میراث مکتوب -«دلم گرفته خدا را گرهگشایی کن
من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن»
آغاز آشنایی من با جناب جعفری مذهب، در گروه تاریخ دانشگاه تهران بود. من از گروه باستان شناسی به گروه تاریخ می آمدم برای این که دروس اختیاریم را بخشی را در گروه تاریخ و بخش را در گروه فرهنگ و زبانهای باستانی میگذراندم. اولین موجه من با محسن در جلسۀ کلاس درس خانم دکتر بیانی و درس مغول بود و همان طور که جناب دکتر خسروی فرمودند بی پروا، آنچنان آماده و آگاه در مورد تاریخ مغول استاد را چالش گرفته بود که همان جلسۀ آغاز آشنایی ما همدیگر بود. – تو اهل کجایی؟ گفتم بابلی هستم مازندران – من هم گیلانی هستم. شروع کرد به گیلانی صحبت کردن و از همان روز دوستی ما شروع شد. ما با هم با برنامه گذاشتیم در ایام دانشجویی جمعه ها برویم تهران گردی بکنیم. در نتیجه میدان رسالت با هم قرار میگذاشتیم سوار اتوبوس میشدیم و تهران را میگشتیم، بخش بافت قدیم تهران را و من متعجب بودم از جعفری مذهب که این همه اطلاعات در مورد تهران دارد! در بناهای قدیمی تهران دارد. از مسیری که ما رد میشدیم برای بازار یا شمس العماره یا مسجد مروی اطلاعات دقیق تاریخی داشت. شاید دوستانی باشند در جلسه که بدانند ایشان چه قدر اطلاعات در مورد شطرنج داشت، قرار بود که با هم بازی شطرنج بکنیم در تمام مهره ها اطلاعات دقیق و تاریخی را به ما میداد. علمی وسیعی داشت، افق دانی وسیع اش انتظارات وسیع را هم بر او ایجاد میکرد و متأسفانه قدر و منزلتش در کارش و در محیط کارش شناخته نشد. من خاطره را خواهم گفت ولی اجازه بدهید این مطلب را بگویم این اواخر به ایشان زنگ زده بودند که من میخواهم پایان نامه و رساله به شما بدهم و در دانشگاه ما تدریس داشته باشی. بدون مکث گفت باشه ولی بدان که من حکم هیئت علمی ندارم و من متعجب ماندم آیا چنین فردی فاضل، دانشمند و ما نتوانیم در دانشگاه از او استفاده بکنیم.
به کمک ایشان بود که ما در دایرةالمعارف بخش سکه شناسی را راه اندازی کردیم البته فرجام نیکویی پیدا نکرد. من دو واحد نزد آقای شیخ الحکمایی درس سکه شناسی گذراندم، فقط در همین حد ولی سکه شناسی را از جعفری مذهب یاد گرفتم. چه مقدار اقتصاد دخیل است؟ نشانه شناسی و زیبایی شناسی در سکه ها دخیل است؟ اینها را ما نمیدانستیم در دایرةالمعارف هم اقبال زیادی به این کار صورت نگرفت و کار متوقف ماند. میل به آموزش دادن بدون هیچ فضل و تظاهر و به دانایی و دانش، شما را مجبور میکرد یک کتابی را بخوانید و خلاصه را برای او بگویید و نقد سنجش شما را میسنجید و بی پروا مطالب خودش را میگفت. بخشندگی عجیب و غریبی داشت. یک سفر با استادان خودشان رفته بودند ترکیه، برای من هدیه 120 قطعه اسلاید هدیه آورد که هنوز هم دارم، هر سفری که ما جمعه ها به سمت تهرانگردی رفتیم، چیزی را پیدا میکرد سکه یا ظرفی، ما سکه میخریدیم برای این که بدانیم این سکه نادر هست، نویافته هست که بتوان از آن مقاله تولید کرد یا نه؟ و بسیار هم در مطالعات سکه زبردست بود. من با اغلب مجموعه داران از طریق ایشان آشنا شدم، و اواخر که ما مطالعات آزمایشگاهی در مورد سکه ها میکردیم، ایشان مثل بچه ها بال و پر درمی آورد که از آن نگاه سنتی سکه ما خارج شدیم و کارهای آزمایشگاهی در مورد سکه ها انجام میدهیم. ارتباطات وسیعی با مراکز علمی داشت، شهادت میدهم در مورد فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ایشان هم مشاوره مجانی میداد و هم کار میکرد و همکاری میکرد و سخنرانی درباره موضوعات مختلف علمی خودش داشت. صحبتم را تمام میکنم با بیتی از همشهری ایشان حضرت سایه:
لعلی چکیده از دل ما بود یاوه گشت (یاوه اینجا به معنای گم شد، از دست رفت)
خون میخوریم باز که بازش بپروریم
چه قدر زحمت باید که فرهنگ این مملکت،تا بتواند یک نمونه مانند جعفری مذهب تربیت بکند و تحویل جامعه دانشگاهی ما بدهد.
بخشی از سخنان دکتر جواد نیستانی در مراسم یادبود دکتر محسن جعفری مذهب – 22 آبان 1396