کد خبر:50049
پ
1424784

درباره تاریخ ایران به روایت شاهنامه به مناسبت حواشی اخیر

شاهنامه فردوسی بسیاری از زوایای تاریکِ تاریخ و فرهنگ و باورها و دستاوردهای ایرانیان را در گذر شش‌هزار سال پیش از خود روشن می‌کند.

میراث مکتوب- شاهنامه فردوسی بسیاری از زوایای تاریکِ تاریخ و فرهنگ و باورها و دستاوردهای ایرانیان را در گذر شش‌هزار سال پیش از خود روشن می‌کند؛ دورانی بلند که در گذر از آن بسیاری از آزمون‌ها و دریافت‌های ایرانیان از جهانِ پیدا و ناپیدا به‌صورت تمثیل درآمده یا رنگ افسانه به خود گرفته است. فردوسی خود آگاه از این نکته، در همان آغاز کار، به ما هشدار می‌دهد که

«تو این را دروغ و فسانه مخوان

به یکسان روش در زمانه مدان

از او هر چه آندر خورد با خرد

دگر بر ره رمز و معنی برد»

یکی از تفاوت‌های بنیادین شاهنامه با دیگر آثار ادبی تاریخی روشن بودن هدف والای فردوسی در بازگردانیدن هستی تاریخی ملتی است که در زمانه او گرفتار آشفتگی بوده است. او برای رسیدن به این هدف دچار احساسات شاعرانه نمی‌شود؛ در خویشکاری‌اش هرگز درنگ نمی‌ورزد؛ فراز و فرود روحیه و ستیزش با سختی‌های زندگی ذره‌ای از امانتداری او نمی‌کاهد؛ و از رسانیدن گفتارهای نامه باستان و دفتر خسروان و نیز شنودهایش از زبان دهقانان فرهیخته خراسانی باز نمی‌ماند. از سده پنجم هجری که ایران زمین دچار انحطاط فرهنگی فکری بیشتری می‌شود، نه بزرگمردی چون وی زاده می‌شود، نه کسی دَم از زنده ساختن «ایرانشهر» می‌زند؛ نه به شکافتن معانی و مفاهیم رمزی افسانه‌ها و اندرزهای یکسره حکمت عملی پیشینیان که شاهنامه بدان آراسته شده است دست می‌یازد و نه کسی به بررسی تاریخ ایرانیان که فردوسی آن را پایه‌گذاری کرده بود می‌پردازد.

شاهنامه

شاهنامه فردوسی کلید راهگشای ایرانیان

شاهنامه فردوسی همیشه کلید راهگشای ایرانیان در حفظ وحدت ملی و یکپارچگی کشور ایران بوده و هرگاه سیاست‌بازان ترک و تازی کوشیده‌اند آنها را از گذشته خویش و از نیاکان افتخارآفرین ایران باستان بی‌خبر سازند، شاهنامه برای جولان حس غرور ملی ما میدان به دست می‌دهد و مدام به گوش می‌خواند:

«بزرگان ایران گشاده دل‌اند

تو گویی که آهن همی بگسلند»

منظومه‌ای حماسی مانند شاهنامه که سراسر تاریخ یک امپرتوری بزرگ را از بنیاد تا انهدام در بر می‌گیرد پیش از آنکه جای واقعی آن به عنوان یک اثر ادبی و منبع تاریخی معین شود باید از جهات مختلف مورد بررسی قرار گیرد. ملت‌ها همه از این گونه داستان‌ها و روایت‌ها داشته‌اند زیرا هیچ ملتی نمی‌تواند بی گذر از دوران‌های بلاخیز پهلوان منشی و بدون در نظر گرفتن بزرگمردانی که به این و هم و گمان‌ها جولان و هیجان می‌بخشند شکل پیدا کند. ملت خاطره اینان را نگاه می‌دارد و به طور غریزی به شکل شاعرانه در می‌آورد و به این شیوه تاریخ شگفت‌انگیزی فراهم می‌آورد که در تار و پود حقیقت و افسانه بافته شده است. برای مردمان دوره بربریت یک قطعه شعر در حکم یک سند تاریخی یا یک نشریه رسمی بوده است و دوران تمدن بررسی دقیق اشعار ملی روشنی بخش طبیعت این روایت‌های کهن و دگرگونی‌هایی است که در نقل سینه به سینه به سر آنها رفته است.

گویای عظمت قوم ایرانی و سرزمین‌شان «ایرانویج»

تاریخ هر ملت از همین جا آغاز می‌شود زیرا که آدمی پیش از آنکه بنویسد داستان می‌سراید و ترانه می‌خواند و مورخان چاره ای جز آن نداشته‌اند که روایت‌های خود را بر این گونه داستان‌ها بنا کنند. شاعر، افسانه‌های کهن و کارمایه را گردآوری می‌کند و در عین محفوظ داشتن ریشه آنها و تا آنجایی که ممکن باشد با حفاظت شکل اولیه کارمایه‌ها اثری هنری می‌آفریند و از آنجا که سراینده از روح ملی راستین به شور آمده است دستاوردش به زودی همگانی می‌شود و بر سر زبان‌ها می‌افتد.

البته بارها پیش آمده است که شاعری درصدد برآمده که منظومه‌ای بلند ابداع کند. بی آنکه روایت‌های کهن ملی را پایه قرار دهد ولی ملت همیشه در این گونه موارد منظومه را پس زده است بسا که شیوایی بیان و بلندی مقصود این چنین منظومه‌ها را در چشم اهل ادب ارج دار کرده باشد ولی این کافی نبوده است، تا این منظومه می‌شود. سنگ محک هر منظومه حماسی همین است که هر گاه اثری به نزد ملتی مقبول افتد در میدان‌های عمومی سراییده شود و می‌توان امید و اطمینان داشت که بر پایه روایت‌های حقیقی مبتنی بوده است. همان طور که هومر شاعر یونانی خواست نیروی پندار خود را در مجموعه‌ای به نام «ایلیاد» و «ادیسه بر جای خالی افسانه‌های کهن نشاند ولی با همه هنر و کمال شیکی که به کار برد نتوانست پندارهای خود را مردمی‌پسند و اثرش را ملی کند.

اینکه تنها چند ملت توانسته‌اند منظومه‌های حماسی پدید آورند، شاید مایه شگفتی باشد. زیرا که همه آنها کارمایه و عناصر آن را دارا بوده‌اند و اینکه ما ایرانیان در داستان‌های حماسی از بیشتر ملت‌ها غنی‌تریم جای شگفتی نیست از یک سو دامنه جهانگشایی و نشیب و فراز امپراتوری و پیوستگی جنگ‌ها و شکوه بناهایی که پادشاهان قدیم ساخته‌اند در خاطره‌ها آثار چندی باقی گذاشته است و از سوی دیگر عطش ماندگار کردن این فرهنگ عظیم انسانی که پدیدآورنده تمدن برتر و به وجود آورنده ابداعات و ابتکارات متنوعی در جهت روح بخشیدن به زندگی ایرانی از فلسفه، شعر، نجوم و معماری گرفته تا فنون جنگ‌آوری و کشاورزی و صنعت و ادبیات که همه گویای عظمت قوم ایرانی و سرزمین‌شان «ایرانویج» است.

شاهنامه

روایتی از پدید آمدن شاهنامه

تاریخ و فرهنگ گذشته هر قومی از دیرباز نقش عمده و تعیین کننده‌ای در چگونگی اداره حکومت‌ها داشته و از نشانه‌ها چنین پیداست که نخستین تلاش در ایران برای گردآوری افسانه‌های کهن در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی صورت گرفته است. وی فرمان داد تا قصه‌های کهن را درباره پادشاهان باستان از سراسر سرزمین امپراتوری ایران گرد آورند و در کتابخانه‌اش نهند بعد از انوشیروان این اهتمام در زمان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی از نو آغاز شد یزدگرد علیرغم مدت کوتاه سلطنت خویش و مشکلات داخلی و آن هم در شرایطی که مرزهای ایران در تهدید کشورهای بیگانه بود از اهمیت فرهنگ غافل نماند وی دهقان دانشور را که از مردان دربار مدائن و به گوهر دانش سرافراز بود برگماشت تا آنچه را خسرو و انوشیروان فراهم آورده بود نظم و ترتیب دهد.

«یکی پهلوان بود دهقان‌نژاد

پژوهنده روزگار نخست

دلیر و بزرگ خردمند و راد

ز هر کشوری موبدی سال خرد

گذشته سخن‌ها همه باز جست

بپرسیدشان از نژاد کیان

بیاورد کین نامه را گرد کرد

بگفتند پیشش یکا یک مهان

وز آن نامداران فرخ گوان

سخن‌های شاهان و گشت جهان»

«دهقان دانشور» به یاری چند تن از موبدان کمبود آن نامه‌ها را درست و آراسته کرد و تا زمان خسرو پرویز به آن افزوده شد. دستاورد او که به زبان پهلوی نوشته شده بود تاریخ ایران را از زمان کیومرث تا زمان خسروپرویز در بر داشت و بنام خدای نامه خوانده شد. طولی نپایید که پادشاهی یزدگرد با حمله گسترده عرب‌ها سقوط کرد و به حکومت چهار صد ساله ساسانیان پایان داد بعد از شکست ایرانیان از اعراب در واقعه قادسیه غنایم زیادی از مدائن به مدینه فرستاده شد مجموعه خدای نامه جزئی از غنائمی بود که سهم یکی از امیران عرب شد.

شاهنامه

روایت باستانی پاریزی از مجالس المؤمنین

استاد باستانی پاریزی از قول مجالس المؤمنین می‌نویسد: «چون آن کتاب (خدای نامه) از خانه یزدگرد که آخرین ملوک عجم بوده به دست لشکر اسلام افتاد و در وقتی که قسمت غنائم به لشکریان می‌نمودند خدای نامه حصه اهل حبشه شد و حبشیان آن را جهت ملک حبشه به هدیه بردند ملک حبشه فرمود تا آن را ترجمه کردند و به مطالعه و شنیدن آن انسی تمام گرفت و در اکثر بلاد حبشه متداول شد و از آنجا به دکن و سایر ملک هندوستان رسید و در آنجا متداول شده.

خدای نامه پس از چیرگی عرب‌ها در ایران به دست عبدالله بن مقفع یکی از دانشمندان ایرانی از پهلوی به عربی ترجمه شد نام واقعی او روزبه و پسر داودیه بود. او دین زرتشتی داشت و نزد عیسی حاکم عراق دبیری می‌کرد هم به نزد او ترک مذهب کرد ولی پای بندیش به آیین اسلام همواره مورد تردید بود چنان پیداست که وی سراسر عمر را به ترجمه تعداد عمده‌ای از آثار پهلوی گذرانیده است از آن جمله خدای نامه دانشور دهقان که به نام سیرالملوک برگردانیده و بدبختانه از میان رفته است. ناقلان عرب این کتاب‌ها را برای بررسی‌های تاریخی خود مورد استفاده قرار دادند و به اختصار گلچین کردند. اما جماعت عرب و آنان که در سلک عرب‌ها درآمده بودند نمی‌توانستند از این داستان‌ها چندان بهره‌ای بگیرند زیرا برای آنان یادآوری چیزی نبود و بیشتر این داستان‌ها را با نفرت می‌نگریستند و مهملاتی شمردند که به لعنت خدا نمی‌ارزد.»

عبدالحسین زرین‌کوب

نگاه عبدالحسین زرین‌کوب درباره فرهنگ ایران

دکتر عبدالحسین زرین‌کوب نیز چنین می‌نویسد: «عرب‌ها زبان و خط مردم ایران را به مثابه حربه‌ای تلقی می‌کردند که اگر در دست مغلوب باشد ممکن است بدان با غالب در آویزد و ستیزه و پیکار برخیزد از این رو شگفت نیست که در همه شهر برای از میان بردن زبان و خط و فرهنگ ایران به جد کوششی کرده باشند. شاید بهانه دیگری که عرب برای مبارزه با زبان و خط ایران داشت این نکته بود که خط و زبان مجوس را مانع نشر و رواج قرآن می‌شمرده است.»

ایرانیان مغلوب شده که همه چیز خود را از دست داده و اجباراً برای نجات جان خود در سلک عرب‌ها در می‌آمدند تا زنده بمانند تنها راه نجات خود و فرهنگ خویش را در حفظ و نگهداری خدای نامه دیدند زیرا این مجموعه برای آنان به مثابه تاریخ نیاکان و یادآوری فرهنگ ملی ایرانی بود. کما اینکه جنبش‌هایی که در خراسان در قرن سوم پیش آمد نتیجه روشن و مستقیم انتشار خدای نامه و سایر کتب پهلوی بوده است. بر همین اساس بوده که گروهی از ایرانیان مهاجر یک نسخه از خدای نامه را همراه خود به هندوستان برده‌اند تا در آنجا محفوظ بماند. زیرا کشور هندوستان به لحاظ خویشاوندی فرهنگی که از دیرباز با ایران آریایی داشته محل مطمئنی برای نگهداری خدای نامه بوده است و آن گروه از ایرانیان که به هندوستان مهاجرت کردند امروز به عنوان پارسیان هندوستان در واقع حافظ فرهنگ کهن پارسی نیز هستند.

بعد از شکست بنی امیه و بنی عباس به دست دو سردار نامی ایران ابومسلم خراسانی بهزادان و یعقوب لیث صفاری نخستین حکومت ایرانی بعد از سه قرن در ایران بنیان گذاشته شد. یعقوب بنیان ژگذار سلسله صفاریان چون به دولت رسید کس به هندوستان فرستاد تا نسخه خدای نامه را به ایران آورند و به ابومنصور عبدالرزاق که معتمدالملک بود بفرمود تا آنچه دهقان دانشور به زبان پهلوی ذکر کرده بود به زبان فارسی نقل کند و از آخر زمان خسروپرویز تا ختم کار یزدگرد شهریار هر چه واقع شده بوده بدان الحاق کند

پس ابومنصور عبدالرزاق سعد ابن منصور عمری را بفرمود تا آنکه نسخه را به اتفاق چهار کس دیگر یکی – تاج بن خراسانی از هرات دوم – یزدان بن شاپور از سیستان سوم -ما هو بن خورشید از نیشابور و چهارم – شادان این برزین از طوس در تاریخ ۳۶۰ ه ق مطابق ۹۷۰ میلادی تمام کردند و در خراسان و عراق از آن نسخه‌ها گرفتند. درباره هیچیک از این اشخاص اطلاعی در دست نیست ولی آمدن این نام‌ها این فایده را دارد که نشان دهد برای انجام دادن منظور یعقوب کسانی از نژاد ناب ایرانی برگزیده شده بودند عبدالرزاق و سعود از خاندان گشواد بودند که از خانواده‌های برجسته شاهنشاهی ایران باستان به شمار می‌آمدند. نویسندگان نام مجموعه را شاهنامه نام نهادند زیرا که آیین کشورداری و سرانجام شاهنشاهی‌ها می‌آموخت.

فرمانروایی خاندان یعقوب دیری نپایید و هنوز قرن سوم هجری به پایان نرسیده بود که قلمرو یعقوب به دست سلسله سامانیان افتاد و اینان پادشاهانی از تخمه ساسانیان بودند. سامانیان با شور و علاقه وافر به کار داستان‌های باستانی ایران پرداختند. بلعمی وزیر ابو صالح منصور سامانی (۳۵۰-۳۶۵ ه.ق) دقیقی یکی از شعرای زمانه را به نظم کردن ترجمه‌ای گماشت که دهقان دانشور به فرمان عبدالرزاق فراهم ساخته بود. به روزگاری که شاعری رواج یافته بود انتخاب این شاعر خود معنای بسیار دارد. زیرا که دقیقی بنابر آنچه در یکی از چهار پاره‌های خود گفته و جامی آن را ضبط کرده است بر دین زرتشتی پای‌بند بوده است:

«دقیقی چار خصلت برگزیده است

لب یاقوت رنگ و ناله چنگ

به گیتی از همه خوبی و زشتی

می خون رنگ و دین زردهشتی»

شاهنامه

آیا روایت‌های دقیقی روایت‌های فردوسی است؟

دقیقی کار خود را از پادشاهی گشتاسب و ظهور زرتشت آغاز می‌کند ولی چون یکی دو هزار بیتی می‌سازد به ضرب کارد غلام زرخریدش در مجلسی از پای در می‌آید. فردوسی بخش منظوم دقیقی را محفوظ نگه داشت اگر چه فردوسی از نظر شاعری از وی به زشتی یاد کرده است و هر چند که شعر دقیقی کمابیش لطیف و دل انگیز نیست و چهره‌هایی که آفریده تقریباً درست و به جا نیست ولی نکته مهم برای خواننده آن است که بداند روایت‌هایی که دقیقی می‌شناخته آیا همان‌هایی بوده که فردوسی دنبال کرده است یا نه؟ در این باره جای کمترین شکی نیست؛ چه فردوسی از این نظر کوچکترین نکوهشی از وی نکرده و اگر بر او خرده گرفته به عنوان یک انسان و یک شاعر بوده است.

و سرانجام زمان به سامانیان هم مجال آن نداد که کار را از سر گیرند، زیرا که پادشاهی آنان چند سال بعد واژگون شد و امپراتوری آنان به دست غزنویان افتاد. دومین پادشاه این سلسله محمود پسر سبکتگین (۳۸۷-۴۲۱ هجری) بیش از پیشینیان از خلافت دوری گزید و هر چند که مسلمان متعصب بود برای استقلال سیاسی از هیچ چیز فروگذار نکرد. در دربار او برای پرورش زبان فارسی چنان اهتمامی شد که هرگز تا آن روزگار سابقه نداشت. فارسی حتی چنان در اداره کشور رسوخ یافت که ابوالعباس بن فضل وزیر به کار بردن زبان عربی را لغو کرد. دربار این نیرومندترین و جنگاورترین پادشاه دوران یک آکادمی واقعی بود.

هر شب در کاخ شاهی یک انجمن ادبی برپا می‌شد که اهل ذوق شعرهای خود را در آنجا از بر می‌خواندند و در حضور پادشاه به ارزیابی و انتقاد می‌پرداختند و شاه از این کار سخت لذت می‌برد محمود به سان پادشاهان پیشین از همه چیز بیشتر شعرهای ملی و تاریخی را می‌پسندید و از شنیدن سرگذشت پادشاهان و پهلوانان ایران باستان خسته نمی‌شد. آرزوی بزرگش گردآوری کوده‌ای بود کامل‌تر از آنکه ساسانیان و سامانیان جمع کرده بودند تا فرمان دهد به شعر آورده شود و از هر جایی کارمایه جستجو کرد به این گونه از سیستان نسخه‌ای شامل بخش سیرالملوک ابن مقفع به دست آورد و با شتابزدگی آن را به نوعی مسابقه گذاشت تا به شعر درآورده شود.

شاهنامه

چرا فردوسی در پنهان شاهنامه را می‌نوشت؟

«خور فیروز» یکی از تبار انوشیروان که در زمان غزنویان می‌زیست و در جستجوی جلب حمایت سلطان محمود بود همین که دریافت این موضوع تا چه پایه مورد توجه اوست اثر کامل خود را تقدیم شاه کرد و همین سبب شد که تقاضاهایش از دربار برآورده شود. امیر کرمان درباره یکی از اتباع خود بنام آذر برزین نواده شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی شنیده بود که وی سراسر عمر را به گردآوردن داستان پادشاهان پیشین سپری کرده است شتابان وی را روانه دربار محمود کرد و او به پاداش این خدمت هدیه‌های گرانیها باز فرستاد.

در مرو نیز مردی بنام سرو آزاد بود که ادعا داشت نواده نریمان است. وی یادگاری را که خانواده از سام و زال و رستم نگه داشته بود برای سلطان محمود فرستاد. بدین ترتیب محمود اندک اندک هر روایت و داستانی را که از پادشاهان قدیم ایران بازمانده بود گرد آورد. حال مردی که بخواهد این روایت‌ها را نظم دهد بایستی کاردان و شایسته و چندان دانشمند باشد تا بتواند به آب ذوق لطف آن داستان‌ها را منظوم کند و نیز چندان از ارج گذاری بر داستان‌های باستان سرشار باشد که حالت و خصلت‌های آنها را زنده نگه دارند.

محمود برای منظوم کردن شاخه‌هایی از سرگذشت‌ها که خود تعیین می‌کرد مسابقاتی ترتیب داد روزی با شاعران محبوب خود عنصری فرخی زینی عسجدی خرمی منجیک چنگ زن و ترمذی داستانی در میان نهاد و گفت هر کس این را بهتر به شعر درآورد به نظم در آوردن اثری که در نظر دارم را به عهده او خواهم گذاشت و بارها عنصری را بر آن داشت که دست به این کار زند شاه او را سخت دوست می‌داشت و نیز شب هنگام که به بستر می‌رفت دوست داشت عنصری در پای تختش نشیند و برای او داستان بسراید عنصری به بهانه نداشتن فرصت پوزش خواست ولی دوستی را که دارای جمله صفات لازم کار بود و به داستان‌ها و اساطیر وقوف داشت به شاه پیشنهاد کرد و او ابوالقاسم فردوسی دهقان طوسی بود و این‌گونه است که فردوسی در پنهان، شاهنامه را می‌نوشت:

«بر این گونه یک چند بگذاشتم

سخن را نهفته همی داشتم»

و شهامت بروز آن را نداشت زیرا در آن مقطع تاریخ ایران که از یک سو ترکان و از سوی دگر تازیان قصد از بین بردن فرهنگ و زبان فارسی را داشتند به نظم آوردن تاریخ حیات ایرانیان زیاد هم باب طبع حاکمان وقت نبود. فردوسی در انتظار فرصت مناسبی بود که با اتکاء به پشتوانه بزرگی بتواند تاریخ حیات ایرانی را به نظم درآورد. بدین ترتیب با پیشنهاد سلطان محمود غزنوی به آرزوی دیرینه خود رسید. وی علی‌رغم تمام تهدیدها رنج‌ها و بدقولی‌ها تاریخ نیاکان ایرانیان را در قالب منظومه‌ای به نام شاهنامه زنده کرد و همواره در اندیشه و خرد ایرانیان جاری است و زنده و جاودانه خواهد ماند.

از آفرینش تا یزدگرد

کتاب «از آفرینش تا یزدگرد: تاریخ ایرانیان به روایت شاهنامه» نوشته سیروس کریمی بختیاری از گنجینه کتاب‌های وَهبیز از سوی نشر هیرمبا منتشر شد. این کتاب مروری است بر تاریخی که از پیدایش بشر «ابوالبشر» شروع شده و تا فروپاشی فرمانروایی ساسانی ادامه می‌یابد. در طول این فاصله ابتدا از روایات شاهنامه و نظریات پژوهشگران و نویسندگان صاحب نظر در تاریخ ادبیات ایران استفاده شده است.

کتاب «از آفرینش تا یزدگرد: تاریخ ایرانیان به روایت شاهنامه» در ۹ باب تنظیم شده است. باب یکم: فردوسی و شاهنامه، باب دوم: دوره پیشدادیان، باب سوم: دوره کیانیان، باب چهارم: درآمیختگی کیانیان و هخامنشیان، باب پنجم: دودمان ماد، باب ششم: دودمان هخامنشیان، باب هفتم: اسکندر مقدونی، سلوکیان و اشکانیان، باب هشتم: دودمان ساسانیان و باب نهم: فرهنگ ایران باستان فصل‌های نه‌گانه کتاب را تشکیل می‌دهد.

در باب نخست کتاب از تولد شاهنامه، هدف فردوسی از نظم شاهنامه، فردوسی و مقام پادشاهان، مقام زن در شاهنامه، زندگی فردوسی، آرامگاه او و هزاره‌های درون‌مرزی و برون‌مرزی‌اش سخن به میان آمده است. فردوسی در شاهنامه ضمن اینکه کیومرث را اولین پادشاه روی زمین می‌داند، از او به عنوان «زندگی» یاد کرده است. کیومرث در زبان اوستایی از دو قسم تشکیل شده است که بهر اول آن «گیهه» به معنای زندگی و جان، و بهر دوم آن «مرثنو» به معنای مردن است. این اسم در پهلوی به «گیومرث» خوانده شد و در فارسی دری آن را «کیومرث» می‌گویند. باب دوم کتاب درباره دوره پیشدادیان از شاهنامه فردوسی است.

کیانیان دومین سلسله پادشاهی از دوره افسانه‌ای ایران است. نخستین کسی که پس از انقراض سلسلۀ پیشدادیان، بر اورنگ شهریاری تکه زد، «کی‌قباد» بود. پس از آنکه او رسماً بر تخت شاهی قرار می‌گیرد، پهلوانان او را به جنگ با تورانیان برمی‌انگیزند. طی نبرد سختی که درمی‌گیرد، پهلوانان ایران‌زمین روزگار را بر تورانیان سخت و تیره و تار می‌کنند. در باب سوم درباره دوره کیانیان سخن گفته شده است.

بر اساس سلسله‌مراتب دوره‌های پادشاهی در ایران، بعد از کیانیان، دوره هخامنشیان آغاز می‌شود؛ اما در شاهنامه نامی از هخامنشیان به میان نیامده است و اشکانیان نیز به کوتاهی یاد شده است. نویسنده در باب چهارم کتاب در پی پاسخ به این پرسش است که چرا فردوسی در شاهنامه از اشکانیان به کوتاه سخن رانده و از هخامنشیان هیچ سخنی به میان نیاورده است؟

باب پنجم کتاب اختصاص به دوره مادها دارد که در آن موضوعاتی چون دولت‌های متشکل پیش از مادها، مهاجرت آریاها به فلات ایران، برخورد بومیان با ایرانیان در فلات ایران، آغاز تاریخ سیاسی آریاییان، مادها از دیااکو تا آژی دهاک و تمدن مادها بررسی شده است.

بررسی دودمان هخامنشیان باب ششم کتاب را به خود اختصاص داده است. در این بخش موضوعاتی چون از کورش تا داریوش سوم، نخستین لایحه حقوق بشر، کورش ذوالقرنین قرآن و تمدن دوران هخامنشی بررسی شده‌اند.

باب هفتم کتاب اختصاص به بررسی دوران اسکندر، جانشینان او (سلوکیان) و دودمان اشکانیان دارد. در باب هشتم هم از دودمان ساسانیان سخن به میان آمده است. باب پایانی کتاب به بررسی فرهنگ ایران باستان از خلال شاهنامه اختصاص یافته است.

آناهید خزیر

منبع: ایبنا

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612