میراث مکتوب- عید قربان که یکی از اعیاد بزرگ مسلمانان به شمار میرود، با مراسم مختلفی همراه بوده است. مراسم شترقربانی برای سدهها کانون اصلی عید قربان را تشکیل میداد و در سفرنامههای مسافران اروپایی بازتاب داشته است. در این نوشته به سفرنامههایی خارجی پرداختهایم که به توصیفات نمایندگان کشورهای اروپایی از مشاهداتشان نسبت به عید قربان مربوط میشود.
روایت مستشرقان و گردشگران خارجی از مراسم نحر کردن شتر و قربانی کردن شاه در برابر انبوه جمعیت با جزییات فراوان ثبت شده است. جالب اینکه بر اساس رسمی قدیمی شاهان میبایست برای نشان دادن شکوه و جلال و البته قدرت خود شتری را نحر کنند؛ اما شاهان قاجاری رسم را به شکل دیگری به اجرا درآوردند. در این زمینه ناصرالدینشاه چون توانایی انجام این کار را نداشت فردی را به جایگزین انتخاب میکرد تا در شمایل و لباس او بر شترسوار شود و در برابر چشم مردم گردن مراسم قربانی شتر را بهجا بیاورد.
این گزارشها از زمان صفویان تا دوره پهلوی نقل شدهاند. اوژن اوبن، ژان شاردن، هانری رنه دالمانی، آکی یو کازاما، ژان باتیست فوریه، پیترو دلاواله ایتالیایی، کاتف روس، کمپفر آلمانی، تاورنیه فرانسوی، چریکوف روس، ارنست بلژیکی و پیترو دلاواله ایتالیایی سفرنامهنویسان خارجی هستند که درباره عید قربان نوشتهاند.
اوژن اوبن
اوژن اوبن، سفیر فرانسه در ایران عصر قاجار مراسم عید قربان را چنین توصیف میکند: عید قربان امسال به روز ۲۵ ژانویه افتاده است. در دربار ایران رسم شده و این رسم یادگار دوران صفویه است که به مناسبت این روز شتری قربانی کنند. ولی مردم عادی به قربانی کردن یک گوسفند اکتفا میکنند. باز جای شکرش باقی است که شاه شخصاً به این کار مبادرت نمیکند و نمایندهای از جانب وی مراسم شترقربانی را انجام میدهد.
ژان شاردن
چندین روز مانده به عید، حیوانی را که برای قربانی کردن در نظر گرفتهاند با موزیک و تشریفات به همراه عدهای که از میان کارکنان کاخ انتخاب میشوند در کوچهها میگردانند. حتی صبح روز عید قربان نیز برای آخرین گردش شتر «ارگ» را ترک میکند. دو اسب یدکی با زین و برگ طلا به همراه عدهای غلام و فراش و شاطرهای شاهی با آهنگ گوشخراش موزیک پشت سر شتر در کوچهها و خیابانها حرکت میکنند. شاطرها لباسهای سنتی خود را میپوشند به همان نحوی که ژان شاردن فرانسوی در سیاحتنامهاش آنها را به خوبی توصیف کرده: نیمتنه قرمز، پاپیچ سفید، کلاهی بلند و بارک مزین به پرهای رنگی. قربانیکننده و وردستهایش، سوار بر اسب پشت سر قربانی هستند. شخصی که از جانب شاه ماموریت دارد شتر را بکشد، شاهزادهای قاجاری است. او لباسی از حریر سبز با حمایل و شال کشمیر بلوطیرنگ پوشیده است. این لباسها را صبح همین روز در قبال خدمتی که انجام خواهد داد از شاه گرفته است. به دنبال او نمایندگان صنفهای مختلف دستمالهای بزرگی به دور گردن بسته و روی مرکبهای جورواجور نشستهاند و از سوی اعضای صنف خود مامور شدهاند سهم گوشت قربانیشان را بگیرند.
هانری رنه دالمانی
هانری رنه دالمانی، سیاح فرانسوی که در اواخر عهد مظفری به ایران آمد و ورودش به تهران همزمان با آغاز سلطنت محمدعلی شاه بود، در سفرنامه خود «از خراسان تا بختیاری» مطالبی در باره چگونگی مراسم عید قربان آورده است: «بزرگترین عید مسلمانان عید قربان است. در این روز هر مسلمانی باید حیوانی را قربانی کند. توانگران گاو و گوسفند قربانی میکنند و فقرا اگر بتوانند به کشتن مرغی اکتفا مینمایند.»
آکی یو کازاما
آکی یو کازاما نیز در سال ۱۳۰۸ شمسی و در اوایل دولت پهلوی اول بهعنوان وزیرمختار ژاپن تعیین و روانه ایران شد. او در سفرنامهاش در مورد عید قربان ایرانی مینویسد: «در این روز در این میدان شهر و به اشاره و حکم شاه، شتر قربانی را نحر میکنند. توانگران از مردم شهر هم در خانهشان (گوسفند) قربانی میکنند، در قدیم خود شاه در این میدان حاضر میشد و فرمان قربانی کردن (شتر) را میداد؛ اما امروزه چنین نیست. شتر را که برای قربانی شدن نامزد شده است با بدرقه آهنگی که دسته موزیک نظامی سلطنتی مینوازد در شهر میگردانند تا به میدان برسند. در اینجا شتر را از ارابه پایین میآورند و با پیشداری اسبی آراسته به زینوبرگ طلا و نقرهکوب و مرصع، از میان ردیف روحانیان و وجوه و اقشار دیوانیان میگذرانند و به قربانگاه میرسانند. در قدیم نحر کردن شتر، امتیازی بود که بهفرمان شاه به یکی از شاهزادگان داده میشد.»
ژان باتیست فوریه
فوریه طبیب ناصرالدینشاه مراسم عید قربان در عصر ناصرالدینشاه را این گونه روایت کرده است: «عید قربان را مسلمین به یادگار حضرت ابراهیم میگیرند و در این روز هر مسلمان مؤمنی باید لااقل جوجهای را سر ببرد. سلطان عثمانی به دست خود گوسفندی را در استامبول قربانی میکند ولی در تهران شاهنشاه امر به کشتن شتری میدهد تا از سلطان عثمانی عقب نمانده باشد و چون از مباشرت به نحر شتر اکراه دارد هرسال از این حق شاهانه صرفنظر میکند و آن را به یک نفر شبیه خود که روز عید لباس فاخر در برمیکند و بر اسبی آراسته مینشیند وامیگذارد.»
پیترو دلاواله ایتالیایی
پیترو دلاواله ایتالیایی سال ۹۹۶ هجری شمسی درباره عید قربان میگوید: «مراسم عید قربان در شهرهای بزرگ و در برخی نقاط، که شاه در آن حضور دارد، برگزار میشود. مراسم شامل قربانی کردن شتری با تشریفات بسیار است. شتر قربانی را از سه روز قبل از عید قربان با گل و برگ و شاخه زینت داده و در شهر میگردانند. برای شتر نقاره و شیپور و طبل میزنند و هر جا که شتر میگذرد، مردم دستهای از پشم او را به نشانه تبرک میکنند. این جریان سه روز طول میکشد.
سپس در روز عید قربان، شتر را با تشریفات زیاد در طولانیترین خیابان شهر گردانیده و مردم از بالای در خانهها و مغازهها و دیوار باغها منظرهی گشتن او را تماشا میکنند. شتر را به محوطهای خارج از شهر میبرند. در محل جمع شدن سران و بزرگان (حتی خود شاه)، شتر را با نیزهای که در گلویش فرو میکنند ابتدا کشته و سپس گوشتش را بین نمایندگان اهالی محل تقسیم میکنند. نمایندگان قطعه گوشت خود را طبق آداب و رسوم به محلهی خود میبرند.
قسمتی از این گوشت را همان روز برای تبرک میخورند و قسمتی دیگر را نمک میزنند و در تمام طول سال برای دفع بیماری یا شفای مریض از آن استفاده میکنند. سر شتر به خانهی شاه فرستاده و حامل انعام قابلتوجهی گرفت. نحوه برگزاری این مراسم با آنچه که در کشورهای سنی مذهب میگذرد متفاوت است.»
کاتف روس
کاتف روس در سال ۱۰۰۲ هجری شمسی در سفرنامه خود نوشت: «در این روز شترها را در کوچه و بازار میگردانند. روی شترها قالیچه میاندازند و با گل آنها را میآرایند. شترها را از شهر به بیابان میبرند و جلوی آنها نیزه و تبری که تزیین یافته حمل میکنند. همه افرادی که در جلوی شتر در حرکتاند فریاد میکشند. از نعرهی دیوانهوار مردم و صدای سم اسبان حالتی ترسانگیز به وجود میآید. محل قربانی در بیابان را پاک و با آبپاشی برای مراسم آماده میکنند.
حاکم شهر، که گرجی است، همراه با شاه و همراهانش به محل میآیند. بهدنبال حاکم، چوبی نوکتیز، نیزهای مزین به سیبکهای طلایی و همچنین تبری زیبا حمل میشود. شتر را در قربانگاه به زمین میخوابانند، پاهای او را میبندند و روی پاهایش ۳۰ قصاب با چاقوهای برنده مینشینند. شاه و اطرافیان، سفیران و بازرگانان دولتهای دیگر به شتر نزدیک میشوند.
شاه در حالی که بر اسب نشسته دعا میخواند و سپس به حاکم شهر اشاره میکند. حاکم هم، که سوار بر اسب است، نیزه را برمیدارد، روی زمین در کنار شتر میگذارد و خود دور میایستد.
پس از انجام مراسم قربانی، سر شتر را روی سکوی سنگی مقابل بالکن شاه میگذارند. آنجا مردان این سر را روی دستهای خود بلند میکنند و به زمین میاندازند و فریاد میکشند. این عمل پنج بار تکرار میشود. با پایان این عمل، مردی را نخست روی شانههای خود بلند میکنند، بعد روی دستها بالای سر نگاه میدارند. شاه همان طور که بر بالکن ایستاده است دعایی را طبق عقاید مذهبی خود میخواند. پس از اتمام دعا، مرد را روی زمین میگذارند.
در این وقت، سر و پاها و گوشت شتر را به میدان بزرگ میآورند و هر کسی در گروه مخصوص به خود میایستد و برای بردن سر شتر جنگی درمیگیرد. تبریزیها با اصفهانیها، سوار بر اسبهای خود، نبرد وحشتناکی میکنند و پیادهها صدمههای مهلکی میبینند. گروه پیروز سر شتر را برمیدارد، پیش شاه میبرد و جایزه خود را دریافت میکند. اگر کسی در این مبارزه شرکت نکرد، حاکم شهر گزارش میدهد و وی توبیخ میشود.
زنان هم اگر به استقبال شاه نروند مورد سرزنش قرار میگیرند. اگر، چه مرد و چه زن، برای بار دوم در شرکت در جشن کوتاهی کنند بهشدت مجازات میشوند.»
کمپفر آلمانی
کمپفر آلمانی، که در زمان شاه سلیمان به ایران سفر کرد، به مراسم مشابهی اشاره دارد و محل آن را جایی در نزدیکی باغ هزار جریب ذکر میکند: «شتر را از ۱۰ روز قبل از عید قربان با قالیچهی ارغوانی پوشانده، به بهترین شکلی آرایش کرده و با صدای طبل و نقاره در تمام کوچههای شهر میگردانند تا در روز عید به قربانگاه ببرند. در آنجا هزاران نفر دور نردههای باغ میایستند تا مراسم عید را از نزدیک ببینند. بعد از انجام مراسم قربانی، گوشت بدن شتر را به دوازده قسمت، برابر با دوازده محلهی شهر، تقسیم میکنند. مردم هر محله زیر پرچم خود جمع میشدند.
هر محله سوارکاری داشت که بهعنوان نماینده سهم را دریافت میکرد. در طول چهارباغ تا میدان بزرگ، جمعیت همچون سیلی بیوقفه و در عین حال در کمال نظم حرکت میکرد. از میدان شاه به بعد مردم دسته دسته به طرف محلههای خود به راه میافتادند. هر کس در خانه سور و سروری نداشته باشد به میدانها و قهوهخانهها میرود و هنگامی که آخرین دینار خود را خرج کرد به تماشای تردستان و شعبدهبازان مینشیند تا حداقل در محیط جشن حاضر باشد.
بنابراین محوطه مجاور باغ هزار جریب محل برگزاری آیین قربانی و چهارباغ محل عبور شرکتکنندگان در مراسم و جشن و شادی آنان بوده است.»
تاورنیه فرانسوی
در زمان تاورنیه فرانسوی (۱۶۲۹ تا ۱۶۴۲ میلادی) محل برگزاری جشن به میدان جلوی مسجدی در جلفا انتقال یافت و شاه هم دیگر در مراسم حاضر نمیشد. تاورنیه دراینباره چنین نوشته است: «برای اجرای تشریفات عید قربان، بهترین شتر را با انواع زر و زیور زینت میدهند. صبح نشده، جمع کثیری از مردم و اهالی شهر شتر را با تشریفات از شهر بیرون میبرند. آنطرف رودخانه، سمت جلفا، مسجدی هست که در جلوی آن میدان بزرگی واقع شده؛ شتر را در آن میدان نگه میدارند. قبلاً شاه نیز در این مراسم حاضر میشد و یک زوبین یا نیزهی کوتاهی به طرف شتر پرتاب میکرد.
حالا در غیاب شاه، حاکم شهر اولین ضربه را میزند. گوشت بدنش را یازده قسمت میکنند که با سرش دوازده بخش میشود. بدین صورت هر دوازده دستهی اصفهانیها سهمی میبرند.»
چریکوف روس
چریکوف، سرهنگ روس، در سال ۱۲۲۹ خورشیدی شاهد مراسم عید قربان در میدان نقش جهان اصفهان بوده است: «حاکم شهر در عمارت عالی قاپو نشسته بود. ما نیز در اتاق کناری او نشسته بودیم. فراشها از چپ و راست، در جلوی مردم، به امر و نهی مشغول بودند و به هر کس میرسیدند آنها را به ضرب چوب از میدان بیرون میکردند. در میدان، ۵۰۰ نفر سرباز با رخت قرمز نظامی و شلوارهای سفید ایستاده بودند. در جلوی سربازان، یک ارکستر ۳۵ نفری مشغول نواختن بودند. یکصد نفر از توپچیها با لباس کبود نزد ما ایستاده بودند. مطربان زدند و رقصیدند. بعد لوطیها وارد شدند. پشت سر آنها هم کدخدایان و ریشسفیدان محلات شهر با کارگران خود آمده و در حضور ایستادند.»
ارنست بلژیکی
ارنست اورسل، جهانگرد بلژیکی، در سال ۱۲۶۱ شاهد مراسم عید قربان در تهران بود. او این مراسم را چنین توصیف میکند: «مراسم عید قربان به یادبود از خودگذشتگی حضرت ابراهیم همه ساله با قربانی کردن شتری در میدان نگارستان برگزار میشود. صبح آن روز، لباس پوشیده و عازم نگارستان شدیم. راه باز کردن از میان جمعیت رنگارنگی که در میدان جمع شده بودند کار بس دشواری بود. آنها که چابکتر و کنجکاوتر بودند تا روی شاخه درختان بالا رفته بودند. همهجا شعبدهبازان با چشمههایی از هنرنمایی خود تماشاگران را غرق در حیرت میکردند.
پشت بام خانههای مجاور این میدان نیز پر از انبوه مردم بود. آنقدر جمعیت زنان بر پشت بام عمارت باغ نظامیه زیاد بود که نمیشد سوزنی میانشان انداخت. ارکستر نظامی پیشآهنگ بود و وقتی به میدان رسید، آهنگ «استابات ماتر» روسینی، که در رثای مریم مقدس، را نواخت. پشت سر دسته موسیقی، عدهای سرباز با قدمهای موزون راه میرفتند. شتری که پارچههای گرانقیمتی بر سر و گردنش آویزان کرده بودند در میان دو دسته سرباز با خونسردی و طمأنینه خاصی قدم برمیداشت.
پشت سر شتر، شاهزادهای که جامهای زرین پوشیده بود سوار بر اسب وارد میدان شد. شاهزاده نیزه تیز خود را در زیر گلوی حیوان فرو برد. شاهزاده، که در دلش از دیدن چنین منظرهای حتماً ناراحت بود، برای حفظ ظاهر نگاهی بهسمت جایگاه مخصوص نگارستان انداخت. بعد از آن، شاهزاده میدان را ترک کرد و از هر طرف مردم خود را به روی نعش شتر انداخته و برای یک تکه گوشت از سر و کول هم بالا میرفتند. از ابتدا تا انتهای میدان، مردم به همدیگر فشار میآوردند، داد و فریاد میکردند.»
مراسم شترقربانی تا سال ۱۳۱۱ در تهران برگزار میشد. از آن پس، عید قربان حالت فستیوالی خود را از دست داد و بهصورت پراکنده و محلی برگزار شد.
منبع: ایبنا