میراث مکتوب- شاهنامه کتاب دانایی است؛ کتاب اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک که در برههای از تاریخ به دانایان پیشکش شده است و سراینده آن فردوسی، دانای بزرگ و فراتر از زمان و مکان است. گویی ایراندوستان همگی زبانشان را در دهان او نهاده و نفرتشان را از بیگانهزدگی پس از چند قرن تحمل ذلت و خواری و نا امیدی به صورت کورهای در اندرون او جای دادهاند. این احساس بیدارشده و آتشین پس از چهلسال روزمرگی و انباشتگی از خانه دل فردوسی به صورت فورانی سیوپنجساله بیرون جهید و با نور و گرمای خود در قالب شاهنامه، جبههای روشن و جاودانه پیشروی ایرانیان گشود و به ما آموخت که در برابر مهاجمان چگونه بیندیشیم و چه رفتاری داشته باشیم.
فردوسی توانست با تمام کردن شاهنامه «جان تاریک» خود و تمام ایرانیان را در طول قرنها برفزود. فردوسی روح اندیشههای مردم ایران بود و این مجموعه بزرگ از اسطوره و تاریخ نیاکان را از روایات موجود و منقول از گفتار دهقانان به روانترین و رساترین و پارسیترین شکل به شعر درآورد. بیگمان سراینده این سرگذشتهای شگفت، در دنیای شعر و ادب ایران، خورشیدی است که با طلوع خود، ستارگان ریز و درشت را برای همیشه پنهان کرده است. فردوسی آگاهانه، هم ایران و هم ایرانیان را دوست میداشت. وی به فرازهای اخلاقی و انسانی نیاکانمان پی برده بود و میدانست برای رهایی از گمراهی در برابر هجوم بیگانه و فرهنگ خانمان سوزش، بیش از هر چیز باید به «زبان و اندیشه» تکیه کرد.
با خواندن شاهنامه این گمان میرود که شاهنامه کتابی مردانه است؛ زیرا کلمه «حماسه» اوج قدرت و شوکت مردانی را به خاطر میآورد که از روی شرف انسانی برای دفاع از سرزمین و مردم خویش به پا خاستند و تا مرز جانباختگی، ایستادگی کردند. به همین دلیل در میان صدها سخنرانی و مقاله و کتابی که طی هفتهشت دهه گذشته درباره شاهنامه و فردوسی نگاشته شده، سخن از بانوان شاهنامه بسیار اندک است.
به تازگی مؤسسه انتشارات جغد کتاب «بانوان شاهنامه» تالیف گیتی فلاحرستگار را منتشر کرده است. نویسنده باور دارد بانوان شاهنامه بستر شکلگرفتن این اثر گرانمایه و افتخارآمیز بودهاند؛ هرچند جنگها و پهلوانیهای به ظاهر مردانه، جلوه آنان را کمرنگ کرده است. از نگاهی دیگر یا به گونه مبالغهآمیز، سراسر شاهنامه داستان بانوانی است که بیشتر برخلاف عرف ازدواج کرده و ثمره ازدواج شگفتانگیز آنان پهلوانان یا شاهزادگانی هستند که بنای شاهنامه را استوار کردهاند؛ یا بانوانی که خود در شمار یلان و پهلوانان بودهاند؛ یا بانوانی دانا که اثر نامریی نفوذ آنان در همسران و فرزندانشان تجلی کرده؛ یا بانوانی که با اندیشه توانا و زیرکی زنانه، سیاستبازیها و وفاداریها یا بیوفاییها، مهرها و عشقهای زیبا و گاه سرشار از سرکشی، کینهها و نفرتها و تلافیجوییهایشان، شاهنامه را خواندنی و هیجانانگیز و دلکش کرده است.
همچنین بانوان فرودستی که از مهارتهای اندکی برخوردار بوده یا در ردیف سیاهی لشکر قرار داشتهاند. به بیانی دیگر اگر بانوان و نقش دلانگیز و دلارام داستانهای شنیدنی و بهیادماندنی آنان از شاهنامه برداشته شود، به جای این حماسه پرشور، رزمنامهای خشک و بیروح وجود خواهد داشت. کشش و کوشش و جاذبه داستانهایی چون زال و رودابه، کاووس و سودابه و بیژن و منیژه و دهها داستانی که در شاهنامه موجود است و آنگونه که باید بر سر زبانها نیست، همه و همه سهم عمدهای در بالش و درخشندگی شاهنامه داشتهاند.
عاطفه، فروتنی، نرمخویی، صبوری، گذشت و فداکاری که برجستهترین ویژگی مادری و همسری است، در بانوان شاهنامه به کمال دیده میشود؛ البته سرکشی و گردنکشی و درشتگویی و درشتخویی متناسب با داستانها نیز مشخصه برخی از شخصیتهای زن شاهنامه است. تنوع داستانها و غیر تکراری بودن آن، حتی در افسانههای عاشقانه که موضوعی یکنواخت دارد، چشمگیر است؛ همچون داستان زال و رودابه و کاووس و سودابه که هر دو همسر، غیرایرانی هستند؛ اما وجه ممنوعیت ازدواج با خاندان رودابه به گونهای متفاوت با خاندان سودابه است.
بانوان شاهنامه طی سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی پا به عرصه وجود نهادهاند؛ اما افسانههای مربوط به ایشان از هویت تاریخی روشنی برخوردار نیست؛ حتی در آنان که در دوران ظهور مذاهب رسمی و شناختهشده در شمار بازیگران کتاب درآمدهاند، رنگی از مذهب که موجب تفاوت آشکار آنان باشد، دیده نمیشود. به طور کلی زنان و مردان در داستانهای شاهنامه به عنوان دو انسان در کنار یکدیگر و فارغ از ممنوعیتهای مذهبی حضور مییابند. هر چند که گاه با صحنههایی روبهرو هستیم که از جدایی زن و مرد حکایت دارد. با نگاهی عمیقتر، بانوان شاهنامه زنان معمولی آن دوران نیستند؛ هر یک به نوعی «شهربانوی» افسانه خویش هستند.
کتاب «بانوان شاهنامه» دربرگیرنده ۲۶ گفتار و نوشتار است؛ برخی بخشها کوتاه بوده و از چند صفحه تجاوز نمیکند و برخی بلند است و چند شخصیت زن را در بر میگیرد. بنابراین تعداد بانوان مطرح در شاهنامه و مطرح در این گزارش به مراتب بیش از تعداد این بخشهاست. اما از اینرو یک بخش به چند بانو اختصاص یافته که زیرمجموعه شخصیت یک مرد بودهاند. در یک مورد هم دو بخش به یک بانو اختصاص یافته: سودابه همسر کیکاووس و سودابه و سیاوش؛ زیرا دو داستان از یکدیگر جدا است و داستان دومی با فاصله زمانی و پس از حوادث بسیار در جلد بعدی شاهنامه اتفاق افتاده است؛ هرچند سودابه شخصیت ممتاز هر دو صحنه بوده است. داستانها به ترتیب ورود بانوان به صحنه شاهنامه تنظیم شده است.
شهرناز و ارنواز، فرانک: مادر فریدون، سه دختر سرو، شاه یمن، دختر ایرج، مادر زال، سیندخت، نخستین زن سیاسی، رودابه، زن جادو در خان چهارم از هفتخان رستم، سودابه، تهمینه، گردآفرید، مادر سیاوش، سودابه و سیاوش، جریره و فرنگیس، همسران سیاوش، منیژه، همسر فردوسی، کنیزکان کیخسرو، کتایون همسر گشتاسب، همای و زن گازر، بانوان دوران اسکندر، بانوان داستانساز دوران اردشیر بابکان، بانوان داستانساز دوران شاپور ذوالاکتاف، داستانهای کوتاه بهرام گور با دخترکان، بانوان دوره کسری انوشیروان، بانوان دوران خسروپرویز و پوراندخت و آزرمدخت: پادشاهان ساسانی فصلهای کتاب را تشکیل میدهند.
داستانهای این کتاب اغلب از میان ابیات و صفحات متعدد و پس از پیگیری دقیق فراهم آمده است و چنین نبوده که تمامی این سرگذشتها از آغاز تا انجام، شسته و رفته و آماده و پشت سر هم بوده باشند. گاه برای پیگیری و بازیافت شخصیت یک داستان میبایست از میان جنگها و حوادث بیشمار و پرغوغا عبور کرد تا به دنباله داستان «بانوی» مورد نظر رسید یا نرسید. درهمآمیختگی داستانهای وابسته به هم، گاه در حدی است که جداسازی آن محتاج دقت بسیار بوده است. بدین ترتیب برای آنکه داستانها شکل منطقی و مسلسل خود را داشته باشند، نویسنده به تکرار برخی مطالب ناگزیر شده است؛ همچون داستان سیندخت و رودابه یا سودابه و کیکاووس و سودابه و سیاوش و نظایر آن.
به جز بانوانی که موضوع این مجموعه قرار گرفتهاند، بانوانی در شاهنامه هستند که حضور ناچیزی دارند و حادثهآفرین و داستانی نشدهاند؛ چون گلشهر همسر پیران و مادر جزیره همسر اول سیاوش و دیگران. گاه برای اینکه داستان بانویی شکل گیرد و سرانجام پذیرد، نگارنده ناگزیر بوده به سرگذشت شاهزاده یا پهلوانی بپردازد که این بانو به همسری وی در آمده است. همسر فردوسی بانوی جدید و تازهوارد در شاهنامه است. او دیرتر از تمام بانوان و پس از جمع شدن بساط پهلوانی و حماسی و تاریخی ایرانیان باستان و حداقل چند قرن پس از آخرین بانوی شاهنامه به این صحنه قدم نهاده است؛ اما از لحاظ شمارهبندی، ترتیب حضور و ورود او حفظ شده است.
کتاب «بانوان شاهنامه» تالیف گیتی فلاحرستگار در 537 صفحه از سوی موسسه انتشارات جغد منتشر شد.
منبع: ایبنا