میراث مکتوب- ماه قبل که توفیق دیدار با استاد محقق را در محفل ماهانه میراث مکتوب نداشتم، تصمیم گرفتیم به منزلشان برویم. به خانم دکتر نوشآفرین انصاری همسر شایسته و فرزانۀ استاد تلفن کردم و قرار ملاقات را گذاشتیم. به دکتر بلوکباشی هم اطلاع دادم که در معیت ایشان خدمت استاد محقق برسیم. استاد بلوکباشی لطف فرموده نسخهای از کتاب بهیاد جلال ستاری که به تازگی به همت ناصر فکوهی و جبار رحمانی از سوی انتشارات انسانشناسی منشر شده را، به بنده اهدا کردند. کتاب را کاملاً خوانده بودند. اشارهای کوتاه به دوران همکاری خود با مرحوم ستاری در مرکز مردمشناسی وزارت فرهنگ و هنر کردند. گفتند با خواندن این کتاب بسیاری از خاطراتم را با ستاری مرور کردم و یاد خوش همکاری با آن انسان دانشمند برایم زنده شد.
باران شدیدی باریدن گرفت. اندکی دیرتر به منزل استاد محقق رسیدیم. عباس فرزند ارشد استاد، دم در منتظر بود. گفت زنگ خراب شده ترسیدم پشت در بمانید. استاد محقق به تنهایی در اتاقِ پذیرایی از ساعت شش که موعد ما بود، نشسته بودند تا ما برسیم. از دور با صدای نحیفی فرمودند خوشآمدید. سلام و عرض ارادتی کردیم. با دیدن دکتر بلوکباشی خاطرهای نقل کردند. فرمودند من با لباس آخوندی معلم سال نهم دکتر بلوکباشی بودم. دکتر شهیدی هم آن زمان در کسوت روحانی بودند. دکتر بلوکباشی هم با لبخند این مطالب را تأیید کردند. دکتر محقق خاطراتی هم از دوستیاش با دکتر شهیدی گفتند. اوایل دهۀ سی دکتر شهیدی سه جلد کتاب با عنوان جنایات تاریخ نوشت و جمعی از معاصران را هم از دم تیغ نقد خود از جمله کاظم عصار گذراند. دکتر محقق افزود من تدریجی از لباس روحانیت خارج شدم و مدتی کشید که ریشم را زدم. حتی زمانی یکماه مبارک رمضان در سوهانک نماز جماعت اقامه و بعد سخنرانی میکردم. سال بعد که کت و شلواری شده بودم، یکبار با استادم مرحوم عصار از سرچشمه که آن زمان ایستگاه اتوبوسهای سوهانک بود، رد میشدیم برخی مریدانم تا مرا دیدند به ادای احترام و دستبوسی مشغول شدند، به استاد گفتم اینها از خودشان نمیپرسند نمازهای سال قبل ما باطل شده که من ازین لباس بیرون آمدهام. مرحوم عصار گفتند اگر پرسیدند در جواب بگو: زمانی مردم پشت سر عابدی نماز میخواندند بعد فهمیدند او یهودی بوده، نزد امام معصوم رفتند و ایشان فرمودند اشکال ندارد و نمازهای شما قبول است.
دکتر بلوکباشی هم خاطرهای نقل کرد که اوایل انقلاب خدمت مرحوم شهیدی در لغتنامه رسیدم و ایشان از اینکه از کسوت روحانیت بیرون آمده بود، پشیمان بود.
دکتر محقق گفت:
دکتر شهیدی از بدو ورود به دهخدا و همکاری با مرحوم معین تغییر ظاهر داد و شاید اگر به لغتنامه نمیرفت و با دهخدا و معین محشور نمیشد از نواب صفوی هم متعصبتر میشد ولی با این حال تا آخر عمر، مردی معتقد و متدین بود.
هوش و حواس و حافظهٔ دکتر محقق در سن ۹۴ سالگی همچنان ستودنی است. از خاطرات دوران جوانی با استاد انوار و دکتر آریانپور گفتند. ای کاش این خاطرات همه ثبت و ضبط میشد و نسل امروز با زندگی پرفراز و نشیب این استادان آشنا میشدند.
از استاد بلوکباشی که کتاب خاطرات زندهیاد جلال ستاری را به بنده لطف فرمودند سپاسگزارم.