میراث مکتوب – مراسم رونمایی از دورۀ سه جلدی جامع التواریخ (تاریخ ایران و اسلام) اثر خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی و نکوداشت استاد محمد روشن، مصحح دورۀ ۱۵ جلدی این کتاب ارزشمند با حضور گروهی از پژوهشگران و استادان، چهارشنبه (چهارم دی) در مجتمع فرهنگی باغ زیبا برگزار شد.
پیشینۀ تصحیح متون از زمان علامه قزوینی آغاز شد
دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مرکز پژوهشی میراث مکتوب در ابتدای این مراسم بیان کرد: بی شک ماندگاری هر جامعه در گروی تحقیق و پژوهش در آن جامعه است. هرچه کارهای علمی پر رونق تر باشد آن جامعه منشأ خدمات بیشتری برای ملت خود است. طبعاً همۀ کسانی که در احیای آثار پیشینیان همت گماردند در رونق فرهنگی جامعه نقش بسزایی داشتند.
وی با بیان اینکه تصحیح متون که از زمان علامه محمد قزوینی کاری علمی و آکادمیک شد، بیان کرد: پیشینۀ تصحیح متون از زمان علامه قزوینی آغاز شد و بزرگانی مانند ملکالشعرای بهار، محمدتقی مدرس رضوی، بدیعالزمان فروزانفر، سعید نفیسی و نسل پس از آنها مانند ایرج افشار، محمدتقی دانشپژوه و محمد روشن ادامه یافت. روشن که در گروه دوم قرار دارد، به احیای متون کهن دست زد و نخستین اثرش، تصحیح «تفسیر سوره یوسف» را هنگامی که عضو هیئت مدیرۀ کتابخانۀ رشت بود در سال ۱۳۴۵ منتشر کرد. پس از آن به دعوت استاد فروزانفر به تهران آمد و در کتابخانۀ سلطنتی مشغول شد. بنیاد فرهنگ ایران زیر نظر مجتبی مینوی، مقصد بعدی محمد روشن بود.
وی با بیان اینکه در کارنامۀ روشن اهتمام به تصحیح آثار بزرگ و کلان قابل توجه است، گفت: شاهنامه، مثنوی معنوی، منطقالطیر عطار، کلیله و دمنه و جامع التواریخ بخشی از تصحیح های ارزشمند و سترگ محمد روشن به شمار میروند. او با دقت، حوصله و زحمت بسیار، تعلیقات مهمی بر متون نوشته است. مرکز پژوهشی میراث مکتوب تاکنون ۱۱ جلد از جامع التواریخ را منتشر کرده که بزرگترین اثر رشیدالدین فضلالله همدانی است. مجموعه مقاله های «نامه روشن» نیز به کوشش طهمورث ساجدی و احمد اداره چی گیلانی گردآوری شده که در این مراسم رونمایی می شود.
ایرانی دربارۀ رشیدالدین فضلالله همدانی نیز بیان کرد: در وقف نامۀ رشیدی آمده که هر سال یا دو سال یکبار به بهترین کتابهایی که در آندولس نوشته میشد، جایزه بدهند که این موضوع شبیه جایزۀ کتاب سال بود و به نوعی پیشینۀ آن است. ما امیدوار هستیم در اسفندماه سال آینده کنفرانسی در بزرگداشت شخصیت خواجه فضل الله برگزار کنیم. کتاب جامع التصانیف رشیدالدین با تصحیح هاشم رجبزاده منتشر شده است. نسبتهایی که در طول تاریخ یا امروزه در مورد انتحال به اشخاصی مانند رشیدالدین داده میشود، کاری نادرست است و باید بدانیم که در هر دوره نویسندگان کتاب هایشان را با سبک همان دوره تدوین میکردند، بنابراین هر گونه قضاوتی دربارۀ آثار پیشینیان، کاری نادرست بهشمار میرود.
رشیدالدین فضلالله همدانی و روایت بغدادی از حمله مغول
در بخش نحست مراسم که مدیریت آن را دکتر منصور صفت گل بر عهده داشت، یوسف الهادی، به عنوان سخنران نخست دربارۀ موضوع «رشیدالدین فضلالله همدانی و روایت بغدادی از حمله مغول» سخنرانی کرد. وی گفت: حملۀ مغولان به قلاع اسماعیلیان و از آنجا به بغداد در سالهای ۶۵۰ هجریقمری رخ داد و دو روایت از این ماجرا در تاریخ وجود دارد. روایت نخست مربوط به مورخان بغدادی است که در آن دوران در بغداد ساکن بودند و این روایت های مستند به مدارک و شاهدان عینی بهشمار می رود و از تعصبات مذهبی و قومی دور هستند. در حالی که دسته دیگری از روایتها را مورخان شامی و مصری، دهها سال پس از فتح بغداد نقل کردند.
این پژوهشگر تاریخ افزود: این روایتها دستخوش تحریف بودند و مسایل جدید به آن ها اضافه و برخی موارد نیز حذف شدند. روایتهای جعلی چنان که شهرت دارند تاکنون مورد استناد هستند. مورخان این بهدلیل اینکه در آن دوران زندگی نمیکردند، بر پایۀ شایعات مطالبی را نوشتند که دارای ابهام در جزییات است. همچنین آمیختگی روایت ها با تعصبات مذهبی در آنها بسیار دیده میشود. تغییراتی در واژه ها باعث شده تا پژوهشگران غربی دچار اشتباه شوند و نویسندگان ایرانی مانند عباس اقبالآشتیانی و شیرین بیانی را نیز به اشتباه انداخته است. برخی مورخان سنی متعصب اتفاقهایی که در ۶۵۴ هجریقمری در بغداد رخ داد به حمله مغول ربط میدهند که این مساله نادرست است.
الهادی تصریح کرد: شیرین بیانی در کتاب «دین و دولت در ایران عهد مغول» نیز دچار همین اشتباه شده و دلیل آن نیز استناد به عباس اقبال و برخی دیگر از پژوهشگران است. در آن دوره، ایرانیان سنی مذهب بودند و شیعیان تعداد اندکی را تشکیل میدادند، بنابراین تشیع هیچ تاثیری در سرنگونی اهل بغداد نداشتد و مردم آن شهر همگی دست به دفاع از بغداد زدند که در نوشتههای رشیدالدین ثبت شدهاند. از پژوهشگران این حوزه درخواست میکنم تا به آثار «سعد الغامدی» استاد تاریخ سعودی مراجعه کنند. این پژوهشگر بهترین کتابها را درباره این موضوع، اشخاص و وقایع به دور از تعصب تدوین کرده است.
اطلاعات رشیدالدین فضل الله از مغولان شرقی
در ادامه این نشست دکتر عبدالرسول خیراندیش در مقاله ای با عنوان «جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله و
فرآیند جهانی ساختن تاریخ مغولان شرقی» اظهار کرد: جامع التواریخ اثر خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، تاریخی است به واقع جامع در باب تاریخ جهان. در این اثر ارزشمند به طور خاص تاریخ عصر غازان خان و در نگاهی وسیع تر مغولان و بویژه مغولان شرقی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
وی افزود: مغولان شرقی همان مغولان چنگیزخانی هستند که در قرن هفتم هجری برابر با سیزده میلادی به تأسیس دولتی وسیع و قدرتمند به پادشاهی چنگیزخان دست زدند. اگرچه تأسیس چنین دولتی به خودی خود موجب اشتهار و اهمیت فراوان برای این دسته از مغولان شده، اما واردساختن آنها به تاریخ جهانی راهی طولانی تر و دشوارتر از فتوحات آنان را طی کرده است. چنانکه تمامی فتوحات مغولان شرقی یک دورۀ پنجاه ساله که منطبق با نیمۀ اول قرن هفتم هجری است، طول کشید. اما جای گرفتن آنها در طرحی جامع از تاریخ جهانی در دهههای آغازین قرن هشتم هجری و با جامع التواریخ رشدالدین، یعنی یک قرن پس از تشکیل دولت جهان آنان، صورت گرفت.
این استاد تاریخ دانشگاه شیراز گفت: پیمودن چنین دوره ای طولانی، می توانست کوتاه تر باشد اگر دانش چینی ها از مغولان شرقی در اختیار جهانیان قرار می گرفت. چینی ها و به طور خاص ختایی ها، در آن زمان دربارۀ مغولان اطلاعات قابل توجهی داشتند. بخش های شرقی مغولان در مجاورت مرزهای آنان قرار داشت و به طور کلی مغول ها تحت تأثیر سیاست و تمدن چینی ها بودند. اما نه موقعیت جغرافیایی چین که در گوشۀ شرقی آسیا و در مجاورت اقیانوس آرام قرار دارد و نه شرایط ارتباطی آنها با ملت های متمدن دیگر که به دلیل بعد مسافت و فقدان ارتباطات و امنیت بسیار ناکافی بود، امکان نمی داد تا از طریق چینی ها اطلاعات مفیدی درباره مغولان در دسترس مسلمانان و مسیحیان که سراسر خاورمیانه و اروپا را در اختیار داشتند، قرار گیرد.
بدین جهت از نواحی شرقی مغولستان تا ساحل اقیانوس آرام اطلاعی اندک، آنهم دربارۀ تاتارها و بیشتر به خاطر تجارت کم حجم اما با ارزشی که برای مِشک وجود داشت، به خاورمیانه می رسید.
وی ادامه داد: برای اکثریتی از مردم مسلمان این مناطق همین دانش اندک نیز به صورتی مجمل و مبهمتر تحت عنوان یأجوج و مأجوج در می آمد، این برداشت قدیمی که با باورهای دینی تأیید و تقویت می شد نه تنها از چند قرن قبل از فتوحات مغولان چنگیزخانی وجود داشت، بلکه تا ده ها سال بعد که آنان دولت جهانی خود را تشکیل دادند نیز مطرح بود. چنانکه ابن ابی الحدید در اواسط قرن هفتم و در هنگامه فتح بغداد و حتی در سال های بعد و تقریباً همزمان با تألیف جامع التواریخ رشیدالدین، نویسنده و محققی شناخته شده چون ابی الفداء در تقویم البلدان، همچنان سَمت شرقی مغولستان را سرزمینی مجهول و مسکون توسط یأجوج و مأجوج می دانستند.
به گفته دکتر خیراندیش برای ایرانیان نیز هر چند سرانجام با همت رشیدالدین، اطلاعات کامل و کافی درباره مغولان چنگیزخانی حاصل شد، اما بررسی منابع نشان می دهد که رسیدن به این مرحله تا چه اندازه طولانی و توأم با اُفت و خیز بوده است. نخستین گزارش های منعکس شده درباره مغولان در منابع ایرانی که در قالب مقدمه شمس قیس رازی بر کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم و نجم دایه (مجد الدین بغدادی) در مقدمه بر مقدمۀ کتاب مرصاد العباد است، ابهامات بسیار دارد و چنانچه در ادامه خواهم گفت متکی به اخبار مغولستان غربی است. اینان که از وابستگان دربار خوارزمشاهی به شمار می آمدند، خود درگیر مصائب و ماجراهای حمله مغولان بوده اند. حتی یاقوت حموی که با نگرش یک جغرافی دان شاهد این اوضاع بوده است، اطلاعاتی قدیمی از نواحی داخلی آسیا در حدفاصل چین و ایران، در معجم البلدان ارائه می نماید.
وی با اشاره به دو کتاب تاریخی طبقات ناصری و جهانگشای جوینی گفت: دواثر مهم یکی طبقات ناصری و دیگری جهانگشای جوینی که در میانهی قرن هفتم به زبان فارسی نوشته شدند، هرچند اطلاعات بسیار مهمی دربارۀ مغولان و تهاجمات آنان ارائه می کنند، اما ورودی به جامعه مغولان شرقی ندارند. جوزجاتی مؤلف طبقات ناصری که خود از شاهدان جنگ های صورت گرفته در خراسان بوده است، حتی اخباری دربارۀ مغولان به واسطه سفرایی که به ختا رفته بودند نیز نقل می کند و جوینی که خود با مسافرت به مغولستان در قراقروم نیز حضور یافته است، با این حال از شرایطی که قبایل مغول به تشکیل دولت خویش توفیق یافتند و اساس آن را همان ساختار قبایلی تشکیل می داد، سخن نمی گوید.
وی با اشاره به ویژگی جامع التواریخ در ثبت دقیق اطلاعات افزود: سفیران اروپایی که تقریباً در همین دوران از مغولستان دیدار کرده اند نیز اطلاعاتی از آن گونه که رشیدالدین ارائه می کند در دسترس نداشته اند. گزارش های پلانو کارپینی و روبروک هرچند دربردارنده، مطالب مهمی از شرایط سیاسی و اجتماعی و اعتقادی مغولان است، اما ساز و کارهای اصلی جامعه و عمل مغولان را نشان نمی دهند.
جامع التواریخ در تاریخ نگاری عمومی طرحی نو درانداخت
سخنران بخش پایان نشست نخست این مراسم علی بهرامیان عضو هیئت علمی مرکز دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی بود. وی در مقالۀ خود با عنوان «تاریخ نگاری عمومی و جایگاه جامع التواریخ» بیان کرد: چنانکه پژوهشگران و محققان در باب دانش تاریخ نگاری مسلمانان آگاهی دارند، تاریخ نگاری عمومی، یک تاریخ نویسی است، از زمان آفرینش آدم به بعد و غالباً تا روزگار مؤلف. در این گونۀ تاریخ نویسی، تاریخ و حوادث از پیدایش و افلاک و زمان و ظهور آدم ابوالبشر آغاز می شود و سپس به ظهور و بعثت و دورۀ یک یک پیامبران می پردازد آنگاه به ظهور و بعثت و دورۀ یک یک پیامبران می پردازد آنگاه به ظهور پیامبر خاتم و سیرۀ آن حضرت و اصحاب و خلفا می رسد. مهم ترین نمونۀ این گونه تاریخنویسی تاریخ الرسل و الملوک اثر محمد بن جریر طبری (متوفی ۳۱۰ ق) است.
وی افزود: تاریخ نگاری اسلامی تا پیش از آنکه در اواخر قرن سوم قمری و اوایل چهار قمری طبری کتاب مهم خود را تدوین کند بیشتر مبنای تک نگاری داشت. جای خوشبختی است که ابن ندیم در الفهرست خود به شمار بسیاری از تک نگاری از آن ابو مخنف و مدائنی و ابوعبیدالقاسم بن سلام و بسیاری دیگر اشاره کرده است.
بهرامیان بیان کرد: به هر حال آنچه که به محتوای تاریخ نگاری عمومی مربوط می شود باید گفت که تاریخ نگاری مسلمانان به طور کلی تحت تأثیر جهان بینی دینی قرار داشت و جهان و خلقت و آنچه می دیدند تحت تأثیر متون دینی و بیش از همه قرآن کریم ارائه می دادند.
وی سپس به اهمیت جامع التواریخ اشاره کرد و گفت: اهمیت جامع التواریخ خواجه رشیدالدین فضل الله گذشته از ارزشهای تاریخی این کتاب در این نکته است که او به سهم خود و بنابر بینش عمیقی که داشته است کوشید در تاریخ نگاری عمومی طرحی نو دراندازد و به همین سبب با استفاده از مآخذ اصیل و در دسترس خود تاریخ برخی اقوام را نگاشت، مانند تاریخ چین و سند و کشمیر. اهمیت تاریخ نویسی او برای چین بسیار است. زیرا ظاهراً ماخذی که او در این قسمت استفاده می کند اینک در دست نیست و بسیاری تاریخ شناسان چین به اهمیت و جایگاه جامع التواریخ از این حیث تأکید کرده است.
یادآور می شود بخش دوم مراسم رونمایی از دورۀ سه جلدی جامع التواریخ (ایران و اسلام) به بزرگداشت استاد محمد روشن مصحح مجموعۀ پانزده جلدی جامع التواریخ اختصاص داشت.