میراث مکتوب- «محمّدجواد مشکور»، از نسل طلایی دانشمندان چنددانشی سدۀ اخیر ایران و ازجمله استادانی است که دورس حوزه و دانشگاه را نزد دانشمندان زمان خود آموخت و تحقیقات ارزشمندی دربارۀ تاریخ تمدن و فرهنگ و ادب ایران و اسلام، از خود به یادگار گذاشت. کتاب «راوی روزگاران»، مقالاتی دربارۀ مشکور است که از سوی نشر سنگلج منتشر شده است. این کتاب از دو بخش مقالات درباره و هدیه به او شکل گرفته است. مقالاتی که دربارۀ ایشان نوشته شده بر اساس زندگی علمی و فرهنگی و نیز بررسی آثارش است. مقالات اهدایی نیز بر اساس حوزههای پژوهشی است که مشکور دربارۀ آنها قلم زده است. دراینباره، و به مناسبت سیاُمین سالروز درگذشت محمدجواد مشکور با «سیدسعید میرمحمدصادق»، پژوهشگر تاریخ و دبیر جایزۀ «سعیِ مشکور» گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
روش تاریخنگاری محمدجواد مشکور چگونه بوده است؟
روش مشکور در پژوهشهای تاریخی چه در حوزۀ ایران باستان، چه در حوزۀ زبانشناسی تاریخی و چه در حوزۀ تاریخ ادیان و مذاهب، عمدتاً منبعبنیاد است. در حوزۀ تاریخنگاری روش او بهرهمندی از تمامی منابع آن موضوع است؛ حتی اگر منابع موضوع نیز محدود باشد، او محققان را راهنمایی میکند چگونه از سایر منابع، به موضوع خود دست یابند. بهطور مثال او در باب تاریخ اشکانیان که آثار کمی از این دوره در دست است، ضمن اشاره به کمبود منابع اصلی، نگاه پژوهشگران را به منابع همعصر این سلسله که دربارۀ یونانیان و رومیان نوشتهاند ارجاع میدهد چراکه بر این باور است که در منابع یونانی و رومی دربارۀ دولت رقیب یونان و روم نیز میتوان اطلاعات مهمی به دست آورد.
او همچنین در پژوهشهایی که در حوزۀ تاریخ ایران باستان انجام داده است، به بهرهمندی از منابع پس از اسلام نیز توجه کرده است و در تمامی آثار او دربارۀ تاریخ باستانی ایران، منابع پنج سدۀ دورۀ اسلامی ایران نیز مورد نظر او بوده است. افزون بر این منابع، او در سایر پژوهشها توجّه به منابع یهودی، سریانی، پهلوی، مانوی و نیز اسناد تاریخی همچون سکهها و سنگنبشتهها نیز مورد توجه بوده است.
تاریخنگاری مشکور به لحاظ محتوا ابعاد مختلفی را همچون توجه به جغرافیای تاریخی، تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی و فرهنگی شامل می شود. او سعی کرده است در تاریخنگاری خود جنبههای مختلف علم تاریخ را در اختیار پژوهشگران قرار دهد، ازاینرو کتابهای تاریخی او دربرگیرندۀ بیشتر موضوعات آن حوزۀ تاریخی است که خواننده را از مراجعه به کتب دیگر تا اندازهای بینیاز میکند.
روش تاریخنگاری او به روش لئوپولد فون رانکه نزدیک است. بیشتر آثار در حوزۀ تاریخنگاری، روش توصیفی است، ولی در میان توصیفات، او نظر مورخانۀ خود را به خواننده ارائه میدهد. مشکور تمایزی میان تاریخ ایران در دورۀ باستان با دورۀ ایران اسلامی نمیگذاشت و هر دو را ادامۀ روند تاریخی و تمدنی میدانست.
کتاب تاریخ اورارتو جزء منابع ارزشمند تاریخ ایران باستان است. پژوهشهای مشکور چقدر روشنیبخش مطالعات این دوره شده است؟
در چند دهۀ اخیر، اورارتوشناسی در ایران و از سوی پژوهشگران ایرانی معمولاً فقط در حوزۀ باستانشناسی خلاصه شده و کمتر به حوزههای دیگر مانند تاریخ و زبانشناسی عنایتی بوده است. امّا، پژوهشهای معدود زبانشناسان ایرانی که به کتیبههای اورارتویی توجه داشتهاند غنیمت شمرده میشود. اگر نگوییم شادروان مشکور پدر اورارتوشناسی در ایران بوده، به جرأت و با مراجعه به پژوهشهای وی، نقش او را در بنیانگذاری این مطالعات در ایران میتوان درخشنده و از نخستینها دانست.
مشکور با مطالعه در حوزۀ تاریخ اورارتوها، میان پژوهشهای میدانی و منابع مکتوب، پیوند زد. علاقۀ مشکور به مطالعات اورارتوشناسی از ماجرای کتیبۀ سقندل ورزقان آغاز شد. او تصویر بخشی از کتیبۀ سقندل، در ورزقان (آذربایجان شرقی)، را در سال ۱۳۳۰، در مجلّۀ دانش، سال دوم، شمارۀ ۵ و ۶ منتشر کرد و حدس زد که کتیبه به خطّ اورارتویی است. در واقع کتیبۀ سقندل شروع مطالعات کتیبههای اورارتویی توسّط ایرانیان بود.
مشکور در این کتاب، بیشتر به تاریخ اورارتوها پرداخته است و طلوع اورارتوها را بهخوبی و تقریباً با همان اطّلاعاتی که امروزه از اورارتوها دردست است بیان کرده است. او افزون بر بررسی ساختار دینی اورارتوها، با اشاره به نامهای قدیمی اقوام و مناطق جغرافیایی، به جغرافیای تاریخی سرزمین اورارتوها، نیز توجه کرده است. همچنین به سرچشمۀ خط اورارتویی که برگرفته از خط آشوریان بوده، توجه کرده است و از تأثیر اورارتوها بر مادها و پارسها نیز در این کتاب سخن گفته است.

دربارۀ جایگاه دو اثر فرهنگنگارانۀ مشکور؛ فرهنگ هُزوارشهای پهلوی و فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی نیز بگویید.
مشکور از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۶، سه اثر دربارۀ زبان پهلوی منتشر کرد که بهویژه با در نظر گرفتن دشواریهای زبان پهلوی و شرایط آن روزگار، کوششهایی ارزشمند به شمار میآیند. دربارۀ فرهنگ هزوارشهای پهلوی باید به این نکته توجه کرد که کاتبان متنهای پهلوی برخی واژهها را به خط پهلوی ولی با املای آرامی، مینوشتند؛ درحالیکه هنگام قرائت صورت پهلوی آنها را میخواندند؛ مثلاً به خط پهلوی MLKA مینوشتند و آن را «شاه» میخواندند. این نوع نگارش موسوم به هُزوارشنویسی، ازجملۀ دشواریهای خوانش و پژوهش زبان پهلوی است و کاتبان پهلوی از دیرباز تلاشهایی برای راهنمایی خواندن آنها آغاز کرده بودند برای همین اثری به نام فرهنگ پهلوی، که گویا در سدۀ چهارم هجری تألیف شده است، فهرستی از هزوارشها را با برابر پهلوی آنها دارد. این فرهنگ چندبار تصحیح و در غرب منتشر شده بود. دکتر مشکور ظاهراً بر اساس دو چاپ این اثر، و با افزودن واژههایی از دیگر منابع پهلوی و غیر پهلوی، کتاب فرهنگ هزوارشهای پهلوی را تدوین کرد که در سال ۱۳۴۶ از سوی بنیاد فرهنگ ایران منتشر شد.
فرهنگ تطبیقی زبانهای سامی با زبانهای آریایی نیز ازجملۀ آثار ارزشمند این دانشمند فقید است. او در این کتاب با توجّه به زبانشناسی تاریخی به بررسی کلمات مشترک میان زبانهای سامی با زبانهای آریایی پرداخته است. این اثر نیز در نوع خود اثری درخور و شاید بتوان گفت جزء نخستینها در این حوزه باید بر شمرد. مشکور پژوهش بر روی این اثر را اواسط دهۀ بیست شروع کرده بود و در اواسط دهۀ پنجاه آن را به چاپ رساند و در طی این سهدهه او برای اتمام این اثر سعی کرده بود از بسیاری از کتابخانههای مهم این حوزه در سوریه، لبنان، فرانسه و انگلستان بهره ببرد.
آناهید خزیر
منبع: ایبنا