شمع ارچه به گریه جانگدازی می کرد
گریه زده، خندۀ مجازی می کرد
آن شوخ، سَرَش را ببُریدند و هنوز،
اِستاده بُد و زبان درازی می کرد
این، موافقِ ضبطِ ویراستِ زنده یاد محمّدعلیِ فروغی است (کلّیّات سعدی، چ أَمیرکبیر، ص 670 )، و به گمانِ من، مُفیدِ معنایِ روشن و دُرُستی نتوانَد بود.
بیتِ نخست، بیانگرِ این معناست که: هرچند شمع سخت می گریست و با این گریستن جانِ خود را می گداخت، براستی می گریست و خنده اش راستین نبود!
گوئیا سخن، عَیبناک است، و در جایی که هر دو لَت بر یک مفهوم دَلالت میکند، مَحمِلی برایِ کاربُردِ «ارچه» فرا نظر نمیآید.
پیشنِهادِ من آنست که جایِ «خنده» و «گریه» را در مصراعِ دوم عوض کنیم: «خنده زده گریۀ مجازی می کرد». بدین شیوه و با این «تصحیحِ قیاسی»، معنایِ هر دو بیت سَرراست و مُنسَجِم می شود:
«هرچند شمع بسَختی می گریست، در واقع می خندید و گریستنش مَجازی بود، و اگرچه سرش را بُریده بودند، همچنان گُستاخانه بر جایِ خود ایستاده بود و زبان درازی می کرد».
با آن که ضبطِ این رُباعی را در شماری از نسخِ چاپی و خطیِ آثارِ سعدی بَررَسیده و بازجُسته ام، تاکنون بر نُسخه ای که موافقِ این خوانِشِ پیشنِهادی باشد وقوف نیافته ام؛ لِهذا آن را چونان «تصحیحی قیاسی» مجالِ طرح می دِهَم ؛ بو که قبول افتد!
یادآوری:
در بعضِ چاپهایِ آثارِ سعدی، در خوانِش وضبطِ مصراعِ چهارمِ این رُباعی، سهوی افتاده است، و آن، این که به جایِ «اِستاده بُد و…» (= ایستاده بود و …)، خوانده اند: «استاده بدو …»(=ایستاده به او …) ! ؛ و ای بسا از همین رو، در معنایِ بیت نیز چُنین نوشتهاند:
«… به کسی که سرِ او را قیچی کرده است زبان درازی می کند (رُباعیّاتِ شیخ شیراز سعدی ، به کوششِ اسکندریِ اَرسَنجانی، چ2، 1384ه. ش.، ص 79).