میراث مکتوب- انتشار «اطلس نقشههای تاریخی خلیج فارس» با ۵۴۰ قطعه نقشه تاریخی و کهن مستند و معتبر از آغاز تاریخ تا قرن بیست و یکم به پنج زبان انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، آلمانی و عربی بخشی از تلاشی مداوم برای ادامه راه ارزشمند استاد عباس سحاب در دفاع از حقیقت تاریخی نام مقدس خلیج فارس است.
در چند دهه اخیر، خلیج فارس همواره جایگاهی محوری در عرصه جهانی داشته است. اهمیت آن نه تنها از منظر سیاسی، نظامی و استراتژیک است، بلکه به دلیل آنکه این آبراه حیاتی بیش از ۸۵ درصد از ذخایر شناختهشدهی نفت و گاز جهان را در خود جای داده، اهمیت مضاعفی یافته است.
در واقع، خلیج فارس به قدمت تمدن بشری است. از آغازین دوران، این منطقه یکی از نخستین مناطقی بود که منابع غنی آن، انسانها را به سکونت و بهرهبرداری از آن سوق داد. شکلگیری تمدنها در دلتای نیل و سواحل دجله و فرات، توجه به دریای سرخ و خلیج فارس را نیز به دنبال داشت. از این رو، دانشمندان عهد باستان نیز توجه ویژهای به این آبراهها داشتند و در آثار بهجاماندهی خود بارها به آنها اشاره کردهاند.
یکی از نخستین نمایشهای شناختهشده از خلیج فارس، بر روی یک لوح گلی بابلی نقش بسته است؛ نقشهای از جهان شناختهشده و پیرامون آن. این اثر شگفتانگیز که قدمتی چند هزار ساله دارد، نشان میدهد که مرزهای شناختهشدهی جهان آن زمان فراتر از دجله، فرات و آبهای پیرامون آنها — بهویژه خلیج فارس — نبوده است. با پیشرفت تمدن انسانی و شکوفایی شهرنشینی، اهمیت خلیج فارس بیش از پیش آشکار شد.
آثار بهجا مانده از جغرافیدانان و نقشهکشهای نخستین به روشنی نشان میدهد که این آبراه به نام خلیج فارس شناخته میشده است. از جمله کهنترین این اسناد، کتیبهای هیروگلیف به فرمان داریوش بزرگ در نزدیکی محل امروزی کانال سوئز است که در سدهی پنجم پیش از میلاد نگاشته شده و به وضوح از خلیج فارس به عنوان «دریایی که از پارس میآید» یاد کرده است.
از منابع تاریخی قابل توجه دیگر، نقشهی جهان هکاتئوس اهل ملطیه (۵۰۹–۴۷۲ ق.م) است که در آن هم خلیج فارس و هم خلیج عربی (که امروزه دریای سرخ نامیده میشود) به وضوح تفکیک شدهاند. نقشهی منسوب به هرودوت (۴۸۵–۴۲۵ ق.م) نیز به همین ترتیب میان این دو خلیج تمایز قائل شده و از هر گونه ابهام پرهیز کرده است.
نقشهی جهان دیسئارخوس (۳۴۷–۲۸۵ ق.م) نیز بار دیگر خلیج فارس و خلیج عربی (دریای سرخ) را به عنوان دو پهنهی آبی مستقل ترسیم کرده است. همچنین شمار زیادی نقشه و سند دیگر از سدهی هفتم پیش از میلاد تا سدهی هشتم میلادی، توسط دانشمندانی چون آناکسیماندر، سن بوخارتوس، هیپارکوس، پولیبیوس، پوزیدونیوس، استرابو، پمپونیوس ملا، بطلمیوس، دیونوسیوس پریگتس، هراکلس، هانوریوس، اوروسیوس و دیگران، و نیز در عصر طلایی تمدن اسلامی توسط بزرگانی چون خوارزمی، بلخی، بیرونی، مستوفی و سایر نقشهکشهای شرقی و غربی، همگی از آبهای جنوب ایران (پارس) با نامهایی چون بحر فارس، خلیج فارس، دریای پارس، دریای فارس، Persian Sea، Persian Gulf، Golfe Persique، Sinus Persicus، Mare Persicum، Persischen Golf و مانند آن یاد کردهاند.
در اثر ارزشمند «عراق در نقشههای کهن»، استاد فقید عباس سحاب اشاره کرده است که اگرچه در منابع باستانی گاه اصطلاح «خلیج عربی» نیز دیده میشود، اما این اصطلاح بیتردید به دریای سرخ امروزی اشاره دارد، و امکان ندارد دو خلیج مجاور، نامی یکسان داشته باشند.
بررسی کتاب «خلیج [فارس] در نقشههای تاریخی، ۱۴۷۸–۱۸۶۱» (۱۹۹۹) اثر پژوهشگر عرب، محمد بن سلطان القاسمی، که بیش از ۳۰۰ نقشهی تاریخی را گردآورده، این حقیقت را به خوبی تأیید میکند. در اکثریت قاطع این نقشهها، این آبراه به نام خلیج فارس (به زبانهای مختلف) ثبت شده است. تنها در ده نقشه (که چهار مورد آن تکراری است) که پس از سدهی هفدهم ترسیم شدهاند، اشتباهاً نام دیگری به کار رفته که بعدها توسط نقشهکشها اصلاح شده است.
بررسی آثار پیتر فان در کیر (پترس کائریوس) و یودوکوس هوندیوس نیز نشان میدهد که سه نقشهکش برجستهی سدهی هفدهم، که احتمالاً با یکدیگر در ارتباط بودهاند، در ابتدا اشتباهاً خلیج فارس را نادرست نامگذاری کرده بودند، اما به سرعت نقشههای خود را اصلاح کرده و نام درست را بازگرداندند. اشتباهاتی که در موارد معدود دیده میشود، بهجای سوءنیت، بیشتر از کمبود دانش دقیق ناشی شده است و این خطاها کمتر از یک قرن در نقشهنگاری جدی دوام داشتند.
در دوران معاصر، سوءاستفاده سیاسی از نام «خلیج عربی» پس از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق در سال ۱۹۵۸ آغاز شد. این اقدام با اعتراض شدید دولت ایران روبرو شد. متعاقباً در سال ۱۹۶۰، جمال عبدالناصر، رهبر مصر، به همراه اتحادیه عرب، بهکارگیری اصطلاح «خلیج عربی» را اعلام و همچنین استان خوزستان ایران را بخشی از جهان عرب خواند. این موضعگیریهای سیاسی باعث شد بسیاری از کشورهای عربی — حتی آنان که روابط دوستانهای با ایران داشتند — این نام جعلی را به کار گیرند.
پس از جنگ جهانی دوم، نفوذ بریتانیا در منطقه، به ویژه در سواحل جنوبی و غربی خلیج فارس، به این سردرگمی دامن زد. نمونه بارز این موضوع، سر چارلز بِلگریو، مشاور بریتانیایی بحرین (۱۹۲۶–۱۹۵۷) است که در سال ۱۹۶۶ کتابی منتشر کرد و تحت تأثیر یادداشتهای سر فرانسیس ارسکین لاک، اصطلاح «خلیج عربی» را وارد ادبیات عرب کرد: «خلیج فارس، که عربها آن را خلیج عربی مینامند…» بدین ترتیب، بِلگریو نخستین چهرهی سیاسی بود که به صورت سازمانیافته به ترویج این اصطلاح جعلی پرداخت و منافع استعماری بریتانیا را با ایجاد تفرقه میان عربها و ایرانیان پیش برد.
با وجود این تلاشهای سیاسی، بیشتر سازمانهای بینالمللی و مؤسسات معتبر نقشهنگاری همچنان بر استفاده از نام تاریخی و درست «خلیج فارس» پایبند ماندهاند. اگرچه در موارد نادر، تحت فشار دیپلماسی نفتی یا فشارهای سیاسی، تحریفهایی مشاهده شده است.
در ایالات متحده، به لطف دستورالعملهای سازمان ملل متحد و سیاستهای مدبرانهی هیئت نامگذاری جغرافیایی آمریکا (BGN)، تنها تعداد اندکی از نهادهای جغرافیایی یا انتشاراتی معتبر این تغییرات را پذیرفتهاند. با این حال، در سالهای اخیر، حتی انجمن جغرافیایی ملی آمریکا (National Geographic Society) نیز به طور موقت دچار لغزش شد و در نسخه ۲۰۰۴ اطلس جهانی خود، نام خلیج فارس را تغییر داد و جزایر ایرانی را به نادرستی معرفی کرد. این موضوع واکنش شدید ایرانیان سراسر جهان را به دنبال داشت و نهایتاً این انجمن خطای خود را پذیرفت و آن را اصلاح کرد.
متأسفانه، در اولین نشست سران اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج [فارس] که در اکتبر ۲۰۲۴ در بروکسل برگزار شد، ادعاهای بیاساسی علیه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بر سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی مطرح گردید.
در بیانیه مشترک پایانی این نشست چنین آمده بود: «ما از ایران میخواهیم به اشغال سه جزیره متعلق به امارات متحده عربی — یعنی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی – پایان دهد، زیرا این اشغال نقض حاکمیت امارات متحده عربی و اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد است.» انتشار این بیانیه واکنشهای گستردهای را در محافل سیاسی و فرهنگی برانگیخت. ظهور کشورهای تازهتأسیس در سواحل خلیج فارس، گهگاه به بیان ادعاهایی انجامیده که آشکارا با واقعیات تاریخی و مستندات موجود در تضاد است.
در تلاش برای ساختن هویتهای تاریخی، سیاسی و فرهنگی برای خود، این دولتهای نوپا گاه به پیش کشیدن ادعاهایی فاقد مشروعیت تاریخی متوسل شدهاند – که بارزترین نمونهی آن، ادعای مکرر امارات متحده عربی بر مالکیت جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی است. این ادعاها، متأسفانه گاه از سوی برخی قدرتها همچون آمریکا و چین حمایت سطحی یافتهاند.
باید به خاطر داشت که این جزایر بیش از پنج هزار سال است که متعلق به ایران بودهاند – زمانی که نه امارات متحده عربی و نه دیگر موجودیتهای سیاسی در سواحل جنوبی خلیج فارس وجود خارجی نداشتند.
در واقع، کشورهای جنوبی خلیج فارس تنها در دههی ۱۹۷۰ میلادی شکل گرفتند. نقشههای تاریخی به طور مداوم هم سواحل شمالی و هم جنوبی خلیج فارس را به عنوان بخشهایی از سرزمین ایران نشان میدهند؛ و خلیج فارس در این نقشهها در آغوش ایران قرار دارد، نه در جنوب آن.
درباره این سه جزیره، شایان توجه است که اسناد تاریخی متعددی — به ویژه نقشههایی که ملکه بریتانیا در سال ۱۸۸۶ به ناصرالدینشاه اهدا کرد و توسط وزارت جنگ بریتانیا ترسیم شده بودند — به روشنی بر حاکمیت ایران بر این سرزمینها دلالت دارند. این شواهد انکارناپذیر تاریخی و نقشهای، مالکیت مشروع ایران بر جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را به اثبات میرساند — حقیقتی که قابل تحریف یا انکار نیست.
انتشار این اطلس، با ۵۴۰ قطعه نقشه تاریخی و کهن مستند و معتبر از آغاز تاریخ تا قرن بیست و یکم در زبانهای مختلف همراه با شرح و توضیحات به پنج زبان انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، آلمانی و عربی، همزمان با روز ملی خلیج فارس، بخشی از تلاشی مداوم برای ادامه راه ارزشمند استاد فقید عباس سحاب در دفاع از حقیقت تاریخی نام مقدس خلیج فارس است. سالهاست که بنده و همکارانم در مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب به گردآوری نقشهها و اسناد مرتبط با خلیج فارس مشغولیم. امروز با بیش از ۲۵ هزار نقشه گردآوری شده از موزهها، کتابخانهها، آرشیوهای خصوصی و منابع دیگر — افزون بر مجموعه گرانبهای مرحوم استاد عباس سحاب — آرشیوی غنی و معتبر را برای پژوهشهای آینده ارائه میدهیم.
لذا با توجه به نکات فوق لازم است که مساله اسامی جعلی را به مجامع بین المللی و دانشگاهی کشورهای خارجی ببریم و در مقابل میلیونها دلار هزینهای که عربها برای جا انداختن اسامی جعلی خرج میکنند! حداقل با انتشار کتاب و اطلس و تشکیل کنفرانسها در کشورهای خارجی اذهان عمومی را از این اسامی جعلی و اداعایهای واهی و بی اساس پاک کنیم. همه باهم یکدل و یک زبان بگوییم: خلیج فارس، پاره تن ماست.
محمدرضا سحاب
رئیس هیئت مدیرۀ مؤسسۀ جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب
منبع: ایبنا