میراث مکتوب- “خوب گویم و خوش گویم؛ از اندرون روشن و منورم، آبی بودم بر خود میجوشیدم و میپیچیدم و بوی میگرفتم تا وجود مولانا بر من زد و روان شد. اکنون میرود خوش و تازه و خرم..”
این بیان ژرف شمس تبریزی در هشتصد سال پیش؛ همواره مرا با یاد فرزانه فروتن دیگری از دیار فرهنگ پرور تبریز رهنمون میسازد، استاد محمد علی موحد خردمندی از کوی طلب که فرمود از مولانا آموختهام که همواره دست از طلب ندارم؛ نیکو رهبری است طلب!
در طلب زن دائما تو هر دو دست چون طلب در راه نیکو رهبر است
نادره گفتار روشن ضمیر زمان ما؛ در زمره انسانهایی است که به قول مولانا در فیه مافیه ” لقاء الخلیل شفاء العلیل ” دیدارش سبب رامش و شفای دلهاست؛ همان که سعدی علیه الرحمه فرمود:
دیدار تو حل مشکلات است صبر از تو محال ممکنات است
خواجهای که به تقویم دیرینه سال است و به تحقیق دایما تر و جوان است و لطیف..
در دل ما لاله زار و گلشنی است پیری و پژمردگی را راه نیست
دایما تر و جوانیم و لطیف تازه و شیرین و خندان و ظریف
و این موهبت یزدانی از آن روست که او همواره از علم تقلیدی به شیوه استادش مولانا جلال الدین پرهیز کرده و علم تحقیقی را بر اقلیم دل استوار ساخته! علمی که بر جان زده نه بر تن!
علم تقلیدی بود بهر فروخت چون بیابد مشتری خوش برفروخت
مشتری علم تحقیقی حق است دایما بازار آن با رونق است
و چه بازار با رونقی دارد آثار ارجمند این دانشی مرد ورجاوند…
طیف متنوع آثار استاد موحد در حوزههای تاریخ، عرفان، حقوق، فرهنگ، ادب و شعر؛ او را به قول خواجه راز ” شایسته صد چندین میکند ” و اگر بخواهم به زبان هوش ربای پیر خراسانی تبار بلخ؛ وصفی نمایم این ابیات جاودان در نظر نقش میبندند:
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این روزگاران دل ستیز؛ بی گمان او کسی است که از دل خبر دارد…
پیمانهی عمرش به عنایت رحمان بر دوام باد و خامه ی جانش به اشارت سبحان برقرار…
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
عبدالمهدی مستکین
منبع: ضمیمه روزنامه شرق – مورخ ۱ خرداد ۱۴۰۰