میراث مکتوب- دومین روز از از کنگره جهانی فارابی و فرهنگ و تمدن اسلامی در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی پنج شنبه ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۱ برگزار شد.
نقش شاگردان محسن مهدی در بسط فلسفه سیاسی فارابی
محسن رضوانی در این نشست با بیان اینکه استاد محسن مهدی، محیی و مفسر بزرگ فلسفه سیاسی فارابی در دوره معاصر است گفت: حدود چهار ماه قبل (۳۰ آبان ۱۴۰۱) در مراسم بزرگداشت مقام علمیپرفسور محسن مهدی که به همت دبیرخانه کنگره جهانی فارابی برگزار گردید به نقش برجسته استاد محسن مهدی در احیای فلسفه سیاسی فارابی پرداختم. «تحقیق عربی میراث کمیاب فارابی»، «ترجمه انگلیسی آثار مهم فارابی»، «تفسیر بدیع محتوای فلسفه سیاسی فارابی» و «تربیت مدرسان و شاگردان علاقهمند به فلسفه سیاسی فارابی» محورهای چهارگانه احیای فلسفه سیاسی فارابی توسط استاد محسن مهدی است. در این نشست به طور خاص به محور چهارم یعنی نقش شاگردان محسن مهدی در بسط فلسفه سیاسی فارابی میپردازم. استاد محسن مهدی نسلی از اساتید برجسته را تربیت کرد که امروزه در محافل علمی غرب به بسط رهیافت وی در تفسیر فلسفه سیاسی فارابی میپردازند. «چارلز باترورث»، «میریام گالستون» و «جاشوا پرنز» مشهورترین آنها هستند.
او با بیان اینکه «چارلز ای. باترورث» شاگرد برجسته استاد محسن مهدی و در حال حاضر مشهورترین استاد فلسفه سیاسی اسلامی در غرب است افزود: باترورث نویسنده پرکاری است و مباحث وی از جامعیت خوبی برخوردار است. نگارش بیش از بیست کتاب، یکصد مقاله و دویست معرفی و نقد، حاصل تلاش علمی وی تاکنون بوده است. عمده آثار وی در زمینه فلسفه سیاسی اسلامی است که به طور خاص در مواردی به فلسفه سیاسی فارابی میپردازد. اهمیت چارلز باترورث بیشتر در ترجمه آثار مهم فلسفه سیاسی فارابی است. باترورث با ترجمه انگلیسی برخی دیگر از آثار مهم فارابی، کار ناتمام استاد محسن مهدی را تکمیل کرد. آثاری که وی تاکنون ترجمه کرده عبارتند از: ترجمه کتاب المله ، ترجمه الجمع بین رأی الحکیمین ، ترجمه فصول منتزعه ، ترجمه احصاء العلوم ، ترجمه سیاست مدنیه ، و ترجمه تلخیص النوامیس ؛ مجموعه ترجمه مذکور در دو مجلد (جلد اول در سال ۲۰۰۱ و جلد دوم در سال ۲۰۱۵) با عنوان نوشتههای سیاسی فارابی منتشر شده است. آنگونه که اطلاع یافتم جلد سوم این مجموعه هم در دست ترجمه است.
به گفته رضوانی، «میریام گالستون» یکی دیگر از شاگردان محسن مهدی است که مباحثی تخصصی در زمینه فلسفه سیاسی اسلامی و بهویژه فلسفه سیاسی فارابی منتشر کرده است. کتاب سیاست و فضیلت: فلسفه سیاسی فارابی مهمترین منبع تخصصی گالستون است که درواقع رساله دکتری وی با راهنمایی محسن مهدی است. نویسنده در ابتدای کتاب یادآور می شود که نوشتجات محسن مهدی انگیزه بسیار مهمی بود که وی را بهسمت نگارش این کتاب سوق داد. نکته مهم و متمایز رهیافت گالستون آن است که وی مبانی فلسفه سیاسی فارابی را ارسطویی میانگارد؛ رهیافتی که میتوان حتی در ابتدای فصول کتاب ایشان هم مشاهده کرد. به نظر او عمده مفسران، فلسفه سیاسی فارابی را افلاطونی، و متأثر از همپرسه جمهوری افلاطون میدانند و کمتر مفسری است که در پرداختن به فلسفه سیاسی فارابی به بنمایههای ارسطویی آن توجه داشته باشد. بااینحال، استدلال گالستون چندان گویای تأیید مقصود وی نیست، بلکه برخلاف ادعای اولیه، درنهایت همانند مشهور مفسران، بیشتر بر جنبههای افلاطونی آموزه سیاسی فارابی تأکید دارد.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: «جاشوا پرنز» شاگرد کوشای استاد محسن مهدی است که امروزه بهصورت دقیق رهیافت استاد مهدی را دنبال میکند. پرنز تاکنون دو کتاب کاملاً تخصصی درباره فلسفه سیاسی فارابی نوشته که به نظر میرسد از نظم و دقتی بیش از آثار باترورث و گالستون دراینخصوص برخوردارند. علاوه آنکه ویژگی بارز مطالعه پرنز، رویکرد تطبیقی است؛ بدینمعنا که همواره تلاش میکند رهیافت غربی را با رهیافت فارابی بسنجد. نخستین کتاب پرنز متافیزیک بهمثابه خطابه است که به بررسی رساله تلخیص النوامیس فارابی میپردازد. اثر مهم دیگر جاشوا پرنز، کتاب فلسفهای اسلامی درباره ادیان فاضله است که به بررسی رساله تحصیل السعاده فارابی میپردازد. پرنز دلیل نگارش کتابی دیگر درباره فلسفه سیاسی فارابی را نیاز زمانه میداند و معتقد است امروزه بیش از هر زمان دیگر، فلسفه سیاسی فارابی بهروز است.
احصاءالعلوم فارابی و دلالتهای آن بر فلسفه علوم انسانی
مالک شجاعی جشوقانی در این نشست درباره «احصاءالعلوم فارابی و دلالتهای آن بر فلسفه علوم انسانی» سخن گفت و با اشاره به کتاب گیبون افزود: او در کتابش نقل قول خاطره انگیزی دارد. او به تاسیس دانشگاه در قرون وسطی از جمله آکسفورد و کمبیریج اشاره میکند که به منشا قرون وسطایی خود هنوز آلوده اند. من میخواهم نسبت احصاء العلوم فارابی را با فلسفه علوم انسانی در ایران بیان کنم.
او افزود: وقتی تمام منابعی که وجود دارند مانند فهرست ابن ندیم را میبینیم متوجه میشویم که درباره فارابی خیلی به اختصار به زندگی و افکار و اندیشههایش پرداخته شده است. اما تعبیر معلم ثانی برای او تامل برانگیز است و نصر در سالهای قبل از انقلاب طی مقاله ای با عنوان چرا فارابی را معلم ثانی خواندند؟ این موضوع را شرح میدهد.
شجاعی جشوقانی افزود: نصر جمع بندی میکند که برخلاف دیدگاههای بدیل و رقیب فارابی آمده مانند کاری که ارسطو کرده یک طبقه بندی علوم متناسب با زیست جهان اسلامیو آموزههای وحیانی و شیعی ارائه کرده است و به همین دلیل به او معلم ثانی به او گفته میشود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه در منابع جدید تا ۲۰۱۷ درباره وابستگیهای جغرافیایی فارابی مباحثی مطرح میشود و در الفهرست هم فقط یک پاراگراف در این باره آمده عنوان کرد: دو نگاه غالب در خوانش فلسفه اسلامیوجود دارد؛ نخست نگاهی که میگوید فلاسفه اسلامیوجود نداشتند و اساسا این شخصیتها شارحان بودند و حتی نو افلاطونی بودند و دقیق هم نبودند! اگر این نگاه باشد باید نگاه موزه ای به فارابی داشته باشید. خوانش دوم این است که برخی تمام مباحث علوم انسانی، حکمرانی، سبک زندگی و …. را میگویند میتوان از سنت ملاصدرا و فارابی استخراج کرد. بنابراین فارابی را یا به موزه میفرستند یا بههاروارد.
او ادامه داد: آکادمیایران هر دو نگاه را پس میزند اگر ما میراث فارابی به دغدغههای علوم انسانی گره بزنیم متوجه میشویم که مانع معرفت شناسانه در تاریخ علم وجود دارد و آن هم اروپا محوری و یا هلنوفیلیا است. هلنوفیلیا موضوعی است که در مقاله آمده و گفته شده حتی المان ۱۹۷۹ گفتمان تاریخ علم یونان پرستی است یعنی شما به یکی از این چندین قضیه غلط معتقد باشید آن وقت شما گفتمان یونان پرستی معتقدید یکی اینکه علم را یونانیان را اختراع کردند. راه رسیدن به حقیقت را یونانیان کشف کردند و علوم حقیقی هم در یونان وجود داشته است. به هر کدام از سه معتقد باشید در گفتمان یونان پرستی قرار میگیرید.
او افزود: پینگری میگوید معاصران افلاطون او را مسخره میکردند چون آنها به معجزه یونانی معتقد نبودند و آلمانیها این گفتمان را درست کردند. گفتمان در ایران هم به شدت متاثر از آلمان است.
او با بیان اینکه یونان پرستگی بزرگترین مانع اندیشیدن به فارابی و نسبتش با علوم انسانی است توضیح داد: اساسا ما معتقد هستیم که علوم انسانی بدون اروپا محوری قابل بررسی نیست. جالب است بدانید که مارکس هم میگوید جمهوری افلاطون شکل آرمانی نظام طبقاتی مصریهاست. اخیراً کتاب تاریخ علم مردم منتشر شده که بحثهای غیر اروپا محوری را بیان کرده است.
این مدرس دانشگاه گفت: فارابی در احصاء العلوم میگوید ما در طبقه بندی علوم به دنبال این هستیم که اولویت علوم بر یکدیگر بر چه اساسی است و قرار است ما توانا بشویم و بدانیم که کدامیک از این علوم احسن و ارجح و … هستند. در متن فارابی بسیاری از این وعدهها هم عملیاتی نمیشود.
شجاعی جشوقانی گفت: فارابی وفادار به معلم اول نیست و از این منظر بیشتر معتقدم باید به او معلم دیگر گفت. بنابراین در احصاء العلوم هم فارابی به هدف خود برای اولویت بندی علوم نمیرسد. احصاء العلوم یک راهنمای مطالعات برای دانشجویان است و خیلی کتاب کاربردی برای مطالعه تاریخ علم نیست.
عضو هیئت علمیپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه احصاء العلوم دعوتی است که به احصاء الامال تمدنی خود بیاندیشیم و ببینیم اگر ما روایتی از اتوپیا داریم نسبتش با آرایش علوم چیست گفت: آن همه رشتههایی که در حوزه و دانشگاه تصویب شده نسبتی با احصاء العلوم و احصاء الامال ما ندارد.
نقش و جایگاه فارابی در فکر و تمدن یهودی و مسیحی
رضا ماحوزی عضو هیئت علمیموسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی نیز در بخش دیگری از این نشست طی سخنانی گفت: ما درباره نقش و جایگاه فارابی در فکر و تمدن یهودی و مسیحی کمتر گفتیم نقطه تمرکز من البته این نیست.
او با بیان اینکه تفکر فلسفی عمدتا در جهان اسلام و ایران ذیل سه جریان تقسیم بندی شده بیان کرد: من با جریان اول یعنی مشایی سر و کار دارم که نمایندگانش فارابی و ابن سیناست و در اسپانیا ابن رشد است. دو جریان دیگر در ایران اشراقی و صدرایی است که من به آنها کاری ندارم.
او درباره زمینههای تاریخی و اجتماعی شکل گیری اروپا در قرون ۱۳ صحبت کرد و افزود: قرن سیزدهم مقارن با ظهور قدرت جدیدی با عنوان نهاد کلیساست. دیگری ظهور هویتهای ملی. تقاطع این دو منجر به تاسیس دانشگاه شد. قبل از آن مدارسی بود که به صورت جزئی کار میکردند و آموزههایی را آموزش میدادند اما یک هویت متمرکز که آن مقدمات را آموزش بدهد وجود نداشت. دو اتفاق در قرن دوازدهم میافتد یکی جریانهای الحادی کلامیو عرفانی که ذیل پرچم مسیحیت شکل گرفته و تقویت میشود و نهاد دین در این شرایط باید قوت یافته و متنهایی را بنویسد تا با آن جریانها مقابله کند.
ماحوزی گفت: اتفاق دیگر اسپانیا و اروپاست که پایگاه مسلمانان است و بعد از جنگهای صلیبی این احساس است که باید به جای مدارس اسلامیتفکرات آگوستینی و دومینکنی مستقر شود به همین دلیل امپراطور این مجوز را صادر میکند که مراکز آموزشی الهیات، حقوق و صناعت تاسیس شوند.
به گفته عضو هیئت علمیموسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، آن زمان جریان اندلسی در دل ابن رشد بود و در دل دانشکده صناعت مدرسه ابن رشدیهای لاتینی تاسیس میشود این جریان به شدت ارسطویی است و جریان طبیعت گرایی را در مقابل ایمان گرایی برجسته میکند و دانشکده صناعت تبدیل به غده سرطانی در برابر مسیحیت میشود.گویی ما با یک دوگانه ایمان گرایی آگوستینی و ابن رشدیهای لاتینی مواجهیم که از دل آنها سنتز جریان توماسی به وجود میآید و پس از اینکه چند فتوای جدید علیه دانشکده صناعت صادر می شود جریان آلبرتی و توماسی سعی میکند بین ایمان گرایی و عقل گرایی آشتی به وجود بیاورد و آثار فارابی و ابن سینا ابزاری برای این کار میشود.
ماحوزی ادامه داد: قوت گرفتن دانشکده حقوق باعث حذف دانشکده صناعت و تضعیف دانشکده الهیات میشود و در قرن چهاردهم بین دانشکده حقوق و الهیات جدال صورت میگیرد و دانشکده ای که در ابتدا برای تاسیس نهاد دین با عنوان الهیات تاسیس شد تبدیل به نزاع کلیسا و امپراطور میشود چون دانشکده الهیات به سوی کلیسا و دانشکده حقوق به سوی امپراطور غش میکند و بعد دانشگاه در این میان فرصتی برای تشکیل دانشکدههای دیگر مییابد.
او با بیان اینکه افول دانشگاه در ادامه در قرن ۱۴ و ابتدای قرن ۱۵ باعث میشود که دانشکده ای برای تنظیم راهنمای عمل دانشکده الهیات و حقوق تاسیس شود و آن دانشکده فلسفه است توضیح داد: این جریان میتواند عقل گرایی و ایمان گرایی را زنده نگه دارد و این تعادل قرار است نظامهای حقوقی را در این سرزمینها پشتیبانی کند. حالا در این ۳۰۰ سال چه رخ داد و آنها منابع علمیخود را از کجا به دست آوردند؟ چون تاسیس مدارس و مراکز آموزشی نیاز به منابع دارند.
عضو هیئت علمیموسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه اولین مکانی که باعث انتقال دانش مسلمانان میشود شهر بغداد است که مسافران زیادی را میپذیرفت و در این شهر یهودیها و مسیحیهای زیادی با مسلمانان در ارتباط بودند. گفت: فارابی لازم نبود خیلی راه را بکوبد تا به مسیحی و یهودی برسد بلکه فضای پیرامونی چند شهر حوزه بین النهرین باعث شده بود که یهودیها و مسیحیان زبان عربی را فرا بگیرند. از سوی دیگر در اسپانیا دو مرکز علمیو دارالترجمه وجود داشتند که برخی از آنها یهودی بودند و زبانهای چندگانه ای را میدانستند.
ماحوزی در ادامه به تاثیر فارابی بر ابن سینا اشاره کرد و گفت: ما در مسیحیت نیز نهضت ترجمه بسیار قوی داریم و مترجمان مختلفی در این میان هستند که آثار فارابی و ابن سینا را ترجمه میکردند به طور مثال فردی به نام سرمونا وجود دارد. او آنقدر آثار فارابی را ترجمه و شرح داد که به نام الفاربیوس لقب گرفته است.
ماحوزی در پایان گفت: آنچه که به آن اشاره کردم خط سیر تاسیس سه دانشکده و بعد سرکوب دانشکده صناعت، دومنیکنی شدن دانشکده الهیات و بعد ترجمه آثار فارابی در دانشکده الهیات و بعد سرکوبش و باز دوباره تولد دانشکده فلسفه در دانشگاه پاریس و … است. غرب یک دوره ۳۰۰ ساله را طی کرده تا فلسفه به استقلال رسیده است. نزاع میان دانشکدهها را هم ما در رساله کانت میبینیم و متوجه میشویم که چطور الهیات در این ۵۰۰ سال برتری خود را حفظ میکند و دانشکده فلسفه و حقوق میخواهند از این سیطره خروج پیدا کنند. کانت برای نخستین بار راه حلی ارائه میدهد که دانشکده فلسفه کنیز دانشکده الهیات نباشد.
منبع: ایبنا