مرحوم لاهوتی آثار گرانسنگی را با مشورت استاد آشتیانی منتشر کرد
به گزارش روابط عمومي مركز پژوهشي ميراث مكتوب در ابتداي اين نشست دكتر اکبر ایرانی مدیرعامل موسسه پژوهشی میراث مکتوب در سخنانی ضمن گرامیداشت یاد حسن لاهوتی ویراستار و مترجم مثنوی معنوی گفت: این جلسه به منظور نكوداشت یاد و نام یکی از فرهیختگان و دانشمندان برجسته كشور استاد حسن لاهوتی برگزار شده است که متأسفانه سال گذشته دار فانی را وداع گفت.
وی افزود: کسانی که از نزدیک با مرحوم لاهوتی آشنا بودند، میدانند که رفتار وی گرم و صمیمی بود و هر وقت یاد آن نازنین میافتند دلشان میگیرد، ما در مجموعه میراث مکتوب به دلیل اینکه بسیاری از مصححان از بزرگان و شیوخ هستند، متاسفانه شاهد درگذشت این بزرگان هستیم و این برای ما بسیار غمناک است.
دكتر ایرانی در ادامه با اشاره به ثبت روز «اسناد و میراث مکتوب» در تقویم گفت: امروز در تقویم کشور به نام روز اسناد ملی و میراث مکتوب به ثبت رسیده است، هماکنون بیست سال از تاسیس مرکز پژوهشی میراث مکتوب میگذرد و کارهای بسیاری در حوزه نسخههای خطی و میراث مکتوب در سطح کشور انجام شده است که احیای نسخه خطی و چاپ فاکسیمیله یکی از بینظیرترین خدماتی است که هماکنون در حوزه میراث مکتوب انجام میشود.
وي سپس با خواندن بخشي از يادداشت «لاهوتي به يار و همدم خود استاد آشتياني پيوست» كه در پايگاه اطلاع رساني مركز پژوهشي ميراث مكتوب درج شده است ادامه داد: استاد لاهوتي به دلیل تسلطی که به زبان انگلیسی داشت، سالها با بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس در کار ترجمه همکاری می کرد. در دانشگاه هم ترجمه انگلیسی تدریس می نمود. ما هم افتخار داشتیم در چند سال اخیر چکیده های انگلیسی مجله آینه میراث را به او می سپردیم که طبعاً شماره جدید از نام و هنر او محروم شده است. همّ و غمّ او مولوی بود وشمس، همچون رابطه ای که او با مرشد و مرادش استاد آشتیانی داشت. وی کتاب های گران سنگي چون شکوه شمس پروفسور آنه ماری شيمل و شرح مثنوی معنوی تألیف رینولد نیکلسون را با مشورتهای استاد سید جلال الدین آشتیانی ترجمه کرد. محمد رسول خدا ، اثر آن ماری شیمل، مولانا، دیروز تا امروز، شرق تا غرب، پژوهش فرانکلین لوییس، جانِ جان منتخبی از دیوان شمس، مثنوی تصحیح نیکلسون با ترجمه نسخه بدلها و مقابله کامل با نسخه معروف قونیه که چاپ دوم آن توسط میراث مکتوب در دست انجام است که به دلیل گرانی کاغذ و کاسته شدن بودجه میراث، متوقف ماند و ما را شرمنده وی کرد.
بی شک به دلیل گسترۀ کوششهای مرحوم لاهوتی در بارۀ شمس و مولانا، می بایست او را در زمرۀ مولوی شناسان معاصر قلمداد کرد. البته او با مولوی شناسان معاصر در دنیای غرب در ارتباط بود. کارهای کسانی چون ویلیام چیتیک، فرانکلین لوییس، لوییسن، دکتر نصر، مرحومه شیمل و دیگران را به خوبی می شناخت و از کار های مدعیان مولوی شناسی هم برائت می جست.
فقدان لاهوتی را هنوز جامعه ادبی ما حس نکرده است
دكتر محمدجعفر یاحقی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از دوستان مرحوم لاهوتی نیز از دیگر سخنرانان این نشست بود که به بیان خاطرات مشترک خود با لاهوتی پرداخت و گفت: درگذشت دوستان برای انسان سخت است و باورش آسان نیست؛ زمانی که شنیدم استاد لاهوتی دچار سرطان شده است، بسیار متأثر شدم تقریباً امروز 40 روز از درگذشت این عالم فرهیخته میگذرد.
وی ادامه داد: با مرحوم لاهوتی از قدیم در بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی همکاری داشتم و در برخی موارد ناظر کارهای ایشان بودم. البته از آخرین دیدار ما چند ماه گذشته است، زمانی که برای آخرین بار به ایران آمد.
یاحقی در ادامه به مطلبی با عنوان «از این حسن تا آن حسن» که در سایت شخصیاش قرار داده است،اشاره و آن را برای حضار قرائت کرد. در بخش هايي از اين نوشتار آمده است: اوایل انقلاب در سالهای آغازین دهه شصت با هم در بنیاد پژوهشهای اسلامی کار می کردیم او درگروه ترجمه و من در گروه فرهنگ و ادب، یادگارهای قلمی آن سالهای هردو مان کم نیست. با خنده نمکینش او را می شناختم. من اصولاً خنده را خوش نمی دارم. اما خنده لاهوتی از لونی دیگر بود، نمی توانستی خوش نداشته باشی، و این شده بود برای او یک مشخصه، گمان نمی کنم تنها در نظر من، بسیاری او را با همین تبسم باز و ملیحش می شناختند. چیزی از تبسم فرا تر بود، گاهی تمام پهنای صورت نمکینش را فرا می گرفت؛ به طوری که ممکن بود فکر کنی هیچ غمی ندارد؛ داشت اما نشان نمی داد یا نه اصلاً به روی خودش نمی آورد. گویی گفته بود غمهایم را تنها می خورم اما شادی ام را با تو قسمت می کنم، چه می گویم؟ قسمت که نبود، همه اش را به تو ارزانی می داشت. هنوز به معروفی امروز نرسیده بود اما برای من با امروز هیچ فرقی نداشت گویی شهرت امروز را در سیمایش خوانده بودم، که یک جا با هم بر سر یک خوان گرد آمدیم: آن خوان شکوه شمس آنه ماری شیمل بود.
وي ادامه داد: در سال 1985 من درکمبریج بودم. انگلیسی گیرندة این کتاب نظرم را سخت به خود جلب و شب و روزم را یکی کرده بود. بخشهایی از آن را ترجمه کرده و قسمتی را فرستاده بودم مشهد که درمجله دانشکده مان با عنوان «نفوذ مولانا جلال الدین در قلمرو فرهنگ اسلامی» چاپ شد. به مناسبتی برای دوست مشترکمان کامران فانی نوشته بودم که مشغول ترجمه این کتاب هستم و او که نوشته بود حسن لاهوتی هم در مشهد مشغول است. بلا فاصله به حسن نوشتم که من قلم از این کار فروگذاشتم(تُوَدُّ الاَمانات اِلی اَهلها) اصرار از او و انکار از من. بالاخره هم انکار من بر اصرار او فائق آمد و چه خوب شد که حسن در ترجمه سنگ تمام گذاشت و در مقدمه هم کریمانه از اقدام بی اهمیت من یاد کرد. من مترجم نبودم و هنوز هم نیستم اما او مترجم قابلی بود که فقدانش را هنوز جامعه ادبی ما حس نکرده است. مترجمانی مثل او زیاد نیستند که او ترجمه و تحقیق را با هم در می آمیخت. حواشی او بر همین شکوه شمس و کتابهای دیگری که بعدها در حوزة مولوی پژوهی چاپ کرد از او یک عرفان پژوه تمام ساخته است که باید قلمرو عرفان پژوهی هم از فقدان بی هنگام او برخود بلرزد.
دكتر ياحقي بيان كرد: لاهوتی از بخت بلند دیگری نیز برخوردار بود و آن همجواری با دریای موّاج حکمت و عرفان ایران سید جلال الدین آشتیانی بود. آشتیانی کس و کاری نداشت خانواده لاهوتی درواقع کس وکار آشتیانی هم بودند. آنها در یک ساختمان زندگی می کردند و ما احوال آقا را دائم از حسن لاهوتی می پرسیدیم. نزدیکی حسن به آقا بیش از حد همسایگی و معلم- شاگردی معنی پیدا کرده بود. گمانم «مرید و مرادی» هم توانایی حمل این معنی را نداشت. وقتی در اسرارالتوحید به رابطة خواجه حسن مودِّب با شیخ می رسیدم فکر می کردم «از این حسن تا آن حسن یک گز رسن». آشتیانی بر کتاب کسی مقدمه نمی نوشت. دیباچه 68 صفحه ای او بر کتاب شکوه شمس به ترجمة حسن گمانم یک استثنای منقطع بود.
ترجمه های لاهوتی کمک به درک غربیانی کرد که شیفته زبان فارسی بودند
در ادامه اين نشست محمدحسین ساکت پژوهشگر درباره آشنايي خود با استاد حسن لاهوتي گفت: ما برای نخستینبار نیست که شاهد از دست رفتن شاخههای پربار علم در جامعه خود هستیم، آشنایی من با حسن لاهوتی به پیش از انقلاب باز میگردد. مردی مهربان، بیکینه و بیآلایش بود و گاهی اگر صحبت و گلهای داشت در قالب خنده میگفت، آنچنان که احساس ملامتی از او نمیدیدیم، من آخرین بار در منزل محمد قهرمان یکسال قبل لاهوتی را دیدم، و او در شعری که سروده بود از پزشکانی که او را از نوشتن و تار زدن منع کرده بودند، گله داشت.
وی افزود: بخت بلند لاهوتی این بود که با مرحوم سید جلال آشتیانی همنشین بود و درمنزل خود میزبان همیشگی مرحوم آشتیانی بود و دوستانی که میخواستند آشتیانی را ببینند، به منزل استاد لاهوتی میرفتند. در جلساتی که آنه ماری شیمل به ایران میآمد استاد لاهوتی به عنوان مترجم در کنار خانم شیمل بود و دو اثر او را نیز به نام «شهره شمس» و «محمد (ص)» به فارسی ترجمه کرد در این موضوع کمک بسیاری به درک غربیانی که شیفته ادبیات فارسی بودند، از اسلام و فرهنگ ایرانی کرد.
اخبار مرتبط
سخنرانی دکتر محمدجعفر یاحقی در بزرگداشت استاد لاهوتی