میراث مکتوب- در چهارمین نشست بخش پژوهش سیوششمین جشنواره موسیقی فجر که با موضوع «تاریخ نگاری موسیقی و خطر روایت مسلط» برگزار شد، سیدمیرعلیرضا میرعلینقی ـ پژوهشگر و تاریخنگار ـ بیان کرد: فکر میکنم واضح است که سه جلد کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» تا وقتی موسیقی ایران وجود دارد یکی از مراجع حذف نشدنی تاریخ موسیقی شهری ما خواهد بود. در این سه جلد کتاب ارزشمند، تنها به یک حوزه مشخص از موسیقی شهری تهران در سالهای مشروطیت تا بعد از سکوت دولت دکتر مصدق پرداخته شده است. زمینه تاریخنگاری وجود نداشته و این حوزه همین طور ضعیف شده است.
میرعلینقی ادامه داد: نسخه تاریخنگاری بعد از استاد خالقی برای دوست و هم نسلشان استاد حسن مشحون است که حدود ۴۵ درصد آن کتاب به طور واضح رونوشت شده از کتاب زندهیاد خالقی است. بهعنوان تاریخ نگار باید گفت، امتیاز کتاب آقای مشحون از لحاظ آکادمیک بهتر است چون آن کتاب نظاممندتر است و به قصد تاریخنگاری نوشته شده ولی متأسفانه دیدگاه موسیقی در کار ایشان غایب است.
این پژوهشگر موسیقی مطرح کرد: همه تاریخنگاریها در ایران تاریخنگاری سیاسی بوده و تاریخنگاری موسیقی یکی از حوزههایی بوده که دیرتر از تمام حوزههای دیگر تاریخنگاری تخصصی مورد توجه قرار گرفته و حقیقتاً حوزه بسیار دشواری است.
در ادامه این گفتوگو میرعلینقی گفت: مبنای تاریخنگاری فقط نوشته است و حتی به صورت فیلم هم آنچنان مورد اعتبار نیست؛ چراکه به خاطر یک سری معذروات و مقدورات بیان بصری مجبور هستید در واقعیت تاریخ دخل و تصرف کنید. تنها قالب واقعی تاریخ نگاری، نوشته و همراه با عکس است.
میرعلینقی اظهار کرد: ما دو حوزه داریم که این دو حوزه از همدیگر مجزا هستند ولی در یک جاهایی میتوانند با همدیگر تعامل و همپوشانی داشته باشند. یکی حوزه علمی است و دیگری حوزه هنر است. در حوزه هنر، پایبندی به واقعیت اصل نیست، بلکه دستکاری زیباشناسانه در واقعیت است که ملاک قرار میگیرد. اگر همه اینها کارشان را با رعایت اصول مربوط به کارشان و داشتن ذوق و استعداد خلاقیت انجام بدهند، در جای خودشان شایسته و نیکو هستند. در حوزه علم نیز تاریخنگاری موسیقی در ایران یک امر جدید محسوب میشود.
او در پاسخ به این سوال که آیا ما اسناد موسیقی داشتیم که در ادوار گذشته از بین رفته باشد، اذعان کرد: ما چیزهای فراوانی داشتهایم که از بین رفتهاند. برخی از اسنادی که داشتیم هم از بین رفته است. از دو قرن اول ظهور اسلام در ایران تا زمان استقرار دوره قاجاریه، یک سری دورهها وجود دارند که تاریک هستند و از این دورههای تاریک هیچ چیزی در دست نیست. در دوره صفویه دو اتفاق بسیار مهم و تراژیک افتاده است که یکی از آنها مهاجرت کلی موسیقیدان به سمت هند و ترکیه است و دیگری، به دار کشیدن یک سری موسیقیدانها بوده است. منظور از دورههای تاریک لزوماً دورههای بد نیست، بلکه دورههایی است که ما هیچ سند و اطلاعاتی از آن دورهها نداریم. بنابراین تمام هم و غم بخش نگارشی یا بخش فرهنگ مکتوب ذهنیت ایرانی در موسیقی ایرانی، برای نوشتن رسالات علمی مصروف شده است. در واقع خواستهاند علم موسیقی به یادگار بماند. شما اگر نگاه کنید از دوره تیموری تا اواخر دوره قاجار، رسالههای موجود فقط کپی از روی همدیگر هستند.
میرعلینقی ضمن اظهار تأسف از درگذشت گلنوش خالقی، درباره تأثیر وی بر تاریخنگاری موسیقی گفت: ایشان از یک نوع سادگی آگاهانه و صراحت لهجه بدون تلخی برخوردار بودند. شاید بیش از ۲۵ سال با ایشان از راه دور در ارتباط بودم. در چند مکالمه طولانی بسیاری از ناگفتههای تمرین ارکستر «گلها» را به من گفتند.
وی اضافه کرد: ما از سال ۱۳۳۳ روایت تأثیرگذار استاد روحالله خالقی را داشتیم. آخرین نسخه تجدیدنظر شده سرگذشت موسیقی ایران هم در سال ۱۳۸۰ منتشر شد که یک بخش تازهای را آقای دکتر ساسان فاطمی به آن اضافه کرده و عکسها را تفسیر کردند. واقعاً جای این بخش در یک کتاب کلاسیکی مانند کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» خالی بود. جا دارد که دیگران هم از آن الگو بگیرند. استاد خالقی با اینکه نماینده یک جناح مفید و تأثیرگذار بودند، اما هیچگونه گفتمان اقتدارگرایانهای در کارشان نبود. ایشان بسیار فروتن بودند و سخنشان به صورت تلویحی این است که این کتاب حرف اول است و حرف آخر نیست. یعنی ما یک بستری را برای شما میگذاریم که شما براساس آن به بالا بروید.
این پژوهشگر بیان کرد: برنامه «گلها» ابتدا با سری «گلهای جاویدان» تأسیس شد و اساساً هدف مرحوم پیرنیا، معرفی شعر فارسی و غزل عارفانه بود. در ادامه از آنجایی که دریافته بودند که رادیو نیاز مبرم به موسیقی دارد، گفتند از موسیقی ملی استفاده کنند. هدف پیرنیا از تأسیس برنامه “گلها” شعر بود ولی با آمدن استاد خالقی و استاد جواد معروفی بود که «گلها» تبدیل به یک برنامه موسیقی شد و اوج برنامه «گلها» نیز همان دوره بود.
میرعلینقی گفت: در کنار تأسیس نهادها، سازمانها و مدارس موسیقی در ایران در عصر تجدد بعد از دوره مشروطیت، تأسیس برنامه «گلها» یکی از مهمترین وقایع تاریخ اجتماعی موسیقی ما است. برنامه «گلها» یک برنامه تولیدی هر روزه بود و باید از گوینده، شاعر، سولیست، ارکستر، آهنگساز، صدابردار و … استفاده میکرده و در عین حال سطح خودش را نیز حفظ میکرده است. برنامه «گلها» ۲۳ سال گوش مردم را با سطوح مختلفی از موسیقی غیر کوچه بازاری آشنا کرده است. هیچ دولت، سازمان و نهادی نتوانسته کاری را که آقای پیرنیا انجام داده است، انجام بدهد. تاریخنگاری موسیقی شهری ما بدون بررسی برنامه «گلها» مثل پیکرهای است که سر ندارد.
او در پاسخ به این پرسش که خطر روایت مسلط بیشتر از جوامع آکادمیک است یا کسانی که امکانات و رسانه دارند ولی دانش کافی را ندارند، توضیح داد: کسانی که رسانه و امکانات دارند با برنامه «گلها» دشمنی خاصی ندارند. این دشمنی از یک جناح آکادمیک خاص است که براساس یک سری مفروضات کار میکند. متأسفانه مفروضات را به طوری به کل یک جریان تعمیم میدهند که تر و خشک را با هم بسوزانند.
سیدعلیرضا میرعلینقی در پایان با اشاره به اینکه خاطرهنگاری در بین موسیقیدانها میتواند زمینه تاریخ را بسازد، خاطرنشان کرد: خود آقای روحالله خالقی در بخش دوم کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» خاطرهنگاری کرده است، منتها خاطرهنگاری به معنای ژورنالیستی زرد آن نیست، بلکه به معنی دید تاریخی و اجتماعی است و دیدش پر از احساس مسئولیت و حساسیت نسبت به موسیقی است. یعنی اینطور نبوده که صرفاً یک خاطره سرگرمکننده بگوید. فکر میکنم خاطرهنگاری موسیقی با چند نفر به موازات از هم شروع شده ولی به فاصله از هم منتشر شدهاند. خاطرهنگاری موسیقی را بیشتر افراد غیر موسیقیدان آغاز کردند.
منبع: ایسنا