب و چاپ شده است که در بیروت و در ۲ جلد، چاپ شده است. این اثر، بیشتر حماسی و در بسیاری از موارد فاقد سند بوده و اگر سندی هم دارد، نامأنوس است، بنابراین نسبت آن به واقدی تردید شده است.
کتاب دیگری با عنوان کتاب «الرده» از واقدی به چاپ رسیده و شباهت زیادی به آنچه در فتوح ابن اعثم درباره «رده» آمده، دارد. این می تواند بدان معنا باشد که ابن اعثم حوادث رده را از کتاب واقدی استفاده کرده است. با این حال نگاهی به سند نخست کتاب الرده و نیز وضعیت عمومی کتاب و مقایسه آن با سبک المغازی واقدی، تردیدی را در صحت انتساب این کتاب به واقدی ایجاد می کند. در این صورت شخصی ممکن است، بخشی از فتوح ابن اعثم را در جایی دیده و به واقدی نسبت داده باشد! ممکن است، کتاب الرده، ترکیبی از روایات ابن اسحاق و واقدی و حتی دیگران درباره رده باشد.
اهمیت مغازی
از میان آثار واقدی کتاب مهم برجای مانده او مغازی به شمار می رود که نشانه کار گسترده وی و استفاده بسیار در روایات از هجرت تا رحلت پیامبر اسلام(ص) است. این کتاب به همت مارسدن جونز در ۱۹۶۶ میلادی با مقدمهای مفصل در شرح حال واقدی و تاریخ سیره نویسی منتشر شد که در سه جلد به فارسی ترجمه شد.
خطیب بغدادی، از شهرت بسیار واقدی در باره مغازی و سیر و طبقات و اخبار رسول (ص) یاد کرده و از محمد بن سلام جمحی نقل کرده واقدی عالم روزگار خویش است.
مقایسه متن مغازی با سیره ابن اسحاق، دامنه و وسعت کتاب واقدی را به خوبی آشکار می کند و از نظر ارایه جزئیات و حوادث ریز و درشت در بخش مغازی، به مراتب بر سیره ابن اسحاق برتری دارد.
واقدی با استفاده از تمامی منابع شفاهی و مکتوب به تحقیق درباره مغازی رسول خدا (ص) پرداخت و با رفتن به مناطقی که در آنها نبردهای عصر رسول (ص) صورت گرفته و نیز گرفتن آگاهی هایی از نسب شناسان قبائل و نوادگان از نسل صحابه، اطلاعات خود را تکمیل کرده است.
برخی از سندهای المغازی نشان می دهد که وی از منابع رسمی و احتمالا مکتوب استفاده کرده است؛ مانند آنچه وی از زهری نقل می کند.
واقدی در مغازی، به طور معمول، روایات را مستند نقل میکند، اما بیشتر اسناد را با هم ترکیب و تکمیل کرده و یک متن را به عنوان حاصل مطالب آنان میآورد. توجه وی به غزوات و سیره، یکی از نتایج، روایات تفسیری درباره آیاتی است که نزول آنها ارتباط با رویدادهای مشخصی در غزوات و سیره دارد. به همین دلیل، روایات واقدی در علم تفسیر نیز قابل ملاحظه است و در بیش از ۱۳۰ مجموعه آنها گردآوری شده است. کتاب مغازی همواره اثری پرمراجعه بوده و مهم تلقی می شده و از آثاری به شمار می رود که از سده دوم برجای مانده است.
درگذشت
ابن خلّکان از قول ابن قتیبه نقل میکند که واقدی به هنگام مرگ در بخش غربی بغداد قاضی بوده است اما هورووتس این گفتار را رد کرده و آن را مستند به اشتباه ابن خلّکان، در کیفیت معنی عبارت ابن قتیبه دانسته است، میگوید: عبارت ابن قتیبه چنین است: «واقدی در سال ۲۰۷ درگذشت و محمد بن سماعه تمیمی بر او نماز گزارد و او قاضی منطقه غربی بغداد بود». یعنی محمد بن سماعه تمیمی قاضی بوده است. ابن سعد که کاتب محمدبن عمر واقدی بوده در ارتباط با وفات واقدی چنین بیان می دارد که «واقدی شب سه شنبه، یازده شب گذشته از ذیحجه سال ۲۰۷ قمری در گذشت و روز سهشنبه در گورستان خیزران به خاک سپرده شد و هفتاد و هشت ساله بود».
منبع: ایرنا