میراث مکتوب- متنی که در ادامه میخوانید مقالهایست از حسین مسرت که پیش از این در جشننامۀ دکتر محمود مدبّری، به چاپ رسیده است.
نگارش و فراهمسازی کتابهای چند دانشی یا دانشنامه (دائرة المعارف) در جهان، عمری بیش از دوهزارساله و در ایران، عمری به درازای فرهنگ غنی و پربار این سرزمین کهن دارد. نخستین دانشنامۀ شناختهشدۀ ایرانی، دینکَرت، نگارش سدۀ سوم قمری به زبان فارسی میانه است که دربردارندۀ آگاهیهایی دربارۀ دین کهن زرتشتی است، امّا نخستین دانشنامۀ علمی فارسی را باید «احصاء العلوم» اثر ابونصر محمّد بن محمّد فارابی (259 -339 ق) دانست. امّا دانشنامهنویسی به شیوۀ جدید و روش علمی در جهان، عمری دویستساله و در ایران عمری بیش از پنجاهساله دارد که سنگ بنای دانشنامهنویسی با گردآوری و چاپ «دائرة المعارف فارسی» به همّت و سرپرستی دکتر غلامحسین مُصاحَب (1289 – 1358 ش)، در سال 1345 ش نهاده شد و علیرغم کهنگی، همچنان گفتارهای آن سودمند و علمی است. (سعادت، ج 1: پانزده).
در یک نگرش آماری، پس از تدوین دینکرت، هرچه به زمان کنونی نزدیک میشویم، به دانشنامههای فراوانی دست مییابیم که در حوزههای گوناگون: فرهنگ، ادب، تاریخ، دین و دانش گردآوری و سامانیافته است. (*)
اینگونه کتابهای مرجع، بنا به ذوق و سلیقۀ گردآورندگان آن، نامهای گوناگونی چون: طبقات العلوم، جوامع العلوم، مفاتیح العلوم، مراتب العلوم، نفایس الفنون، انموذج العلوم، دانشنامۀ علائی و دانشنامۀ شاهی را به خود گرفتهاند. امّا نخستین بار در سال 1293 ق، پطرس بُستانی (1235 – 1301 ق) اینگونه کتابهای چند دانشی را که در زبانهای فرنگی و لاتین، انسیکلوپدیا (Encyclopedia ) نامیده میشد، به «دائرهالمعارف» ترجمه کرد و نام کتاب خود را «دائرهالمعارف، قاموس عام لکلّ فنّ و مطلب» نامید؛ و این عنوان در سالهای بعد بهوسیلۀ بسیاری از نویسندگان اسلامی و ایرانی استفاده گردید. (صدر حاج سید جوادی، ج 7، 441) اکنون چند دهه است تقریباً به بیشتر کتابهای چند دانشی، نامهای پارسی، دانشنامه و فرهنگنامه را میگذارند و چاپ میکنند. پیشینۀ نام دانشنامه به سدۀ پنجم قمری برمیگردد که ابوعلی سینا (259 – 416 ق)، کتاب خود را که دربردارندۀ رشتههای گوناگون فلسفه بود، «دانشنامۀ علائی» نامید و پسازآن در سدۀ یازدهم، محمّدامین استرآبادی (ف 1036 ق)، کتاب خود را «دانشنامۀ شاهی» نامید.
امّا در سال 1348 ش که دکتر احسان یار شاطر (1299 – 1397 ش) و همکاران او قصد ترجمه و تدوین و چاپ «دائرهالمعارف اسلام» که به همّت گروهی از دانشمندان در اروپا چاپ میشد، داشتند. پس از افزودن و گسترش مدخلهای ایرانی، نام «دانشنامۀ ایران و اسلام» را برای آن برگزیدند و جلد نخست آن در سال 1354 ش و جلد یازدهم و آخر آن (در حرف الف) در سال 1370 ش چاپ و منتشر شد. (این سلسله کتابها پس از انقلاب اسلامی به نام دانشنامۀ جهان اسلام چاپ میشود و تاکنون 28 جلد آن از حرف ب تا حرف ش چاپشده است) از آن زمان بود که این واژه مرکّب به گونۀ جدّی وارد حوزۀ علوم کتابداری و اطّلاع رسانی شد و مطلقاً به دائرهالمعارفها اطلاق شد؛ زیرا پیش از آن، دیوان حکیم هیدجی، دیوان غبار همدانی، مجموعه مقالات و رسالات شیخ احمد احسائی، مجموعه آثار الفت اصفهانی و شیخ محمّدهادی اصطهباناتی به نام «دانشنامه» چاپشده بود. امّا تا پیشازاین تنها کتاب در موضوع مرجع، دانشنامۀ حقوق اثر دکتر محمّدجعفر جعفری لنگرودی، چنین نامی را بر خود داشت، در سالهای پس از 1357 ش عنوان دانشنامه فراگیرتر شد، به حدّی که در سالیان اخیر کتابهای دانشنامۀ جهان اسلام به سرپرستی مصطفی میرسلیم و دیگران (جلد اوّل 1375 ش)، دانشنامۀ ایران به سرپرستی محمّدکاظم موسوی بجنوردی (جلد اوّل، 1384 ش) دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به سرپرستی اسماعیل سعادت (جلد اوّل 1384 ش)، دانشنامۀ ادب فارسی، به سرپرستی حسن انوشه (جلد اوّل، 1375 ش) و دانشنامۀ جهانگستر (دورۀ 18 جلدی در سال 1389 ش) را میتوان نام برد. (دایره المعارف بزرگ اسلامی هم چنان عنوان قدیم دایره المعارف را دارد).
بنا بر تعریف احسان یار شاطر، دانشنامههای ایرانی، «مجموعهای از مقالات تحقیقی و مستندات به ترتیب الفبایی، در شرح اعلام تاریخی و جغرافیایی و مباحث علوم نیز اصطلاحاتی که روشنگر فرهنگ ایران و کشورهای اسلامی در طیّ تاریخ به شمار میروند». (یار شاطر، ج 1: 1) و در جای دیگر میآورد: «مقالات دانشنامه مشتمل است بر مباحث مردمشناسی و باستانشناسی و جغرافیا و تاریخ و مذاهب و زبانها و علوم و ادبیّات و هنرهای ایران و عالم اسلام و همچنین سرگذشت مردان و زنانی که در تاریخ ایران و جامعۀ اسلامی اعتباری یافتهاند». (یار شاطر، همان: 13).
تعریف عامتر دانشنامهها چنین است: «عبارت از دانشی که همۀ معلومات بشری را در برمیگیرد. در لغتنامۀ آکسفورد، دائرهالمعارف عنوانی برای کتاب اطّلاعات عمومی و یا خصوصی راجع به همۀ شعب علوم و یا یکی از آنها است که به ترتیب الفبایی، موضوعی و یا الفبایی ردهای تنظیمشده است» (صدر حاج سید جوادی 441:7)
همزمان با پیشرفت دیگر شاخههای علوم در ایران، نگرش به دانشنامهنویسی در ایران بهگونهای ترسیم شد که به گفتۀ اهل نظر این روند روزافزون را میتوان «بهحق به نهضت دانشنامهنویسی» (سعادت، ج 1: پانزده) تعبیر نمود، زیرا که «دانشنامهها در هر کشوری منعکسکنندۀ فرهنگ و تمدّن و میزان پیشرفت علمی آن کشورند». (همانجا) و باز به گفتۀ استاد آذرنگ «دانشنامهها و هر یک از گونههای دیگر منابع مرجع که درست تدوین شود، ثروت ملّی و سرمایهگذاری ملّی است. ارزش ثروت آنها به کاربرد و ارزش سرمایهگذاری آنها به تأثیرهایی است که در قلمرو پژوهش و آموزش و فرهنگ عمومی بر جای میگذارند». (آذرنگ: 8)
امّا شوقوذوق تألیف دانشنامههای عمومی، عام و ایرانشمول که شمار آنها در این زمان از مرز 200 فراتر رفته است (آذرنگ: 9) در سالیان اخیر و به همّت افراد صاحبنظر، دانشمند و نویسندۀ شهرستانی، شمولی دیگر یافته و گسترۀ آنها به استانها و حتّی شهرستانهای ایران نیز رسیده است. هرچند تا پیشازاین کتابهایی در محدودۀ شرححال شعرا، دانشمندان، علما، بزرگان و مشاهیر شهرها و ایالات چاپ میشد که نامهایی چون تذکرۀ شعرای اصفهان، تذکرۀ سخنوران یزد، دانشوران خراسان، مشاهیر لر، مشاهیر گیلان، فرهنگ شاعران فارس، دانشمندان آذربایجان و غیره را بر خود داشت، امّا از سال 1374 ش، با چاپ کتاب گیلان در سه جلد که به همّت ابراهیم اصلاح عربانی و گروهی از زبدهترین نویسندگان گیلان زمین در بخشهای گوناگون تاریخ، فرهنگ، ادب، هنر، جغرافیا، مطبوعات و زندگینامه چاپ شد، سنگ بنای چنین کتابهای عام و فراگیر در استانها و شهرستانها نهاده شد، زیرا که پسازآن در سال 1375 ش طرح پیشنهادی «دانشنامۀ یزد» بهوسیلۀ نگارنده داده شد که به دلیل گرفتار شدن در پیچوخمهای اداری هنوز اجرایی نشده است، سپس در سال 1380 ش فرهنگنامۀ بوشهر به همّت دکتر سید جعفر حمیدی؛ دانشنامۀ مشاهیر یزد (ویرایش نخست،1381 ش)، دانشنامۀ فرهنگ و تمدّن گیلان در 110 جلد از سال 1383؛ جلد نخست دائرهالمعارف بزرگ سبزوار به همّت محمود بیهقی (1308 – 1390 ش) و دانشنامۀ کاشان به همّت مهندس حسین محلوجی، جلد نخست آن در سال 1385 ش چاپ شد؛ و از سوی دانشی مردان گلستان و با پیگیری آقای رحمتالله رجایی، دانشنامۀ گلستان (استرآباد) در سال 1395 ش به گونۀ آزمایشی در 3 جلد چاپشده است و چنانکه از گوشه و کنار شنیده میشود، در برخی استانهای ایران، گامهایی در جهت گردآوری و تدوین چنین کتابهایی برداشتهشده، مانند دائرهالمعارف آستان قدس رضوی در مشهد (جلد نخست آن چاپشده است)؛ و دانشنامههای فرهنگ و تمدّن استانهای بوشهر، سیستان و بلوچستان، ایلام و غیره.
پینویس:
* برای آگاهی از چندوچون پیشینۀ دانشنامهنویسی و روند آن در ایران و جهان و دنیای اسلام میتوان به منابع زیر نگریست که به عبارتی جزء منابع این گفتار هم بوده است.
1-آذرنگ، عبدالحسین: «دانشنامه نگاری در ایران و آیندۀ آن از دید کلان» بخارا، ش 62 (خرداد – شهریور 86): 8.
2- دانشنامۀ ایران، به سرپرستی و با مقدّمۀ محمّدکاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، 1384، ج 1: هفت – نه.
3- دانشنامۀ ایران و اسلام، مقدّمۀ احسان یار شاطر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، 1:1356.
4- دانشنامۀ زبان و ادب فارسی به سرپرستی و با مقدّمۀ اسماعیل سعادت، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1384، ج 1: پانزده – شانزده.
5- دانشنامههای ایرانی: مهناز مقّدّسی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی ( از ایران چه میدانم؟ ۵۵)، ۱۳۸۴.
6- دائرهالمعارف تشیّع؛ احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، تهران: سعید محبّی، 1378، ج 7: 448-440.
7- دائرهالمعارف کتابداری و اطّلاع رسانی: عبّاس حرّی، تهران: کتابخانۀ ملّی ایران، 1381، ج 1: 832-811.
8-مجموعه مقالههای اوّلین همایش سراسری دانشنامهنویسی در ایران (گذشته، حال و آینده)، تهران: بنیاد دانشنامهنگاری ایران، ۱۳۸۹.
* جشننامۀ دکتر محمود مدبّری، به کوشش: نجمۀ حسینی سروری، علی جهانشاهی افشار و منوچهر فروزنده فر، کرمان: دانشگاه شهید باهنر، 1398: 437-440.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی