میراث مکتوب- حکومت سامانیان در شکلگیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزایی داشتند. در این دوره زبان پارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار میبردند و آن را سبب وحدت خلافت میشمردند اما امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران پارسی دری همچون رودکی و دقیقی از نخستین افرادی باشند که با گونه ای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجه های محلی گوناگون فراهم آمده بود، مطلب بنویسند.
این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان پارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر برجای مانده است. پارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هرچه بیشتر واژه های عربی به آن راه یافت که این امر تا اندازه ای نتیجه پیشرفت جهانی تمدن اسلام بوده است. بنابراین شاعرانی همچون دقیقی توسی نقش بی بدیلی در این گسترش و پیشرفت زبان پارسی داشتند.
تولد و خانواده
ابومنصور محمد بن احمد مشهور به دقیقی توسی از شاعران بزرگ ایرانی در سده چهارم هجری است که محل تولدش نامشخص بوده و شهرهای توس، بلخ، سمرقند و یا بخارا دانسته اند. ظاهراً خود او یا خانواده اش به آردفروشی اشتغال داشته اند. بدیع الزمان فروزانفر در خصوص نام و لقب دقیقی چنین می آورد که اسم او محمد بن احمد یا محمد بن محمد بن احمد یا منصوربن احمد، کنیه او چنانکه محمد عوفی نقل می کند، ابومنصور است. ۲ روایت اول در اسم متفق و در طرد نسبت مختلفند اما این اختلاف چندان مهم نیست چراکه در آثار تاریخی، گاهی جد را به جای پدر ذکر می کنند.
در روایت سوم یعنی اینکه نام دقیقی منصوربن احمد است، احتمال می دهیم که منصور از همان کلمه ابومنصور کنیه دقیقی تحریف و به جای اسم استفاده شده باشد و بنابراین اسم او به احتمال قوی ابومنصور محمد بن محمد بن احمد خواهد بود. کلمه دقیقی که لقب مسلم اوست از دقیق به معنی آرد گرفته شده و شاید خود در اوایل حال یا پدر یا یکی از اجدادش آردفروش بوده و بدین مناسبت مانند ثعالبی و فراء به دقیقی لقب یافته است. محمد عوفی قدیمیترین فردی است که درباره لقب شاعر، یعنی دقیقی، سخن گفته است. او علت انتخاب این لقب را چنین بیان داشته است: «شعر دقیقی از کار دَقّ و تار دِقّ، دقیقتر است و او را به سبب دقت معانی و رقت الفاظ، دقیقی گفتندی».
آغاز سرودن شاهنامه
دقیقی در ابتدا ابومظفر چغانی را مدح می گفت و در روزگار منصوربن نوح و نوح بن منصور سامانی شهرت پیدا کرد. او نخستین سراینده شاهنامه بود و هزار بیت درباره داستان گشتاسب و ظهور زردشت سرود و چون در جوانی به دست غلام خود کشته شد به اتمام شاهنامه کامیاب نشد و فردوسی این هزار بیت او را عیناً در شاهنامه خود آورد و در مقدمه آن ابیات تصریح کرد که دقیقی را به خواب دیده و به خواهش او ابیات منظوم او را داخل اشعار خود کرده است.
سبک شعر و شاعری
دقیقی در شعر غنایی هم شاعری بلندمرتبه بود و قصیده، غزل و قطعه را خوب میسرود. از انواع اشعار او ابیات پراکندهای در کتابهای تذکره و تاریخ و ادب و لغت باقی مانده و اگر چه مجموع آنها زیاد نیست اما گواه بر استادی و مهارت شاعر است و بر فصاحت کلام و روانی سخن و قوت طبع و تیزی ذهن وی دلالت دارد. تغزل ها و غزلهای لطیف دارد و در ایراد معانی باریک و مضامین تازه و دل انگیز چیره دست است و قصیدههای مدحی را کمال بخشید.
قطعات متفرقی از دقیقی به جا مانده که نهایت قدرت طبع و قوت اسلوب این شاعر را نشان می دهد اما قسمت بحر تقارب یا گشتاسبنامه او که فردوسی آن را در شاهنامه نقل کرده دارای ابیات مضطرب و سست و کلمات متناقض و مصراع های مقطوع است و با دیگر اشعار او متناسب نیست.
عبدالحسین زرینکوب در مقام قیاس میان سرودههای دقیقی با سرودههای فردوسی، چنین میگوید: دقیقی در ابداع ترکیبات تازه، تنوع تعبیرات، ایراد امثال لطیف و استخراج معانی، قدرت فردوسی را نداشت و این البته عدم پختگی شاعر را میرساند، زیرا در جوانی و پیش از آنکه سرودههایش به نضج کامل برسد، کشته شد.
ذبیح الله صفا معتقد است که سبک دقیقی بهتنهایی، در انشاء مضامین حماسی، از سبک های برتر شعر فارسی است، اما دقیقی در مقام مقایسه با فردوسی و البته برخلاف او، کاملاً ملتزم به منابع و مراجع خود، مانند ایاتکار زریران(رساله ای به زبان پهلوی درباره جنگ های زریر برادر و سپهسالار گشتاسب با دشمنان دین زردشت) بود و آنها را بیکموکاست و بدون هیچ تغییری به نظم درآورد. همین امر سبب شد تا وی نتواند در «گشتاسبنامه»، چنانکه باید، نکات ادبی را لحاظ کند، درحالیکه استادی خود را در غزلیات و قصایدش بهخوبی نمایان ساخته است.
آثار
از دقیقی قصائد و غزل ها و قطعات و ابیات پراکنده ای در کتاب های تذکره خاصه لباب الالباب و مجمع الفصحا و کتب تاریخ و ادب مانند تاریخ بیهقی و ترجمان البلاغه و حدائق السحر و المعجم و کتب لغت، خصوصاٌ لغت فرس اسدی باقیمانده و همه آنها بر استادی، مهارت، دقت خیال و لطافت معنی و روانی الفاظ این شاعر دلالت دارد اما اثر جاوید و مهم او گشتاسپنامه یعنی قسمتی از شاهنامه است که در شرح سلطنت گشتاسپ و ظهور زرتشت و جنگ مذهبی میان گشتاسپ و ارجاسپ تورانی سروده شده است.
شروع به نظم شاهنامه پس از تألیف شاهنامه ابومنصوری و اشتهار آن صورت گرفت. بدین معنی که علی الظاهر این شاهنامه که سومین شاهنامه منثور فارسی و متقن تر و جامع تر از همه آنها بود، به تدریج در خراسان مشهور شد و در دربار سامانی طرف توجه قرار گرفت و فکر نظم آن در میان بود تا سرانجام در عهد نوح بن منصور، دقیقی عهده دار نظم آن گشت و هنوز هزار بیت نسروده که به دست غلام خود کشته شد.
حکیم فردوسی طوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی و نیمه کاره ماندن گشتاسب نامه به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری (به نثر) که بُنمایه دقیقی در سرودن گشتاسب نامه بود، پی برد و به دنبال آن به بخارا، پایتخت سامانیان رفت تا آن را باز بیابد و بازمانده آن را به شعر درآورد. فردوسی در این سفر شاهنامه ابومنصوری دقیقی را نیافت، اما پس از برگشت به طوس، امیر منصور که از دوستانش بود، نسخه ای از آن را در اختیارش گذاشت. ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات ایران می گوید، مهمترین دوره حماسه سرایی در ایران، سده چهارم قمری و عصر سامانیان است.
درگذشت
بر پایه گفته محمد ریاحی روایت کشتهشدن دقیقی در شاهنامه با آنچه که در تذکرهها آمده و قاتل دقیقی را بنده و غلام او دانستهاند، یکی نیست چرا که مصراع «به دست یک بندهبر کشته شد» این را نمیرساند که بنده خودِ دقیقی، او را کشتهاست. با توجه به نظریات پیرامون قتل وی باید گفت که در تاریخ ۳۷۰ قمری دقیقی کشته شده است. فردوسی در این مورد این چنین میسراید:
جـوانیش را، خـوی بـد یـار بـود ابـا بـد، همیشه بـه پیکـار بـود
بـرو تـاختن کـرد، نـاگاه مـرگ به سر بـر نهادش، یکی تیره تـرگ
بـدان خـوی بد، جان شیرین بداد نبود از جهـان، دلش یک روز شاد
یکایـک از او، بخت بـرگشته شد به دست یکـی بنده بر، کشته شد
منابع
ترابی، سیّدمحمد؛ (۱۳۹۲)، نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران (جلد اول) (از روزگار پیش از اسلام تا پایان قرن هشتم)، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول.
زرینکوب، عبدالحسین، سیری در شعر فارسی، تهران، ۱۳۶۳ ش
عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۳ م
فروزانفر، بدیعالزمان، تاریخ ادبیات ایران، به کوشش عنایتالله مجیدی، تهران، ۱۳۸۳ ش
تاریخ ادبیات در ایران، جلد اول، از آغاز عهد اسلامی تا دورۀ سلجوقی، تألیف دکتر ذبیح الله صفا، انتشارات فردوس، چاپ دهم، تهران، ۱۳۶۹ خورشیدی
ردپای تاریخ برتارک ایران زمین، با رویکرد فرهنگی، تألیف : دکتر مهران آرین، دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، نشرقم، آثار نفیس، ۱۳۹۱ خورشیدی، ص۷۸و۷۹.
منبع: ایرنا