میراث مکتوب – زبان قاصر است از ستایش دانشیمردی که نامش «ستوده» بود و خود ستوده در میان محققان و مصنفان.
چنان منشأ خدمات و اثرات بود و عمر گرانسنگاش معطوف به شناخت فرهنگ ایران، که تا دهههایآینده، بسیاری از این سرچشمه، سیراب خواهند شد. «منوچهر ستوده» که ساعت 11 شب جمعه 20 فروردین، به سن 103 سالگی در بیمارستان طالقانی شهر چالوس دار فانی را وداع گفت، بیش از همه به کتاب «از آستارا تا استارباد» شناخته میشود؛ مجموعهای 10 جلدی که درست نیم قرن پیش، نگارش آن آغاز شد. آن هم نه به رسم مألوف، که «قدم» نیز همراه «قلم»ش شد و با پای پیاده، گیلان تا گلستان را پیمود تا سه سال بعد، انجمن آثار ملی، آن را به طبع رساند. او که نقشی غیرقابل انکار در دانش جغرافیای تاریخی ایران دارد، جز این، در تهرانشناسی هم دستی بر آتش داشت که «جغرافیای تاریخی شمیران» نتیجه آن است. بخش دیگر فعالیتهای او، مصروف و مشغول گویشها و فرهنگها است. عرصهای که او درباره فرهنگهای گیلکی، تهرانی، نائینی، کرمانی و سمنانی به کار پرداخت. البته ستوده از تصحیح متون کلاسیک نیز برکنار نماند و بر آثار مهمی چون «حدود العالم من المشرق الی المغرب» و «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» تحشیه نوشت. منوچهر ستوده که تا پیش از مرگ، به دور از پایتخت و در سلامتی روح و جسم زیست، 52 کتاب و 286 مقاله، از خود بر جای گذاشت. او «ایرانشناسی» را معنا و مفهومی دیگر بخشید.
ایرانشناس صحیح و شریف
سید عبدالله انوار – نسخهپژوه و فهرستنگار
منوچهر ستوده ـ که خدایش بیامرزاد ـ در کارهای جغرافیایی ایران، آثار عمیقی داشت. بدون شک، مجموعه مفصل «از آستارا تا استارباد»ش، مهمترین اثر اوست که با پای پیاده، از گیلان تا گرگان را درنوردید. او اگرچه درباره «شمیران» هم مجموعهای دو جلدی فراهم آورد، اما کار او تنها معطوف به تهران و شمیران و شمال ایران نبود، بلکه نواحی دیگر را هم دیده بود و میبینیم که درباره گویشهای مختلف چون سمنانی و کرمانی هم صاحب اثر و صاحب نظر بوده است. اگرچه عوارض جغرافیایی یا ابنیه تاریخی ممکن است در گذر زمان، دچار تغیر و تحول شوند، اما با این حال آثار ستوده، هنوز هم محل رجوع محققان و مصنفان است. من بیش از 50 سال پیش با ایشان آشنا شدم؛ آن زمان که در کتابخانه ملی، مسئولیت نسخ خطی برعهدهام بود و ستوده به آنجا، آمد و شد داشت. من در تمام عمر ایشان را ایرانشناسی اهل اخلاق و مبادی آداب یافتم. کسی که بواقع انسانی شریف و صحیح بود.
ماندگار در جغرافیا
پرویز کردوانی – جغرافیدان
زنده یاد منوچهر ستوده حدود 103 سال در این جهان زندگی کرد و این در حالی بود که خدمات بیشماری طی این سالها برای مردم کشورش داشت. از جمله نکاتی که در ارتباط با وی میتوان به آن اشاره کرد این است که او، هم در ارتباط با ادبیات و هم طبیعت مطالعات بسیاری انجام داد. ستوده بر خلاف بسیاری دیگر از همدورهایهای خود که در دانشکده ادبیات مشغول تدریس بودند و تنها به نوشتن اکتفا کرده بودند، به سراغ علم جغرافیای تاریخی هم آمده بود و در این شاخه از علم نیز پژوهشهای بسیاری انجام داد. آنچنان که در سال 1384 به عنوان دومین چهره ماندگار جغرافیای تاریخی انتخاب شد و در مراسمی از او تجلیل کردند. ستوده حتی این اواخر که به دلیل کهولت سن و بیماری از تب و تاب افتاده بود باز هم دانشجویان را از تجربیاتش بهرهمند میساخت. شاید ستوده دیگر در میان ما نباشد اما یاد و خاطر وی به دلیل خدمات ارزندهاش هیچ گاه از تاریخ این کشور پاک نمیشود. ای کاش قدر استادانی نظیر او را تا زنده هستند بدانیم و زمانی که چشم از دنیا فروبستند به سراغ آنان نرویم! باید یاد بگیریم به جای مرده پرستی قدر زندهها را بدانیم.
ایرانشناسِ بیجانشین
هوشنگ دولتآبادی – پزشک و از دوستان نزدیک منوچهر ستوده
باید «منوچهر ستوده» را باعث و بانی دانش جغرافیای تاریخی در ایران معاصر به حساب آورد. او که پژوهندهای سختگیر بود، حاصل کارش، باارزش و بینقص از آب درآمد. بیشتر جاهایی که از دیده گذرانده بود، راه نداشت و او، بیراههها را در پیش گرفته بود. یکی از آثار کمتر دیده شدهاش، «البرزکوه» بود. اینکه از یک نقطه مشخص در دامنه البرز، هر مسیری به کجا میرسد و در هر راهی، چه آثار و عوارضی وجود دارد، حاکی از تبحر و تخصص ایشان داشت. او و ایرج افشار، که یارِ غار هم – و البته یارِ کوه و دشت و دمن – بودند، همدیگر را در کوههای توچال یافته بودند و همین هم، عاملی شد برای همسفری با یکدیگر. هر سال دوبار، بعد از تعطیلات نوروز و شهریورماه، عزم سفر میکردند. محصول این سفرها، روشن شدن ندانستههایی در فرهنگ ایران بود که پس از انتشار، بر همگان عیان گشت. ستوده در زندگی – و البته سفر -، استقامت بسیاری داشت و برای دوستانش، چون کوه، مورد اتکا بود. روحیهای گرم داشت. ساده زیست و در پناه کوه و جنگل و به دور از شهر، گذران عمر میکرد. شاید همین مهم، سببساز عمر 103 سالهاش شد. حتی یک دقیقه از زندگیاش، به بیهودگی سپری نشد. حتی در سالهای اخیر که امکان رفتن و دیدن از او سلب شده بود، عکاسی از ابرها و یافتن ارتباطی میان آنها، تفریحش شده بود. او، ایرانشناسِ بیجانشینی بود که ایران به آثارش، بسیار مدیون است.
وجب به وجب به دنبال خاک وطن
علی دهباشی – مدیر مجله بخارا
ستوده آخرین بازمانده از نسل ایرانشناسانی بود که هرگز منابع مطالعاتی خود را انحصاراً به کتابخانهها محدود نمیکرد. آنچه از او از «فرهنگ گیلکی» که نخستین کتابش بود و با مقدمه استاد ابراهیم پورداوود در سلسه انتشارات ایران شناسی چاپ شد تا آخرین کتابش که «فرهنگ لهجههای تهرانی» و البته مجموعه 10 جلدی «از آستارا تا استارباد» بود، همه حاصل مطالعات عینی و تجربی خودش بود. یعنی آنچه را در بیش از 50 جلد از کتابهایش نوشته علاوه بر استناد به مکتوبات ایرانشناسان مشهور، بر اساس تجربیات خود بوده است. همچنین مرحوم منوچهر ستوده بیش از 80 سال پیش پی برد که مطالعات تاریخی جغرافیایی ما بسیار فقیر است. برگهای زرین آثار او برای هرکسی که بخواهد درمورد جغرافیای تاریخی مطالعه کند، یگانه منبع بهشمار میرود. تصور میکنم این ادعا گزافه نباشد که جایی در خاک ایران باقی باشد که او زیر پا نگذاشته باشد. وجب به وجب خاک وطن را با پای پیاده پیمود و یادداشت برداشت. از او هزاران فیش و برگه و یادداشت باقی مانده است و امیدوارم روزی به چاپ برسد. افزون بر این، در 60 سال دوستی با ایرج افشار، با هم ـ و حتی خانوادگی ـ زیستند. آنها نیز تمام سفرها را در داخل خاک ایران به طور مشترک پیاده و سواره با هم طی کردند و آثار مشترکی از خود به جا گذاشتند.
حمیدرضا محمدی
منبع: روزنامۀ ایران